『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#کربلای۴ قطعه ای ازبهشت +علقمه کجاست؟ _جایی فرا سوی #عشق❤️ +یعنی دقیقا کجا؟ _یعنی یه نقطه رهایی که
غواص به فرمانده اش گفت:
اگر رمز را اعلام کردی و تو آب نپریدم من رو
هُل بده تو آب!
فرمانده گفت:اگه مطمئن نیستی میتونی برگردی.
غواص جواب داد: نه پای حرف امام ایستادم
فقط میترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه.
آخه تو یه حادثه اقوامم را از دست دادم و الان
هم خواهرم رو سپردم
به همسایه ها تا تو عملیات شرکت کنم
والفجر8 اروند رود وحشی،فرمانده تا داد زد یا زهرا(س)
غواص اولین نفری بود که تو آب پرید!
اولین نفری بود که به شهادت رسید!
خوش بحال آنان که تا پای جان
پای حرف امامشان ایستادند...
#ب یاد شهدا
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#کلام_از_شهدا
✍شما مسئولین، در برابر #خون_شهدا، فردای #قیامت، #مسئول و جوابگو خواهید بود اگر بخواهید #حق را نادیده بگیرید و به #مسائلِ_شرعی، بیحجابیها و زورگویان و منافقین #بیتفاوت باشید.
#شهيد_رمضان_مباركي
📚منبع:وب سايت يادمان ايثار
@karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_یازدهم مثبته‼️‼️ - چی مثبته خانم حا
💝
#رمان_مذهبی
#عشق_که_در_نمیزند...
قسمت دوازدهم
🍃🌸
☘همه چیز طبق مرادم بود تا اینکه دوهفته مانده بود به دنیا اومدن شاهزاده کوچولومون که یه روز دیدم علی شاد وخوشحال با یه دسته گل وشیرینی اومد خونه...
+ملکه..ملکه کجایی؟😍
_سلام چیه چته چخبره؟😉
+سلام .. یه خبر خوب دارم😍
_چی بگو دلم آب شد...😍
گلهارو داد دستم و گفت بشین تا برات بگم خانومی..
ذوق زده نشستم ، هنوز لبخند روی لبهام بود که علی گفت:
قبول کردن که برم #سوریه😍❤️❤️❤️
یک آن خشکم زد.. قبلا یکی دوباری حرفش رو زده بود اما فکر نمیکردم بخواد بره یا جدی باشه..
آب دهانم رو بزور قورت دادم و گفتم
_چی؟😳 #سوریه؟
+آره ملکه ام 😍
_کی؟
+یه هفته دیگه عازمم، خدایاشکرت...😍☺️
مات ومبهوت مونده بودم و علی خوشحال که متوجه حالم شد و پرسید:
+حالت خوبه؟
خوشحال نشدی ازاینکه بی بی زینب منم قبول کرده؟
_خوشحالم که لایق امضای بی بی شدی اما...😔
+اما چی ملکه من؟
_تو اصلا کی اسم نوشتی؟
علی گفت همون روز که رفتیم مشهد به امام رضا ع ، گفتم اگر شفای پاهامو بدی منم نذر میکنم بشم مدافع حرم عمه جانت...😭
اقاهم منت گذاشت و شفام داد..البته دعاهای ملکه خوبمم بود وگرنه دعای من تنها اثر نمیکرد.. بعد ازاون وقت ادای نذرم بود و افتادم دنبال کارهاش...
_چرا به من چیزی نگفتی؟
+چون خیلی دوستت دارم نمیخواستم بااین وضعت حتی ذره ای بهت استرس واضطراب واردبشه❤️
_اماچرا حالا ، لااقل میذاشتی امیرطاها باباشو ببینه بعد میرفتی
ازجاش بلند شد و با بغض گفت:
+راستش از وقتی اسمم رو نوشتم شور وشوق عجیبی در دلم ایجاد شده یک حس غریب که نمیدونم چیه، نتونستم صبرکنم دلم دمشق بود دلم پیش حرم بود، بارها خواب حرم رو دیدم و آخرین بار که خواب بی بی رو دیدم و بهم گفت:
_چی؟ چی گفت؟
+من منتظرتم دل دل نکن...😭
بااین حرفش بغضش ترکید و منم همینطور و باهم گریه کردیم، نه اینکه نخوام بره اما دوست داشتم وقتی بچه مون به دنیا میاد کنارم باشه..از طرفیم علی رو خیلی دوست داشتم اون واقعا باهمه فرق داشت.. پراز عشق ومحبت بود پراز شور و شادی.. خبر برام بااون وضعیتم سنگین بود اما علی نذرش بود و حالا که می دیدم از نذر به عشق و علاقه تبدیل شده دلم نمیخواست مانعش بشم.. گفتم می سپارمش به خدا...
#ادامه_دارد…
🍃🌸
@Karbala_1365
یاٰ فاٰطِمَةُ اِشْفَعِی لٖی فِی الْجَنَّة
فَاِنَّ لَڪِ عِنْدَاللّٰه شَأنَاً مِنَ الشَأن
#یاحضرت_معصومه_سلام_الله🖤
...♡
#شبتون_بخیرومهدوی🌺
💞عشق یعنی در میان صد هزاران عطر خاص
عاشق عطر حریم كربلا باشی و بس...💞
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله...
وقت خواب است
و دلم
پیش تو سرگردان است
شب بخیر
ای حرمت
شرح پریشانی ما…
🍃🌺🍃
❣اللهم عجل لولیک الفرج❣
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#ســـلام_صبــحگاهے😍
تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امڪان #حضـــرتصـاحـبالــزمان
【عجل الله فرجه】
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان
⊰❀⊱و #سـلامبرسـالارشهیـــدان
اَلسَّلامُ عَلَيْڪَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَے الاَْرْواحِ الَّتے حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَيْڪَ مِنّے سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِےَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّے لِزِيارَتِڪُمْ
اَلسَّلامُ عَلَے الْحُسَيْنِ وَ عَلے عَلِےِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَصْحابِ الْحُسَيْـــن
@Karbala_1365