eitaa logo
یاوران مهدی(عج)
1.1هزار دنبال‌کننده
571 عکس
377 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا باما همراه باشید🙂🌸
هدایت شده از [این سمت😎↝]
امام زمان (عج) : من مایه امنیت زمینیان هستم، همان طور که ستاره گان مایه امنیت آسمانیان اند 📚منبع: بحار الانوار ،ج۵۳،ص۱۸۱ لینک کانال👇👇 @Kanalmaktabrvayat1401
هدایت شده از [این سمت😎↝]
🚫لایک کشنده ‼️ اگر کسی در مشرق به قتل برسد و دیگری در مغرب باشد، و به آن قتل رضایت دهد،شخص راضی در نزد خداوند شریک قاتل است ❗️ امام رضا(ع) : 📚منبع:عیون الاخبار الرضا، ج۱،ص۲۷۳ لینک کانال👇👇 @Kanalmaktabrvayat1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «بأی ذنبٍ قتلت»؟ 🔺 فرزند ایران آرزو داشت قایق موتوری‌اش در جشنواره جابر بن حیان رتبه بیاورد. جشنواره‌ای به نام دانشمند ایرانی و از بزرگترین شاگردان امام صادق(سلام الله علیه). دشمنان جابر بن حیان و ایران اما نگذاشتند. ناجوانمردانه و در کودکی؛ قبل از اینکه قایق موتوری واقعی‌اش را بسازد...😭 تمام کسانی که حتی یک لایک برای اغتشاشات این سه روز زده اند در خون کیان شریکند داعشی های وطنی به دستهای خون آلودتان نگاه کرده اید؟؟؟؟ 🌐 @Kanalmaktabrvayat1401
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم‌اکنون؛ راهپیمایی گسترده ضدآشوب در مشهد 🔹راهپیمایان مشهدی خواستار پایان فوری مماشات با اغتشاش‌گران شدند. لینک کانال👇👇 @Kanalmaktabrvayat1401
♦️این شخص با دو نفر دیگه رو پل امام علی علیه السلام قصد پرتاب مواد منفجره به داخل اتوبان داشت که داخل دست خودش منفجر میشه و دستش قطع شد 🔹چوب خدا صدا نداره @Kanalmaktabrvayat1401
😍😍😍😍 جزئیات مسابقه 👇👇 🌼یک پی دی اف ۵۰ صفحه ای در مورد امام زمان (ع) در اختیار شما قرار داده میشه بعد از ۱۰ روز امتحان می گیریم کسی که به سوالات پاسخ درست داده باشه به ترتیب مبلغی رو بهش هدیه میدیم 🌼 :۵۰۰۰۰۰😍 : ۳۰۰۰۰۰ :۱۰۰۰۰۰ :۵۰۰۰۰ :۵۰۰۰۰ 📋جهت ثبت نام به آیدی های زیر مراجعه کنید👇👇 ⭕️جهت ثبت نام برادران👈@hsein_313 ⭕️جهت ثبت نام خواهران👈@Marzzzi 🛑قیمت پی دی اف: 5 تومن 📅زمان ثبت نام : ۱۴۰۱/۸/۲۶ پنج شنبه 🕛ساعت۲۴ الی ۱۴۰۱/۹/۴ جمعه 🕛ساعت ۲۴
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 🛑مستند داستانی أمنیتی همه نوکرها 🖋محمد رضا حداد پور جهرمی 👁‍🗨قسمت دوم دردش را فقط درد کشیده ها میفهمند! مخصوصا اگر لو برود که مقامات، دیپلمات خاصی را برای این کار فرستاده بودند! اینقدر خاص که انسان، دردش را حتی نمی توانست کتمان کند. اوج درد این بود که دیپلمات مدّ نظر، «برادر ناتنی» فرمانده بود! از مادر دو تا بودند و از پدر یکی! علت این انتخاب را نمیدانم اما قطعا شیطنتی در کار بود که برادر فرمانده را فرستاده بودند تا به نحوی خیال فرمانده و تیمش را از عدم حمایت سران از او راحت کنند! در هتل مستقر نبودیم. به خاطر همین، چندان حصار امنیتی هم نمیتوانستیم بکشیم. بالاخره دور و برمان باز بود و تنها وظیفه ما، عادی برخورد کردن و دوری از هرگونه تنش و حساسیت بود. الحمدلله در این مرحله هم موفق عمل کردیم و نگذاشتیم ذره ای حساسیت پیش بیاید و بهانه دست دشمن بدهیم. چون بالاخره مکه است و باید برای همیشه امن بماند. بعضی وقت ها با خودم فکر میکنم که کسی به آنان گفته بود که ما قصد اعلام برائت از مشرکین داریم. چون برای ما که عمرمان در عملیات و جنگ و جبهه گذشته، تشخیص وضعیت از رفتارهای مبهم دشمن، چندان کار دشواری نیست. فرض کنید که هر ساعت، به طرز چشمگیری بر تعداد افسران نظامی با تجهیزات جنگی در دروازه های ورودی مسجد الحرام بیشتر شود! خب فقط دو احتمال میتواند وجود داشته باشد: یا باید احتمال عملیات تروریستی باشد و یا باید مقامات درجه یک و دو قصد زیارت و بازدید از مسجد الحرام داشته باشند. اما روز نهم ذی الحجه اتفاقی افتاد که هر دو احتمال را مخدوش کرد و فهمیدیم که قصد چه جنایت هولناکی داشتند! جانشین فرمانده که همیشه یک قدم بعد و از سمت راست فرمانده حرکت میکرد متوجه تحرکات مشکوکی در نزدیکی فرمانده توسط چند تن از کسانی شده بود که لباس حجاج را بر تن داشتند! بیشتر دقت کرده بود. متوجه شده بود که حدودا 40 تا 50 نفر به طرز مشکوکی از مسیر طواف عبور نمیکنند و قصد دارند خیلی ماهرانه و غیر محسوس، خودشان را به فرمانده نزدیک کنند! بچه ها را مطلع کرد. حلقه ای حدودا 4 تا 5 لایه امنیتی به دور فرمانده کشیدیم تا به جان ایشان تعرض نشود. که در همان لحظه برق خنجر و قمه از زیر لباس احرام آنان نظرمان را جلب کرد! الحمدلله هفت دور طواف فرمانده تمام شده بود و ظرف چند ثانیه، ایشان را از محل طواف خارج کردیم. ایشان را با آقازاده و دو سه نفر از بچه ها به طرف یکی از خلوت ترین درب های خروجی راهنمایی کردیم. اما ایشان گفتند که باید سعی و تقصیر هم بکنند. این را گفتند و به طرف صفا و مروه حرکت کردند! بچه ها که خیلی نگران بودند با ایشان صحبت کردند و به هر صورت ممکن، ایشان را راضی کردند که فعلا از انجام ادامه اعمال منصرف شوند! فرمانده که بسیار باهوش تر از این ها بود گفتند که اگر قرار است حریم کعبه و مسجد حفظ شود و خون کسی ریخته نشود، از هم جدا میشویم و در خارج از مسجد، قرار میگذاریم. همین طور هم شد. بالاخره فاجعه ای در مسجد الحرام اتفاق نیفتاد و همه ما مجبور شدیم که حج را تمام نکرده، به مقرّ برگردیم. جانشین فرمانده و بچه هایی که با او بودند توانسته بودند تروریست های مسلّح را سرگرم کنند و حتی در جایی با آنان دهان به دهان شده بودند. اما به هر حال به خیر گذشت و آنها هم به ما ملحق شدند و به مقرّ برگشتند. به محض جمع شدن تیم در مقرّ، فرمانده دستور انتقال دادند. نمی دانستیم به کجا؟ اما آماده شدیم و جمع و جور کردیم. برایم جالب بود که در این سفر، حتی یکبار هم معطل زن و بچه ها نشدیم و شاید کمتر از دو سه ساعت، تدریجا تخلیه کردیم و به طرف صحرای منا رفتیم. نمی توانستیم همه کاروان را با هم حرکت دهیم. به خاطر همین، چند نفر چند نفر از هم جدا شدیم و به طرف منا حرکت کردیم. جای اعتراض و مقدس بازی درآوردن نبود. هر چند بعضی از مردم ساده لوح میگفتند که چرا حج را شکستید و نیمه تمام رها کردید و... اما فرمانده دستور داده بود و باید برای حفظ حریم مسجد الحرام، از کعبه فاصله میگرفتیم. چرا مدام میگویم برای حفظ حریم مسجد الحرام؟! خب واضح است! چون میدانستیم که آنها مثل سایه در حال تعقیب ما هستند و ما را به این راحتی ها رها نمیکنند! پس باید حداقل حرمت حرم را حفظ میکردیم. ما اصولا روی حرم ها حساسیم. حساس. 🖊ادامه دارد... ______________ 🌹یاوران مهدی (عج)🌹 @Kanalmaktabrvayat1400
👇👇 نام:بابک خانوادگي: نوری هریس نام پدر: محمد تاريخ‌تولد: بیست و یکم مهر ۱۳۷۱ محل تولد: رشت ارگان اعزام‌كننده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاريخ شهادت: بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ محل شهادت: منطقه ۱۲۰ سوریه
🌹🌹 اینجانب بابک نوری هریس فرزند محمد به تو حسادت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت از (امام پنجم) خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم، عمل کنم ولی در این دنیای فانی به قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟ خدایا گناه‌های من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی‌که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر. تا وقتیکه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم. مادرم، جانم به قربان پاهایت که به‌ خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیب دیده میشود، در نبود من اشک‌هایت را سرازیر مکن. من با خدای خود عهدی بسته‌ام که تا مرا نیامرزید، مرا از این دنیا مبرد. مادرم برای من دعا کن، ولی اشک‌هایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشک‌هایت نیستم. خواهران خوبتر از جانم، من نمیدانم وقتی حسین(ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به زینب(س) چه بوده. عزیزان من حال دست‌هایی بلند شده و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند و حسینی در میدان نیست. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم. برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حال شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانواده‌ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بوده‌ام و شما خود من هستید در جسمی دیگر. پدرم، تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینب‌های مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم.