#نوحه _ختم _پدر
بابای مهربانم
نیروی جسم و جانم - بابای خوش بیانم - بابای جان فشانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می شد پدرم برگردد
گونه از بوسة او تر گردد
باز بینم رخ نیكویش را
شام هجران وی آخر گردد
كاش می آمد و غم ها می رفت
دیده سویش به تماشا می رفت
از دل خون و پریشان شده ام
دلهره ترس و تمنّا می رفت
كاش بابای ز جانم بهتر
می كشید دست نوازش بر سر
این تن خستة رنجور و نحیف
می نشانید به محبّت در بر
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می شد كه بیاید از ره
بر شب تار بتابد چون مه
نور امّید بپاشَد در دل
دست ظالم نماید كوته
كاش یك بار دگر می دیدم
در رُخَش بارقة امیدم
دل به یُمن نگهش می آسود
غنچه از لعل لبش می چیدم
كاش بود و غم ما را می دید
نقش زنجیر به پا را می دید
با دلم از غم فردا می گفت
این همه شور و نوا را می دید
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می آمد و پیشم می ماند
قصة مهر به گوشم می خواند
لشكر ماتم و اندوه و بلا
با نگاهی ز وجودم می راند
كاش بند غم دل وا می شد
دیده محو رخ بابا می شد
از پس ابر سیه می بارید
سینه چون پهنة دریا می شد
كاش آن رفته سفر می آمد
موسم غصّه به سر می آمد
تا نوازش كند این غنچة ناز
با دو صد بوسه ز در می آمد
بابای مهربانم
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش غم ها همگی می رفتند
سایه های زندگی می رفتند
عشق و امّید پناهی می یافت
عقده های بندگی می رفتند
كاش می شد پدرم برگردد
گونه از بوسة او تر گردد
باز بینم رخ نیكویش را
شام هجران وی آخر گردد
سروری در غم و سوگ پدری
گوید از دغدغه های دختری
گوید از عشق و امید و آرزو
از دل خون و گل خون جگری
بابای مهربانم
شاعر : محمدرضا سروری
🖤🖤🖤🖤
متن آهنگ پدر خوب است و مادر نازنینه محمدرضا اسحاقی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آخ جانا…
پدر خوب است و مادر نازنینه؛ برادر میوه روی زمینه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید؛ که آخر جای ما زیرِ زمینه…
رفیقونم به وقت رفتن؛ از چپ و راست
چنون رفتن که گردشان ناپیداست…
چنان رفتن، که منزل مانده خالی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
محمدرضا اسحاقی پدر خوب است که مادر نازنین است
موزیکفا • محمدرضا اسحاقی • دانلود آهنگ پدر خوب است و مادر نازنین است محمدرضا اسحاقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#پدر
#ره_توشه_مجالس_ختم
#سبک:اربابم حسین جان
بابایم کجایی،از ما تو جدایی(2)
در دل مانده رویایت_گریانم در عزاست
می خوانم ز داغت_قربان جمالت
بابایم کجایی،از ما تو جدایی(2)
ای نور دو چشمانم_بهر تو که گریانم
همچون شمع سوزانم_ای جانی و جانانم
افتخارم ای بابا_غمگسارم ای بابا
دار و ندارم هستی تو_چشم انتظارم ای بابا
بابایم کجایی،از ما تو جدایی(2)
محتاج دعای توأم_من غرق خدای توأم
آری آشنای توأم_بنگر بر عزای توأم
ای نامت نشان من_ای جانت جهان من
نسل ات دودمان من_ذکرت بر زبان من
بابایم کجایی،از ما تو جدایی(2)
نازم صدق و صفای پدر_گریم بر وفای پدر
افتم خاک پای پدر_هستم مبتلای پدر
گل بی خارم بابا_شمع شب تارم بابا
ببین که زارم بابا_بی کس و کارم بابا
بابایم کجایی،از ما تو جدایی(2)
📝شاعر:کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان )
.
#ترحیم_خوانی
#دختر از دست داده
گریز به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر )
آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین...
نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟
و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند.
رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت:
« یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ »
یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟
یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟
یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟
یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء »
یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟
ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟
ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟
ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم.
ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.»
با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید.
🖤🖤🖤🖤🖤
بسم الله الرحمن الرحیم
عجب بوی خوشی دارد برادر
نوای دل کشی دارد برادر
ز جا برخیز و بنگر از فراقت
دل من آتشی دارد برادر
الا ای همدمم ای مهربونُم
الا ای هستی و ای هم زبونُم
تو رفتی ، زیر گِل خفتی عزیزم
غمِ مرگت زده آتیش به جونُم
چرا از پیش ما رفتی برادر
چو شمعی بی صدا رفتی برادر
به آهِ سرد و قلبِ پر غمِ خود
از این دار فنا رفتی برادر
دلی دارم که با غم خو گرفته
ز خوشحالیِ دنیا رو گرفته
ز بس پاشیده چشمم گوهرِ اشک
فضا ، عطر گلِ شب بو گرفته
برادر با دلی آرام رفتی
ز دنیا راحت و خوشنام رفتی
بعالم مرگ حق باشد ، ولیکن
دلم سوزد که تو ناکام رفتی
ببار ای چشم چون ابر بهاری
که گردون می کند ناسازگاری
برادر ، رفتی از پیشم ، ولیکن
بجا مانده ست عکست یادگاری
گُلم را از جفا بُبرید گلچین
عجب رعنا گُلی بُگزید گلچین
چو کردم ناله ای جانسوز ، دیدم
به آهِ سردِ من خندید گلچین
بسوزم از غمت با چشم نمناک
بیایم بر مزارت با دلی چاک
بجا باشد اگر نالم ، عزیزان
گُل عشق و امیدم رفته در خاک
شعر از : امیررضا فرجوند
#برادر
👇🌴
مناسب مجالس ختم در مصائب برادر جوان، زبان حال خواهر غمديده
برادر جان غمت بر من گران است ندارم چاره يي اشكم روان است
برادر جان تو بودي جانِ خواهر اميد اين دل بريان خواهر
تمام آرزوهايم تو بودي تو رفتي قلب زارم را ربودي
عروسيات عزا شد واي بر من غمت بي منتها شد واي بر من
چرا تعجيل كردي مهربانم تو بودي زين جهان آرام جانم
اجل آيد الهي من بميرم كه بعدِ مرگ تو از عمر سيرم
نباشد اين مصيبت را دوايي بُود اين امتحان امر خدايي
«محمّدي» شريك درد ما شد كه با غم وارد ماتم سرا شد
#برادر