eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @gomnamiii
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی می تواند از سیم خار دارهای دشمن عبور کند که در سیم خار دارهای نفس خود گیر نکرده باشد . . ." ♥   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
«📼📺» چھ‌بسیارندانسان هایے‌ڪه، پرندگان‌به‌پروازشان‌حسرت‌میخورندツ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿
🍃✨ ‍♥ می گفت: بد جوری زخمی شده بود رفتم بالای سرش نفس نفس می زد بهش گفتم زنده ای؟ گفت هنوز نه خشکم زد تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره اون زنده بودن رو توی شهادت می دید و من اما..... خدایا! عاقبت ما را ختم به شهادت کن🕊🤍 .   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
کلید تمام مصائب و مشکلات در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به مُحَمّد و آل مُحَمّد است... ♥   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ساده نگــــــذر از ڪنار پوتیـن های بے پا ڪہ پاهایشان بدن ها را بردند تا تـو آسـوده قـدم برداری ... ‌♥
♦️شهیدی‌که‌برای‌آب‌نامه‌ می‌نوشت♦️ ● محل تولد : زنجان تاریخ تولد : ۱۳۴۵ تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد ۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بزرگش را هم از دست داد برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد... زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند🖤🔗 چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله نامه برای آب... همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که بیاییم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروه‌هایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم . تا ابد مدیون شهداء هستیم...♥️ 🥀   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
آی شهـدا؛ در ایـن شلـوغیِ دنیـا فراموشتـان نکرده‌ایـم؛ در شلـوغیِ قیـامت فراموشمـان نکنیـد... ‌ 🕊فَكُـونُـوا عِنْـدَاللّٰـهِ رَجـٰائـى .. 🕊 🥀 مردان بی ادعا💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد؛ هر حرفی را که می خواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورتی دارد یا نه... هیچ وقت بی‌دلیل حرف نزنید! 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 یقین دارم چشمی که به نگاه حرام عادت کند خیلی چیزها را از دست می‌دهد... چشم گناهکار لایق شهادت نمی‌شود 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خواهـران... 🌱حجابتـان را مثل حجـاب حضرت زهرا(س) رعایت کنید نه مثل حجاب های امروز.. چون این حجـاب هـا؛ بوی حضرت زهـرا (س) نمی‌دهد.🍂 🕊 ♥️ 🌷   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹🕊اے شهیـد می‌دانم از اینجا ڪہ من نشسته‌ ام تا آنجا که تو ایستاده‌اے فاصله بسیار استـ امّا ڪافیستـ تو فقط دستم را بگیرے دیگر فاصله‌اے نمی ماند🕊🌹   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نـوشته بود: آن چه به سویـش خواهد آمد موشک نیست بـوسه ی داغ خـداوند است .. ♥   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
روایتگری از دوران دفاع مقدس14-HajHoseinYekta(www.rasekhoon.net)_24.mp3
زمان: حجم: 20.7M
♦️روایت‌راوی🎙 راهیان؛ رزق‌نیست! قسمت‌نیست! "دعوته" +حالا امسال "اسمت" تولیست زائرین شهدا هست؟
روی جاده سوسنگرد بودیم. عجله داشتیم برای رسیدن به اهواز. دیدیم یک خانواده کنار جاده ایستاده اند منتظر ماشین. حسین گفت: صبر کنیم ببینیم این ها کجا میروند؟ اهل روستای نعمه بودند. حسین ایستاد کنارشان و کمک شان کرد سوار ماشین شوند و بار و بنه شان را هم پشت وانت چید. راه که افتادیم، گفتم: اینها که سر راه مان و تو مسیر ما نیستند اگر بخواهیم برسانیم شان، باید کلی در راه فرعی برویم و حسابی معطل می شویم. حسین گفت: عیبی ندارد. گفتم خودت گفتی که عجله کنیم. خودت گفتی که نباید فرصت را از دست داد. گفت: همه این زحمت ها و عجله ها برای خاطر همین مردم است حالا که فرصت خدمتی پیش آمده نباید به این راحتی از دست داد تا اونجایی که میتوانیم و در حد توان باید هر کاری از دست مان بر می آید برای این مردم انجام دهیم آنها را برد به روستا رساند و برگشت 📚 سه روایت از یک مرد   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄