eitaa logo
کانون شعر و ادب
197 دنبال‌کننده
214 عکس
48 ویدیو
1 فایل
🍃کانون شعر و ادب دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی 🍃 ༺ دل آزرده ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان ༻ 📌 برای ارتباط با ما به شناسۀ زیر مراجعه کنید: @kaanon1402
مشاهده در ایتا
دانلود
مژده بیداردلان! پیک سحر در راه است شب دلواپسیِ منتظران کوتاه است همه‌جا صحبت درمان تب سختی‌هاست همه‌جا حرفْ سرِ نسخه‌ی خوشبختی‌هاست گوش کن! زمزمه‌ی خاتمه‌ی تاریکی‌ست خیمه‌ی حضرت خورشید، همین نزدیکی‌ست! گوش کن لایحه‌ی دولت خوش‌عهدی را بر دماوند بزن پرچم یا مهدی را شوق دیدار رسانده‌ست به لب جان‌ها را بوی اسپند قرق کرده خیابان‌ها را خبر این‌بار دقیق است! می‌آید منجی وعده‌ی عهد عتیق است، می‌آید منجی لوح محفوظ بشارت به ظهورش داده دل به آن لهجه‌ی آرام و صبورش داده می‌رسد بت شکنی! چون بت و نمرودی هست قول قرآن و زبور است که موعودی هست گفته انجیل که فریادرسی می‌آید صبح آدینه مسیحا نفسی می آید دو قدم مانده فقط! خسته شدن بی معناست پشت این گردنه‌ی سخت، بهشتی پیداست عمر دجال به فردا نرسد، کوتاه‌ست باخبر باش! خبرهای خوشی در راه‌ست کعبه آماده‌ی اثبات مسلمانی‌هاست نوبت بستن پرونده‌ی سفیانی‌هاست ✍🏼وحید قاسمی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سینه‌ای که عطر سکوت تو می‌وزد نور خداست از ملکوت تو می‌وزد یک چشمه از زلال تماشای عاشقی‌است چشمی‌ که در حریم سکوت تو می‌وزد هر جا که عطر سرخ اجابت شکفته است باور کنیم راز قنوت تو می‌وزد ای عشق، راز سبز شکفتن به دست توست یعنی بهار در برهوت تو می‌وزد والاتر از همیشه و پایین‌تر از هنوز معراج در حریم هبوط تو می‌وزد ما کیستیم؟ پرسش بی‌پاسخ حیات تقدیر ماست در جبروت تو می‌وزد... ✍🏼سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
551_34239242333282.mp3
2.84M
عمریست لحظه لحظه دلم بی قرار توست 🎙شعر خوانی صابر خراسانی
🍃🕊️بیا آقا جهان سامان بگیرد که با عطر وجودت جان بگیرد🕊️ 🍃 ✨همزمان با ولادت با سعادت منجی عالم بشریت امام زمان(عج) قصد داریم ، 📌با کمک ها و نذورات شما عزیزان در یک اقدام خیر دانشجویی 🔹🔸به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر و تألیف قلوب مسلمین بسته‌های حمایتی ارزاق تهیه نموده و در آستانه ماه مبارک رمضان به نیازمندان شیعه و اهل سنت حاشیه تهران تقدیم کنیم. ✴️هر اندازه در توان دارید نیات خیر و کمک‌های خود را به شماره کارت زیر واریز نمایید: 💳6280231504386276 «به نام : ناعمه آتش فراز» 📌وبرای کسب اطلاعات بیشتر ، و یا دیگرکمک ها غیر نقدی به آیدی زیر مراجعه فرمایید: 🆔@K_sheer_adab 🌸جمعی از نهاد ها و تشکل های دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی 🌸
به پاس خون شهیدان یکباره آشیانۀ شب را خراب کرد صبحی که التماس هوس را جواب کرد هر نقشه‌ای که در دل شب قد کشیده بود خورشیدِ صبح آمد و نقشِ بر آب کرد باد آن‌قدَر به گوشِ زمین از جوانه گفت تا دشتِ مُرده را به شکفتن مجاب کرد ما از تبار موج خروشان و سرکشیم موجی که در سکوت کویر، انقلاب کرد ما قطره قطره در پیِ دریا روانه‌ایم ما را زمانه، سیل خروشان خطاب کرد در راه عشق، خنده به لب، بر جهان و جان، باید که پشت پازد و پا در رکاب کرد آری بهار ماند و زمستان روانه شد سهم زمین شد آنچه خودش انتخاب کرد نوبت به انتخاب من و تو رسیده است باید به پاس خون شهیدان شتاب کرد ✍🏻 الهه سلطانی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
🕊️🕊️🕊️🕊️ 📌تجلیل از برگزیدگان مسابقه ادبی «ذوالفقار بصیرت » با محورهای محتوایی نظیر ؛ابعاد شخصیتی و فضائل و توصیفاتی در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و توصیف شخصیت فرهنگی ،اجتماعی و فردی ایشان ؛ این برنامه امروز، یکشنبه 1402/12/13 در ساعت13الی 15بعد از ظهر به همت کانون شعر و ادب دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی در سالن جلسات دانشکدهٔ (علوم و قرآن و حدیث ) برگزار شد . 📕📗📘📙 📚 آثارارسال شده در دو بخش [ شعر و نثر] با حضورشاعر گرانقدر، جناب آقای نسیمی مورد نقدوبررسی قرار گرفت و به4نفرازدانشجویان جوائزی تقدیم گردید ! 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
《 احسان بهاران 》 عارفانى که از این رشته، سَرى یافته‌‏اند بى‏‌خبر گشته ز خود تا خبرى یافته‌‏اند سال‌ها مرکز پرگار حوادث شده‏‌اند تا از این دایره‏‌ها پا و سرى یافته‌‏اند... بار برداشته‌‏اند از دل مردم، عُمرى‏ تا ز احسان بهاران ثمرى یافته‌‏اند سال‏‌ها غوطه چو شب، در دل ظلمت زده‌‏اند تا ز چاک جگر خود سحرى یافته‌‏اند بسته‌‏اند از دو جهان چشم هوس، چون یعقوب‏ تا ز پیراهن یوسف نظرى یافته‌اند... همچو پروانه در این بزم، ز سوز دل خویش‏ بارها سوخته، تا بال و پرى یافته‌‏اند... «صائب» از گریۀ مستانه مکن قطع نظر که زِ هر قطرۀ اشکى گهرى یافته‏‌اند ✍صائب تبریزی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه📚📚📚 لیوان را زمین بگذار استادی در شروع کلاس، لیوانی پر از آب را به دست گرفت و آن را بالا برد تا همه ببینند. سپس از شاگردانش پرسید: به نظر شما، وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: ۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم. استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقاً وزنش چقدر است؛ اما سوال من، این است اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی‌افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می‌افتد؟ یکی از شاگردان گفت: دستتان کم‌کم درد می‌گیرد. استاد گفت: حق با توست. حالا اگر یک روز تمام، همین طور آن را نگه دارم، چه؟ شاگرد دیگری گفت: جسارتاً دستتان بی‌حس می‌شود؛ چرا که عضلاتتان، به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید. همه‌ی شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلی خوب است؛ ولی آیا در طول این مدت، وزن لیوان تغییر کرده است؟ شاگردان گفتند: نه. استاد پرسید: پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می‌شود؟ در عوض، من چه باید بکنم؟ شاگردان، گیج شدند. یکی گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقاً مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید، اشکالی ندارد؛ اما اگر مدت طولانی‌تری به آنها فکر کنید، زندگیتان به درد خواهد آمد و اگر بیشتر از آن نگهشان دارید، زندگیتان را فلج می‌کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است؛ اما مهمتر، آن است که در پایان هر روز، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب، تحت فشار قرار نمی‌گیرید و هر روز صبح، سرحال و قوی بیدار می‌شوید و قادر خواهید بود از عهده‌ی هر مشکل و چالشی که برایتان پیش می‌آید، برآیید. ✍ امیر رضا آرمیون 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
عشق يعني « همت» و يک دل خدا توي سينه اشتياق کربلا عشق يعني شوق پروازي بزرگ در هجوم زخم‌هاي بي‌صدا عشق يعني قصة عباس و آب در « طلاييه » غروب آفتاب عشق يعني چشم‌ها غرق سکوت در درون سينه، اما انقلاب عشق يعني آسمان غرق خون در شلمچه گريه‌گريه.... تا جنون عشق يعني در سکوت يک نگاه نغمة انا اليه راجعون عشق يعني در فنا نابود شدن در ميان تشنگان ساقي شدن عشق يعني در ره دهلاويه غرق اشک چشم، مشتاقي شدن عشق يعني حرمت يک استخوان يادگار از قامت يک نوجوان آنکه با خون شريفش رسم کرد بر زمين، جغرافياي آسمان 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
چشم از آسمان نمي‌گرفت. يك ريز اشك مي‌ريخت. طاقتم طاق شد. - چي شده حاجي؟ جواب نداد. خط نگاهش را گرفتم. اول نفهميدم،‌ ولي بعد چرا. آسمان داشت بچه‌ها را همراهي مي‌كرد. وقتي مي‌رسيدند به دشت،‌ ماه مي‌رفت پشت ابرها. وقتي مي‌خواستند از رودخانه رد شوند و نور مي‌خواستند،‌ بيرون مي‌آمد. پشت بي‌سيم گفت «متوجه ماه هم باشين.» پنج دقيقه‌ي بعد،‌صداي گريه‌ي فرمانده‌ها از پشت بي‌سيم مي‌آمد. ✍مریم برادران ، روایت فتح 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃