eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
907 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
°|▪♤🌹🕊🌹 شهدا تنها به زبان نگفتند «اِنّی حَربٌ لَِمَن حٰاربَکُم...» عاشورا را با تمام وجود درك کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین عليه السلام» شدند #شهادت معطل من و تو نمی ماند اگر سربازخدا نشوی دیگری می شود بی ادعا باش و #شهدایی زندگی کن تمام هویت و مرام #شهدا خلاصه شده در همین بی ادعایی... از خودت و دلبستگی های دنیایی ات که بگذری تازه میشوی لایق... #لایق_شهادت
🔴 شهدا شهدا اسم آشناییست برای یعقوبهای چشم انتظار یوسف خود🌷 شهدا اسم آشناییست برای مادران وهمسران منتظر قامت مردانه🌷 شهدا اسم آشناییست برای رفقاوهمسنگرهای از قافله جا مانده🌷 شهدا اسم آشناییست برای من و تو که فراموشمان شده شهادت یعنی چه🌷 شهدا اسم آشناییست برای فرزندان پدر ندیده ی چشم انتظار🌷 معراج شهدا اسم یعنی،استخوان و پلاک🌷 شهدایعنی ای که بدون روضه میتوانی ساعتها ناله کنی،بغض کنی وگریه🌷
✍اینجا مزار فرماندهے مخلص وتقواست کہ گفتہ بود: دشمنان نمے دانند ما براے #شهادت مسابقہ مے دهیم....👌 🌸 پسر بزرگوار شهید همدانی: پدرم در #وصیت‌نامه خود یک پیشنهاد خوب دارند و آن اینکه اگر امکان داشت هر شخصی که وصیت نامه من را می خواند برای من یک روز نماز و روزه به جای آورد که اگر در آن عالم در کنار هم بودیم جبران کنم 😍👌 🌷
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🌸🌸 🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾 #قسمت (۴۸) 📝 ............... 🌾آمد ایستاد بالای سرم و من خطی از خون
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۵۰) 📝 ............... 🌾به کریم گفتم:اشهدت را بگو. نمی توانست.خون از گلویش می جوشید و نمی توانست. گریه ام گرفت. گفتم:نروی از پیشم, کریم. من این جا تنها.... گفتم:بگو..هرطور که شد, حتی نصفه نیمه, بگو... دِ بگو دیگر قربان گلوی بریده ات.😭 و او گفت. حالا نه آن طور واضح که من بشنوم و من علی را دیدم و قوتی گرفتم و فریاد زدم :این جا. " محسن " کنارش بود. علی آمدنزدیک و گفت:دارند قیچی مان می کنند. از جلو, عقب,چپ,راست. تکلیف چیه؟باید چکار.... گفت:این کیه؟😳 دقیق شد وگفت:إه .. اینکه کریم آقای خودمان است...کجا بود؟ گفتم:همین الان دو جفت فین از همین دوروبر پیدا می کنی و سریع می زنی به آب, می روی خرمشهر, کریم را هم می بری... گفت:ولی من برای خودم یک عالمه کار...... گفتم:حرف نباشد, سریع. گفت:پس شما؟ گفتم:من منتظر نیروی کمکی می مانم..معطل نکن دیگر...برو.... کلاشش را گذاشت کنار من و رفت دو جفت فین از پای دو جنازه کند و آمد. وقتی فین ها را پای هر دوشان دیدم, نفس راحتی کشیدم وگفتم:زودتر! علی به کریم گفت:دیدی قیمه قیمه ام نکردی به نفعت شد, کریم آقا. اگر من نبودم, حالا کی خرت میشد برت می داشت می بردت آنطرف؟ به من هم گفت:نامه یادت نرود, حاجی . تلفن هم اگر زدی , زدی.. ..... 🌸..... @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۵۱) 📝 .............. 💦هردو زدند به آب . هوا دیگر داشت روشن میشد و از شلیک تیر روی آب معلوم بود که عراقی ها خیلی به ما نزدیک شده اند. کریم و علی را از لابه لای سیم خاردار می دیدم که روی دست نامهربان اروند می رفتند به هر طرف و بااین حال می رفتند, تا جایی که دیگر ندیدمشان. به گفتم:خبر از بچه ها هم با تو. برو ببینم چه می کنی... خونرروی صورتش خشک شده بود, گفتم:تو که..... گفت:بی خیال. از نگاهش معلوم بود خیلی خوشحال است که جای علی نبوده و نرفته. این را وقتی فهمیدم که زیپ پیراهن غواصی اش را تا سینه باز کرد و پلاکش را از پشت سرش چرخاند و آورد جلوی سینه اش. کلاشش را برداشت و نین خیز شد و گفت: الان بر می گردم...اگر زنده ماندم.... ادامه دارد.... 🌸..... @Karbala_1365
🌹شهیدمسعودمحمدزاده🌹 🌸..... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدمسعودمحمدزاده🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌸 شهدا..🌸 ✨داشتیم آماده میشدیم برای شب عملیات. هرکسی به کاری مشغول بود . یکی داشت تجهیزاتش رو واسه شب آماده میکرد ، چندنفری داشتن وصیتنامه مینوشتند ،  بعضیها باهم صحبت و خداحافظی میکردند ، دونفر ازبچه ها که خیلی باهم دوست بودند از بعدازظهر تا نزدیکیهای غروب فقط سرگذاشته بودن روی گردن هم و گریه میکردند و گریه ... ساعتها با هم گریه کردن و صحبت و خداحافظی ، من و حاج حسین یلفانی داد زدیم بابا داره دیر میشه پس کی آماده میشید . یواش یواش به ذهن بد من داشت خطور میکردکه دارند ریا میکنند اما به اخلاقشان نمیخورد. خلاصه به زور از هم جداشون کردیم ، به یکباره دستورحرکت دادند اون دو نفرهرکدام دریک گروهان بودند ، حرکت کردیم برای عملیات تکمیلی کربلای پنج یعنی کربلا هشت. شب را به صبح رساندیم فردا ظهر بعد از پایان کارخبر آمد دونفر ازبچه ها به شهادت رسیدند.🌹 همان دونفر ، خدایا مگه ممکنه ، خدایا مگه میشه فقط ازکل گردان دونفر هریک از یک گروهان اونم اون دونفر...؟  آخه خدا مگه سیدرضاجلیلی صدرعزیز و مسعود محمدزاده باهم چی گفتن؟ دست در گردن هم با خدا و همدیگه چه زمزمه ای کردن ؟ که اینچنین عارفانه وعاشقانه قبولشان کردی. خدایا ببخش.✨🌸 🌸بچه های پاک کربلای۸ ، بی وفایی نکنید ، به ما هم راه رفتن رو نشون بدید ، بخدا اینجا خیلی سخت میگذره. .. .. راستی از اونجاچه خبر ؟ 🌸روحشان شاد و یادشان گرامی🌸 راوی:🌹جستجوگرنور شهید علیرضاشمسی پور🌹 🌸..... @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضـور دارد و ما فڪر غربتش هستیم غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم سراغ از او نگرفتیم، او سراغ گرفـت گله نڪرده ز ما گرچه رعیتش هستیـم   🏴🍃
خدا مرا حتی لحظه ای به فراق تو مبتلا نکند
🌷پیامبر(ص): 🌺خدافرمود: 👇 اگر آنانکه پشت به من کردندبدانندکه چقدرمنتظرشان هستم😍 ☘و به توبه وبازگشتشان مشتاقم از شوق دیدارمن قالب تهی میکردند و از شدّت محبتم بندبند وجودشان ازهم می گسست. 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا