eitaa logo
کانال ختم و ترحیم خوانی
15.4هزار دنبال‌کننده
527 عکس
301 ویدیو
33 فایل
بسم الله الرحمان رحیم کانال ختم و ترحیم خوانی🎤 اشعار پندیات، روضه، نوحه و... https://eitaa.com/joinchat/1758134425Ca7138e05ff تعرفه وتبلیغ @kianatv 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 کانال را به دوستانتان خودتان معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت نفس کشیدنم ندادن یکی دو تا نیستن که زیادن به جون خونه ی علی افتادن . مقتل می نویسه دور و بر مادرم شلوغه ایشالا که دروغه . محسنو که کشتن خیلی سخت می بینه دیگه چشماش بی فروغه ایشالا که دروغه . کار زنونه شد ؛ فضه رو صدا کرد به علی نگفت مادرم حیا کرد میخ در چیکار با یه پا به ماه کرد . وای از دل علی . با دست پر به خونه تا رسیدن خونه رو با اهلش آتیش کشیدن فاطمه می سوخت ؛ اونا می خندیدن . مقتل می نویسه ساقه های یاسو بد شکستن ایشالا که دروغه . با این که می دیدن زهرا پشت در بود درو با لگد شکستن ایشالا که دروغه . آه کشیدنی ، روز من سیاه شد دست رو دست می زد محسنم فدا شد . وای از دل علی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
4_5791961650051418219.mp3
3.08M
◍⃟🖤🔘☆҉‿➹⁀☆  ҉ ◍⃟🔘🖤 ◍⃟🖤🔘☆҉‿➹⁀☆  ҉ ◍⃟🔘🖤                     ﷽ _هفتم _اول_روضه گم کرده ام_می جوییم_او_را چهارم_ یاران_چه روزه مادرم در خاک خفته درود زندگی را زود گفته سه روزه ای خدا مادر ندارم سه روزه سایه اش بر سر ندارم سه روزه گشته پرپر لاله ی من رود بر آسمانها ناله ی من سه روزه اشک غم قوت و غذایم نمانده غیر درد و غم برایم سه روزه دیده ام باشد براهش دلم گردیده مشتاق نگاهش سه روزه رشتهٔ صبرم گسسته براهش دختر زارش نشسته سه روزه از فراغش دل کبابم نمی گوید دگر مادر جوابم بیا مادر بدر مانده نگاهم تویی در زندگی پشت و پناهم عزای مادری والاست امروز پریشان خاطر شیدا است امروز 🎧🎤 👌      دعای فرج     
4_5877518240401328434.ogg
2.13M
◍⃟🔳🔘☆҉‿➹⁀☆  ҉ ◍⃟🔘🔳 ◍⃟🔳🔘☆҉‿➹⁀☆  ҉ ◍⃟🔘🔳                     ﷽ 🌴🌴🌴 😭😭 (س)😭 مرا بنگر به حال زار مادر🌱 ببین روزم چو شام تار مادر🌾 مرا افروخت بر دل چرخ از کین🍃 زفقدانت شرار نام مادر🌴 تو بودی هستیم باهستی تو 🍂 زبعد تو ندارم کار مادر🌱 تو بودی مونس یارم به هرغم🌱 شدم از بعد تو بی یار مادر🌱 مرا نه مه به روی خود کشیدی🌱 به زجر و سختی بسیار مادر🌱 چو پادر عالم هستی نهادم تورا شد اول آزار مادر هزاران درد و غم گر در دلت بود نمی کردی به من اظهار مادر تو بودی آن پرستار وفادار که جان کردی به من ایثار مادر دعای خیر کن برجان ثابت که دارد حالتی افکار مادر 😭☘ 🎤(ع) 🎧 👌 دعای فرج
در عزای پدر و مادر فلک گرید به حال من که اکنون دوماتم کرده زارو دل غمینم زداغ مادرو وز داغ بابا غبار غم نشسته بر جبینم زهجر مادرو اندوه بابا به صد آه و فغان اندوهگینم خیالش را نمیکردم من زار به سوگ مادر و بابا نشینم
در سوگ پدرفارسی ای خالق من تاج سرم رفته ز دستم صبرم بده نیکو پدرم رفته ز دستم بابا گهری بود که نشناخته بودم صد حیف که زیبا گهرم رفته ز دستم روزم شده بی روی پدر همچو شب تار دردا که ضیاء بَصَرم رفته زِ دستم در سخت ترین روز بُدش قوّت قلبم یک یاور نیکو سِیَرم رفته زِ دستم با همت و بود گشودم پَروبالی محزون وِیَم بال و پرم رفته ز دستم نالم چو نِیو باز به صد ناله بگویم من دیده ترم چون پدرم رفته ز دستم
اوخشاما مرگ جوان فارسی من که ز بیداد فلک شکوه فراوان دارم ای گل از داغ غمت سینه سوزان دارم بعد تو تاب و توان نیست برای دل من چه کنم از غم تو دیده ی گریان دارم آی فلک تو خون به دل پیر و هم جوان کردی گل همیشه بهار مرا خزان کردی آخی قصه مرگ تو را نا گه شنیدن زود بود در عزایت جامه اندر تن دریدن زود بود آخر ای جان پسر ای میوه ی قلب پدردر در دیار نیستی منزل خریدن زود بود دو چشمی ای فلک پر آب دارم دلی پر غصه وبی تاب دارم چرا چون مرغ شب از دل ننالم که اینجا جونی در خاک دارم دلم از غصه در خون تپیده گلم در بستر خاک آرمیده نداند تلخی ایام هجران مگر آنانکه زین شربت چشیده فلک بر سینه ام داغی کشیده نبیند هر که مانندش ندیده از این دنیا جوانم رفت ناکام که او بود صاحب خلق حمیده ببار از نرگس شهلای مستم چو ابر نو بهاران تا که هستم عصای دست من افتاد و بشکست ز دنیا رشته ی اّلفت گسستم
در سوگ پدرفارسی ای خالق من تاج سرم رفته ز دستم صبرم بده نیکو پدرم رفته ز دستم بابا گهری بود که نشناخته بودم صد حیف که زیبا گهرم رفته ز دستم روزم شده بی روی پدر همچو شب تار دردا که ضیاء بَصَرم رفته زِ دستم در سخت ترین روز بُدش قوّت قلبم یک یاور نیکو سِیَرم رفته زِ دستم با همت و بود گشودم پَروبالی محزون وِیَم بال و پرم رفته ز دستم نالم چو نِیو باز به صد ناله بگویم من دیده ترم چون پدرم رفته ز دستم
ختم خوانی دشتی پدر فلک دادو فلک بیداد از این دل… هزاران ناله صد فریاد از این دل فلک با قلب بیمارم چه کردی؟ به درد و غم گرفتارم، تو کردی فلک بردی همه دارو ندارم زبعدبابامن یاری ندارم فلک دارم من ازتو که شکایت غم دل رابگویم باحکایت فلک بردی تو بابای عزیزم سرقبرش نشستم اشک ریزم به سر شد عمر من؛ شادی ندیدم! به سینه غم نشست و نا امیدم… کشم آهی دل دشمن بسوزه؛ که دل خون هنوزم که هنوزه… 🖤🖤🖤🖤🖤
با سبک دشتی بیا زیبا گلم باباے نازم تو بودے بعد ایزد چاره سازم دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ زده بر شیشهٔ قلبم اجل سنگ اجل بردے یگانه دلنوازم بگو ڪه بے پدر دیگر چسازم دیگر ڪاشانه ام خاموش و سرده دلم از داغ مرگش پر ز درده پدر بر سر مرا چون سایه بان بود غم مرگش برایم بس گران بود فلک ڪردے عجب بے آشیانم زدے آتش به باغ و باغبانم فراقش نوحه خوانم تاقیامت سفر ڪرده برو جانا سلامت الهے قبر تو پر نورِ گردد به مولا باب من محشورِ گردد (صفا) خاک ڪف پاے پدر بود چرا ڪه بر صفا او تاج سر بود شاعر حاج قاسم جناتیان قادیڪلایی اجراے سبڪ:🎤 با نواے مداح اهل بیت استاد بختیاری
روضه در عزای پدر بیا باهم رویم اندر خرابه برای دیدن طفل سه ساله چرا اندر خرابه جایی داره غم داغ پدر در سینه داره الهی هیچ دختری داغ بابا نبینه اونایی که امروز بابا ندارن اونایی که یتیمند در خونه ی بی بی رقیه نشستن قربونت برم بی بی جان خدا نکنه دختری بهونه ی بابا بگیره همونایی که بزرگند بابا ازدست دادن به خدا گاهی اوقات دلشون پر میزنه برابابا بلند شد صدازد عمه جون بابامو میخوام آخه دخترا عادتشون این اگه یه چیزی بخوان باگریه میگیرن وقتی هم بگیرن به کسی نمیدن سروآوردن تو خرابه بغل کرده این سرو بچه های دیگه اومدن میگن رقیه جون به ما هم بده سرو ببوسیم میگه نمیدم سر بابا ی خودم قربونت برم بی بی جان حاضری درد دل بی بی رقیه رو بشنوی خدا دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سفیدم احترامم رانگه دار آخ کجای دنیا دیدی یه دختر سه ساله وموی سرش سفید باشه سیلی مزن من باکسی دعوا ندارم باشد بزن چشم عمورا دور دیدی من هیچ کس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است وایی مثل گذشته ی گیسوی زیبا ندارم این چند وقت از درو دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایم جا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم که پس دادند هر دو گوشواره ی سادات من وببخشند گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق رابه هر آوا ندارم به خدا اونایی که بابا دارید قدر باباروبدونید یه جمله اززبون دختر خانم هاش بگم والتماس دعا بابای مهربون من ای ماه آسمون من آخ بابا... طاقت دوری ندارم2 دلم مبخواد یه بار دیگه سر رویزانوت بزارم فرشته ها گریه کنید بابای ما زیر خاک سه روز که ندیدمش غم تودلم یه عالمه2 به خدا بی بی رقیه حرفی زد دخترا قدر بابا رو بدونید درد بی بابایی رو نمی دونید اونی که بابا داره غم نداره چیزی توی این جهان کم نداره الهی هرکی سفر کرده داره خبر بد کسی برای او نیاره من بابا ندارم افسرده ام کاشکی در کرببلا مرده بودم
در عزای پدر سبک شبانگاهان زمزمه یا سینه زنی غم مرگت بهر ما کرده اتشی برپا ای پدر جانم تو رفتی و مانده ام تنها بیکسم با ازا ای پدرجانم تو بودی تاج سرم با با چرا رفتی از برم بابا بند ترکی بودنیاده گورمین خوش گون ای گو نی قاره یات ننم لایلای گئدن قبره اولمیان اخر دردینه چاره یات ننم لایلای چالیم ایندی یات ننم لایلای سنه لایلای یات ننم لایلای گلستانم شد خران بابا از گل رویت سردو خاموشم بیا بنگر حال زارم را از غم هجرانت سیه پوشم گرفتم من لحظه اخر جسم بی جانت را در اغوشم شد از اشگ دیده ام یکسر دامنم دریا ای پدر جانم
. درداغ دختر از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید.اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ