eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
903 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️یه چیزی که نمیذاره دلمون با روحانی صاف شه نبودن شماست حاج قاسـم...💔
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
▪️یه چیزی که نمیذاره دلمون با روحانی صاف شه نبودن شماست حاج قاسـم...💔 #حلالت_نمیکنیم
.... 🌷قمقمه‌اش هنوز آب داشت.... نمی‌خورد! از سر کانال تا انتهای کانال می‌رفت و می‌آمد لب‌های بچه ها را با آب قمقمه‌اش تر می‌کرد. ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود و به هم نچسبد.... 🌹خاطره اى به ياد فرمانده ❌ براى اينكه عوضی‌ها ارزشمند نشوند؛ نبايد بگذاريم ارزشها عوض شوند!
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
▪️یه چیزی که نمیذاره دلمون با روحانی صاف شه نبودن شماست حاج قاسـم...💔 #حلالت_نمیکنیم
....!! 🌷درمرحله اول عملیات، دلیرمردان تیپ ثارالله (هنوز لشکر نشده بود) علیرغم پیشروی اولیه موفق به تثبیت موقعیت خود نشدند و ناچار به بازگشت شدند. درحالی‌كه پیکر تعدادی از شهدای عزیز بین دو خاکریز مانده بود؛ و چون منطقه در تیررس و آتش بی‌وقفه دشمن بود، انتقال اجساد مطهر غیر ممکن می‌نمود و این مسئله هم مزید بر علت شده بود که تاثیر منفی بر روحیه تعدادی از رزمندگان بگذارد و آنان را نسبت به پیروزی مردد سازد! 🌷یک روز که با موتور در خط مقدم در تردد بودم، خودروی رو بازِ فرمانده‌ی شجاع؛ "حاج قاسم سلیمانی" را دیدم که شخصاً برای تقویت روحیه بچه ها و شناسایی منطقه برای مرحله دوم عملیات آمده بود. بعثی ها از ترس آغاز مرحله‌ی بعدی عملیات بیت المقدس، به شدت منطقه را زیر آتش توپ و خمپاره قرار داده بودند که ناگهان یکی از خمپاره ها کنار خودروی حاج قاسم خورد و گرد و غبار و دود غلیظی، سردار و راننده را دربر گرفت. 🌷لحظاتی چند نفس در سينه حبس شد که گویا فرمانده هم به خیل شهدا پیوست! ثانیه ها به کندی گذشت تا این‌که خودرو و دو سرنشین آن نمایان و معلوم شد. به لطف الهی به خیر گذشته بود. البته حاج قاسم بی‌نصیب نمانده بود و چند ترکش به بدن و بخصوص پایش اصابت کرده بود. اما انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، خودرو به راه خود ادامه داد. ماهم با موتور در جاده‌ی مارپیچ به دنبال آن رفتیم تا به چادرهای اورژانس صحرایی رسیدیم. 🌷....سردار با زحمت از خودرو پیاده شد، چند سوراخ بر لباس رزم او، نشانگر تعداد ترکشها بود. بنده و دوستم رفتیم که زیر بازویش را بگیریم تا احساس درد کمتری بکند؛ اما در آن‌حال که بالطبع، رنجوری و ضعف بر بدن مستولی است، اجازه نداد به او کمک کنیم و اشاره کرد که با پای خود می‌رود تا در روحیه‌ی رزمندگان، اندک بازتاب منفی نداشته باشد! 🌷آری؛ فرمانده‌ی قهرمان و شیرِ دلاورِ جنگ، به تجربه می‌دانست هنوز در آغاز راه دشوار فتح خرمشهر هستیم و رزمندگان باید در چند مرحله روزها و شبها، عملیات نفس گیر را پشت سر بگذارند تا فتح و ظفر را در آغوش کشند و دل حضرت امام قدس سره و مردم شریف ایران را شاد کنند و مطمئن باشند که فرمانده‌ی محبوبشان در کنار و بلکه پیشگام آنها در جای جای صحنه نبرد است. 🌷من این دومین باری بود که از نزدیک، شاهد زخمی شدن حاج قاسم عزیز بودم. اولین بار شهریور سال ۶۰ و قبل ازعملیات "ثامن الائمه" (شکست حصرآبادان) بود که ایشان مربی آموزش رزمی بود و تیر به دستش اصابت کرد؛ اما آه و ناله ای از او شنیده نشد....! 🌹خاطره ای به یاد راوى: رزمنده دلاور سيد محمد حسينى
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
.... 🌷چند ساعت بعد از این‌که زلزله بم رخ داد، شهید احمد کاظمی با من تماس گرفت و گفت: می‌خواهیم با سردار قاسم سلیمانی برای کمک رسانی به بم برویم. از من خواست تا به سرلشکر صفوی اطلاع دهم. آن زمان من رئیس دفتر سرلشکر صفوی بودم. 🌷صبح موضوع را به سرلشکر صفوی اطلاع دادم و ایشان هم به سرعت به بم رفت. وقتی رسید، دید شهید کاظمی یک سر برانکاردی را گرفته و سر دیگرش در دست حاج قاسم است و در حال جا به جا کردن مجروحین هستند.... 🌷....در اربعین شهادت شهید کاظمی او را در خواب دیدم و احوالش را پرسیدم؟ گفت: خوبم و ادامه داد که ماجرای بم را به خاطر داری؟ کاری که آنجا انجام دادیم این‌جا نتیجه داد.... این حرف را شهید کاظمی ای زد که در عرصه نبرد هشت ساله و در فتح خرمشهر و در عرصه های نظامی اثرگذار بود، با این وجود حرفی از آن نمی‌زند و به خدمت جهادی اشاره می‌کند.... 🌹خاطره ای به یاد فرماندهان و راوى: سردار نصرالله فتحیان
هدایت شده از دِلْنِوِشْتِه‌هآیِ‌شُھـَدآوَمَنْ🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوری که حسن روحانی کشور رو تحویل میده طنز تلخ این روزها واقعیت تلخ این روزها
ما بعد از شما چه کردیم ؟! هیچ ٬👉 شما را فراموش کردیم ٬ 🕊👕لباس های خاکیتان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها🌵 رها کردیم ٬ خاطرات شما را با سر بندهایتان از یاد بردیم 🌻رمز حمله را فراموش کردیم . چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان✍ را نخوانده رها کردیم پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است 🌼کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله 🌹شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است ؟ 🌸چرا وقتی که گفتیم : یک گردان که همگی سربند یا حسین❤️ (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد؟ 🥀چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید؟ شربت های شهادت را بر روی زمین ریختیم و به عطش💧 شهادت در راه خدا خندیدیم . 🌹بر تصاویر نورانیتان روی دیوار شهرمان رنگ 😔غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم و دل به این دنیای تاریک بستیم.😔
❤️ دلـم را عاشـــق پـرواز سازید ســـرود رفتنم را ساز سازید شــهیدان چون نسیم؛ آرام آرام درِ رحمت به رویـم باز سازید ...
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌞 خدایم، خوشبختانه تو خیلی بزرگ‌تر از دلواپسی‌هایِ ما هستی🧡
📬 + چیکار کنم که کسی گناهامو نفهمه؟! - پیامبرِ مهربانی پاسخ دادن☺️🍃