بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندهی فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِه از هزار ماه است
✍شاعر : غلامرضا سازگار
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عرش محراب شد از فُزت و ربّ الکعبه
کعبه بی تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
آه از مردم بی درد، امان از دنیا
نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
🎙شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
( اشک یتیم )
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من سخت کرده بیمهری
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
از آن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرهی خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
✍ شاعر : علی انسانی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
«یَا أکرمَ مَنِ اعتذره...» دست خالیام
در کولهبار زندگیام جز گناه نیست
اما هنوز بوی خدا میدهد دلم
یعنی هنوز پیش تو رویم سیاه نیست
آغوش باز کن که به دنیا نشان دهم
چشمان خیس و ملتمسم بیپناه نیست
رسوا مکن نگاه مرا و نشان بده
دلبستگی به رحمت تو اشتباه نیست
آرامشِ همیشهی آشوبهای من!
جز تو کسی به بغض سکوتم گواه نیست
از من مخواه صبر کنم در فراق تو
از من مخواه طاقت دوری، مخواه... نیست
✍شاعر : فاطمه زاهدمقدم
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
صبح حتما آفرین می گیرد از آموزگارش
شاعر: طیبه عباسی
برای هیا ، (کودک فلسطینی که شب قبل از شهادت وصیتنامه اش را نوشته بود):
واژه ها را خط به خط ، خوش خط و خوانا می نویسد
زخمی است و درد دارد ، باز اما می نویسد
صبح حتما آفرین می گیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا می نویسد
او کلاس چندم است؟ اینقدر آرام است و محکم!
او وصیت نامه نه! انگار انشا می نویسد!
کفش ها و پیرهن ها وعروسک های خود را
یک به یک می بخشد و از رسم دنیا می نویسد
دوربین های جهانی باز هم کورند و خاموش
آه ... گویا نامهی خود را به فردا می نویسد
گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش
از عصای حضرت موسی و دریا می نویسد
سامری را خوار و کوچک میکند با چند جمله
از طلوع صبحدم در طور سینا می نویسد
خوب می داند شهادت تازه آغاز حیات است...
آخر نامه "الیه راجعون" را می نویسد...
سال های بعدِ پیروزی ، معلم روی تخته
نام او را در میان بهترین ها می نویسد...
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
از صخرهها موج روان را پس بگیرید
باران زده! رنگینکمان را پس بگیرید
از ماه، راز جزر و مدها را بپرسید
این کشتی بیبادبان را پس بگیرید
در آسمان، جولان کرکس را ندیدید؟
بالی برآرید آسمان را پس بگیرید
این باغ زیتون شد شرابستان شیطان
از این گُرازان، باغتان را پس بگیرید
با نردبان و با چراغ آمد به غارت
از دزد دانا نردبان را پس بگیرید!
از گور خواب خویش برخیزید ای قوم!
از مرگ بگریزید! جان را پس بگیرید
هان! بر جبینها چیست غیر از نقش حسرت؟
آن آرزوهای جوان را پس بگیرید
شنهای ساعت مرگتان را میشمارند
این شیشه تُرد زمان را پس بگیرید
تاریخ را با تیغ بنویسید ای قوم
از خصمتان تیغ و بنان را پس بگیرید
اهریمنان این قصه را وارونه کردند
نبض بلوغ داستان را پس بگیرید
بر گونهها هی نقطهچین رد گلوله است
با هر گلوله این نشان را پس بگیرید
در حلقه اسلام جای قدس خالی است
آه این نگین بینشان را پس بگیرید
با رمز «سُبحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِه»
این شاهراه کهکشان را پس بگیرید
آه این بهشت گمشده این ارض موعود
این خانه، این کهفالامان را پس بگیرید
این قدس آغوش خدای مهربان است
از چنگ شیطان این جهان را پس بگیرید...
✍سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
ای جذبهی ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است
با یاد تو لبریز بهار است خزانم
هر گل که شکفتهست ز لبخند تو گفتهست
لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم
روی تو و خورشید، نه، روشنتر از آنی
چشم من و آیینه، نه، حیرانتر از آنم
تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد
باید که شب چشم تو را قدر بدانم
در سایهی قرآن نگاه تو نشستم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تا معجزهی نام تو آمد به زبانم
عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی
ای جذبهی ذیالحجه و شور رمضانم
✍سید محمدجواد شرافت
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
شروع ناگهانی داشت، طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن!
که نزدیک است آن سرسبز دورانی که حرفش بود..
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی، صوت قرآنی که حرفش بود
کسی «و الفجر» میگوید، کسی «و الفتح» میخواند
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
✍🏻شاعر: فاطمه عارفنژاد
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
روز اول اردیبهشت ماه، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، توسط مرکز سعدیشناسی ایران، روز سعدی نامیده شده است. این رسم از سال ۱۳۸۱ برقرار بوده ولی در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
( شهید اُحُد )
تو کیستی که در اندیشۀ رسول خدایی
فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی
هنوز قبلۀ دلها نبود کعبه که دیدند
تو محو قبلۀ عشق و وفا، تو قبلهنمایی
تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی
تو دل به مهر نبوت سپردهای، چه وفایی!
تو در کمند تولای اهلبیت اسیری
تو «حمزه» هستی و از هر چه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی
تو انعکاس تمام و کمال آینههایی
تو در عقیدۀ خود شاهباز اوج یقینی
تو جاننثار نبی در کمال صدق و صفایی
تو روز بدر درخشیدهای چو بدر به میدان
الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی
تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت
تو دادهای به شهامت شکوه و قدر و بهایی
شهادت تو چنان آتشی به جانِ جهان زد
که در «نبرد اُحُد» آفرید کربوبلایی
برای آن که نبیند «صَفیه» لالۀ پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی!
سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد
چرا که گفت پیمبر تو «سیدالشهدایی»
ردیف میشود آهنگِ رفتنِ به مدینه
اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی
✍محمدجواد غفورزاده
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
( بهترین واژه )
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
من چنین واژهای نمییابم
من چنان جملهای نمیجویم
باز هم تشنهی کلام توام
در تو انگار آسمان جاریست
گر چراغ هدایتت خواندم
این هم از حرفهای تکراریست...
بوی گل میگرفت صحن کلاس
از سخنهای عطرآگینت
در رگم خون تازهای میریخت
واژه واژه کلام شیرینت
حاصل رنج بینهایت توست
هر که منصوب شد به هر ردهای
تو خودت را برای خاطر ما
به همه آب و آتشی زدهای...
هر کجا شور علم میبینم
ردّ پای حضور تو پیداست
هر کجا نامی از معلّم هست
روشنایی، امید هم آنجاست...
جز خدایی که آفرید تو را
آن که قدر تو را شناسد کیست
حرف آخر به هیچ قاموسی
واژهای بهتر از معلّم نیست
✍عباس شاهزیدی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃