eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
573 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
86 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ جمعیت قطره ای از دریا که در حمایت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران منتظر اشاره رهبر عزیزمان هستتند...
💠 🔸 امام باقر علیه السلام: در تنبلی خیری نیست. کسی که در رکوع و طهارت خود تنبلی کند، خیری در کار آخرتش نیست و کسی که در سامان دادن به امور زندگی اش تنبلی کند، خیری در کار دنیایش نباشد. 📚 کافی/ج5/ح1 ✍🏼 انسان به کار و تلاش زنده است و تنبلی و چه در امور دنیوی و چه اخروی باعث عقب ماندگی انسان می شود.
عاشق شهادت: مومن عاشق اینقدر ها فرصت سرگرمی ندارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ضریح جدید حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها که به همت آستان ابالفضل العباس علیه‌السلام طراحی و ساخته شده است پس از نصب در حرم حضرت زینب، آماده بازگشایی شده است. اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا زیٰارَۃ الزینب سلام الله
🌹برخاتم اوصیاء،مهدے صلوات 🍀برصاحب عصر ما،مهدے صلوات 🌹خواهے ڪه خداوند بهشتت ببرد 🍀بفرست تو بر حضرت مهدے صلوات 🤲🤲🤲
••• تو کتاب "مردی‌باآرزوی‌های‌دوربُرد" نوشته بود شهید طهرانی‌مقدم عکس بزرگ آقا رو روی دیوار خونه‌شون زده بودن و زیرش نوشته بودن: من حاجتم شکفتنِ لبخند رهبر است . .🌱
شهدا خیالتون راحت... جمهوری اسلامی، زمانی خواهد رفت که ما دیگر سری بر بدن نداشته باشیم :)!
تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند ... و ما چه می‌فهمیم مادر شهید یعنی‌چه؟ بهمن ۱۳۶۱ ، خرمشهر عکاس : مریم کاظم زاده 🌷
شهدای کربلای خان طومان
تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند ... و ما چه می‌فهمیم مادر شهید یعنی‌چه؟
راوی و عکاس این اثر «مریم کاظم‌ زاده» است او این صحنه را چنین وصف می‌کند : « بهمن ۶۱ برای گرفتن عکس به خرمشهر رفتم بعد از آزادسازی و پاک‌ سازی نسبی شهر می‌شد به صورت محدودی وارد خرمشهر شد. در همان ایام بود که اولین گروه‌های ساکن خرمشهر می‌توانستند تحت شرایطی به منطقه بیایند. توفیقی برایم شد تا همراه خانواده شهدای اهلِ‌ خرمشهر شوم. شب هنگامِ خواب ، مادرهـا که بعداز مدتها همدیگر را دیده بودند، خواب از سرشان پریده بود و باهم صحبت میکردند. پای صحبت‌هایشان نشستم. پیوندشان، خون پسرانشان بود. بعضی‌هایشان برای حفظ خرمشهـر جنگیده بودند و بعضی دیگر برای آزادی‌اش. یکی از مادرهـا خانم حاجی شاه بود... سه فرزندش در خرمشهر «شهید» شده بودند. آن سال آمده‌ بود تا هم خانه‌اش را ببیند و هم به زیارت قبر شهنازش و دو پسرش برود.... برایم از دخترش تعریف کرد. شهنازش دروس حوزوی می‌خواند و در کلاس‌های نهضت سوادآموزی معلم بود. هشتم مهر ٥٩، همراه دوستش برای سنگرها غذا می‌بردند که هر دو با گلوله دشمن شهید می‌شوند. برایم گفت که چطور خودش، دخترش را کفن و دفن کرده است. بعد از شهناز، به فاصله یک ماه ، محمد حسین‌اش را از دست می‌ دهد. محمدحسین سه سال از شهنـاز بزرگ‌تـر بود. تاروز آخری که خرمشهر سقوط کرد، ماند و جنگید. پیکر محمدحسین را پیدا نکردند. پسر بزرگش ناصر هم بعد از آزادی خرمشهر در منطقه شهید شد.. آن شب، مادرها شاعر شده بودند و لالایی‌های فی‌البداهه برای پسرانشان می‌خواندند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا