#گردانغواصلشکر۴۱ ثارالله #کرمان از جمله گردانهای خط شکن بود که با موفقیتهای خود پیروزی #عملیات را رقم میزد. اولین فرمانده این گردان سردارشهید #حاجاحمدامینی بود. این لشکر به فرماندهی #شهیدحاجقاسمسلیمانی در #عملیاتکربلای۴ حضور پیدا کرد....
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا༼꧂ #راوی | #کربلایچهار
🎥 جزیره #امالرصاص هنوز و بعد از سال ها از دفاع مقدس هنوز نیزه و شمشیر شکسته های قتلگاه غواصان با ما سخن می گویند و حدیث عشق می سرایند...
▫️مگر می توانیم فراموش کنیم؟
🎙 راوی: #علیرضادلبریان
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
عبادتهای بدون زحمت🕊✨ ۱. سکوت ۲.تفکردرخلقت... ۳.خوش اخلاقی ۴.نگاه به آیات قرآن ۵.نگاه بامحبت به پدرو
•••♥
#امامخامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید. در دنیای اسلام هیچکس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💠 امروز یه آیه خوندی؟
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
کربلایی سید رضا موسوی14040901008.mp3
زمان:
حجم:
6.98M
ذکر، علی علی
#سیدرضاموسوی
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
کربلایی سید رضا موسوی14040408006.mp3
زمان:
حجم:
3.58M
شور | حبل المتین علی ...
#سیدرضاموسوی
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
از راست: شهیدان #محمدحسناکبری #رضاساکی #امیرطلایی
گردانغواصیجعفرطیار(ع)
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
از راست: شهیدان #محمدحسناکبری #رضاساکی #امیرطلایی گردانغواصیجعفرطیار(ع) ⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِک
#دمیازیکدلنوشته...🕊🌱
🍃🌸
🍃 🌾
🌾
سن و سال زیادی نداشت شاید ۱۹_۲۰ سال، اما قدبلند و چهارشانه و خوشتیپ بود. بیشتر با #رضاساکی میگشت خیلی باهم رفیق و مثل برادر شده بودند. گاهی هردو مویشان را از ته می زدند...
✨ شب آخر حال عجیبی داشت، توی پوست خودش نمیگنجید و ذکر میگفت. گاهی هم میرفت توی لاک خودش...زدم رو شانهاش و گفتم: «کجایی رفیق؟ خبریه؟؟» سرش را بلند کردو گفت: «مگه خبرنداری؟»
با تعجب گفتم: «از چی؟»
گفت: «بذار صبح بشه بهت میگم...!»
ساعت ۱۰ونیم شب بود که زدیم به آب...💧 با آن همه سروصدای توپ و گلولهها و دوشکایی که یک بند فریاد میکشید و منطقه را گذاشته بود روی سرش. باهمه این سروصداها اما یک سکوت عجیبی کل فضارا گرفته بود که دل آدم آرام میشد و گاهی هم شور میزد...
نمیدانم در این هیروویر چرا دلم گرفته بود!! یک لحظه نگاهم به #محمدحسن افتاد، مثل قرص ماه شده بود، مثل #رضاساکی که چقدر لباس غواصی به آن قد بلندش میآمد، و مثل #سیدمهدیرهسپار که چهره زیباش زیباتر شده بود، یا مثل #مسعودمرادی که چه آرامش عجیبی داشت، و مثل #امیرطلایی و مثل خیلی از بچههای دیگر که وسط آب چون قرص مهتاب می درخشیدند...
توی فکر محمد بودم که گفت: «صبح بشه بهت میگم...»
در این فکر بودم که یکدفعه همه چیز ریخت بهم... سکوت بچهها شکست و هواپیماها از آسمان منور مینداختند. دوشکا هم هرلحظه وحشیتر میشد و به موجهای خروشان #اروند دامن میزد...
انگار میدان امتحان انواع سلاحهای عراق بود...
#غواصها هم همه بی پناه و تنها سنگرشان آب بود و آب...💧
باهزار سختی رسیدیم لب ساحل دشمن..
درگیری شدیدتر شد.. بچه هارا دیدم که خیلیهاشان زخمی شده بودند.
زمان خیلی بد میگذشت.. #رضاساکی را دیدم که روی #سیمخاردارها خیلی زیبا خوابیده بود. #امیرطلایی کنار خورشیدیها به معبود خود لبیک گفته بود.
حاجکریم فرمانده گردان #غواصی و جامهبزرگ زخمی شده بودند و افتاده بودند روی گلهای ساحل.
آنطرف تر #رضاعمادی را دیدم که روی #خورشیدیها خوابیده بود تا معبر باز شود و خود بال پرواز گشوده بود به سمت آسمان.. مثل #رضا... .
کم جلوتر #نادرعبادینیا، طلبه با اخلاصی که #شهادت از سرورویش میبارید، را دیدم، او هم شهید شده بود مثل #سیدمهدی و #مجیدپورحسینی و بقیه رفقایم..💔
چند متر آنطرفتر هم #مسعودمرادی را دیدم که کرکسهای بعثی عراق باسیم گیوتین خفهاش کرده بودند و دور پیکرش هلهله کنان میرقصیدند...💔
هرچی چشم انداختم#محمدحسن را ندیدم. داشت صبح میشد، خواستم فریاد بزنم و بگویم: "مرد حسابی آخه الان وقت خبرگفتن بود!؟ حالا اصلا کجاهستی؟؟ نکنه توام؟! و لب گزیدم....💔"
صبح شد و باز خبری از #محمدحسن نشد.... یعنی خبر بربیخبری بود؟! نه، باور نمیکنم...
خیلیها شهیدشدن و چندنفری هم با حاج کریم برگشتند عقب و بقیه هم زخمی اسیرشدیم...
- چهارسال بعد که از اسارت آزادشدیم شنیدم همان صبح در #اروند توی عملیات #کربلای۴ #محمدحسن هم شهید شده است...
تازه فهمیدم خبری که گفت «صبح بشه میگم...» این بود... سرم را پایین انداختم، چقدر شرمنده شدم.💔
❣هنوز بعداز چندین سال منتظرم تا از #اروند باآن قد رعنایش برگردد تا به او بگویم "شرمنده که نفهمیدم خبری که خواستی بگی شهادتت بود و چرا اون لحظه دیگه ندیدمت..."
راستی محمدجان! خیلی دلتنگت هستم رفیق، الان کجای اروند آرام گرفتهای؟؟
اصلا هواست به پدرومادر پیرت هست؟؟ هنوز منتظرتند ها.....
🍂❣
تقدیم به: #شهیدمفقودالجسد #محمدحسناکبری
شهادت: عملیات
#کربلای۴ #امالرصاص💧🌾
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
گردان غواصی جعفرطیار(ع)
و نگاههایی که هنوز بعداز سالها حرفها براے گفتن دارند..
شهیدان: عبادی، اکبری، شمسیپور ، جعفری و ...
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌊 قسمتی از #وصیتنامه #غواص #شهید حسن پام ( #شهادت ۴ دی ۱۳۶۵_#عملیات #کربلای ۴ )
.
📩 اى امّت شهید پرور
از فرامین امام عزیز، اطاعت کنید
که راه رستگارى را نشان می دهد
جبهه را خالى نگذارید
نماز را به پاى دارید
که نماز، انسان را از فحشا دور نگه می دارد
همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید
و خدا را ناظر اعمال خود بدانید
که اگر این کار را بکنید
گناه، کم خواهید کرد
.
خواهرانم حجابتان را حفظ کنید
و در مصائب و بلایا، صبور باشید
و زینب {س} وار زندگى نمایید.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌊 قسمتی از #وصیتنامه #غواص #شهید حسن پام ( #شهادت ۴ دی ۱۳۶۵_#عملیات #کربلای ۴ ) . 📩 اى امّت شهید پرو
.
حسن سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود!!
یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت میکرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخمهایش میرفت. من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را میشنیدم.
او از طرفی بخاطر دردی که میکشید، حضرت زهرا (س) را صدا میزد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود. البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمیدانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.
شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمیتوانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین خاطر او را به نزدیکی سیمخاردارهای خورشیدی بردم و لباسش را به سیمخاردارها بستم.
در مسیر بازگشت خودم را به سیمخاردارهای خورشیدی رساندم تا پیکر شهید «حسن پام» را به عقب برگردانم، اما با توجه به شرایط جزر و مدی که بر اروند رود حاکم بود، آب بالا آمده بود و نتوانستم پیکر حسن را پیدا کنم...
شهید پام از شهرستان ماکو استان آذربایجان غربی به لشکر عاشورا پیوسته بود که یکبار هم برای ادای احترام، به دیدار مادر این شهید رفتم و نحوه شهادت فرزندش را برایش روایت کردم.
چند سال بعد پیکر حسن در انتهای اروندرود پیدا شد و به آغوش خانواده بازگشت.
راوی : «محمدباقر برزگر»
از نیروهای غواص از گروهان یک
گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا
" روحششادباذکرصلوات "
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
📸 روایت تصویر
🔺در کجای دنیا چنین نظامیان مهربان و معصومی پیدا میشود
فرشتگان زمین
🇮🇷 از نسل ایرانی مسلمان 👌
صهیونیستهای خبیث ، با تخریب خانواده، بدنبال ریشه کنی این نسل هستند
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفاقت تا شهادت
رفیقبازیِ جبهه، عشق بود…
رفته بودن برای خدا، اما دلهاشون به هم گره میخورد با همدیگه شهید میشدن.
#راهیان_نور۱۴۰۴
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄