کاش میشد کمی از نیزه بیایی بغلم ..
بخدا بوسه از این فاصله سخت است پدر
@Karbala_1365
راستی
آن شب که گم شدم وسط نیزهدارها
میخواستم فقط که تو پیدا کنی مرا
🍂
🍂 🍂
ڪے میشـود ڪه بیایے
یابــن الحَـسن مــولا
امـــروز....
امـشب....
جمعــه آینده....
عاشوراۍ آینــده و....آینده
ڪی میشـود ایـن جمعـه هـا بــه آمـدنت خَـتم گــردد.😭😭😭
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج 🌱
تعجیل در فرج مولا #صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محـمد و عجل فرجهـم
.
بار مرا بخر...
نخری گریه میکنم حسین...
به جان رقیه ات راست میگویم،
من کربلا لازمم....😭
✍ #شهیدعلی_طوسی
🌹بازهم از بچه های کربلای چهار
🌹 #علی_جان یازده سال ،غریبی تو در هوای پر از «ام الرصاص»به سر آمد،............
🍂پدر در جستجویت پیر شد.......... ومادر نگاهش خیره بر جاده های انتظار .............. .
✅امروز خبر آوردند از
« #اروند» پلاکی واستخوانی را بر شانه های فرشتگان می آورند.........
😭😭گره ز عقده گشودم به گاه گریه به یادت......../کجاست سنگ مزارت سر برآن بگذارم....
🌹💐امروز آمدی عطر پیکر سبک تر از تابوت تو، درکوچه های خاطراتم پیچیدو به قدر سالهای غریبی ات گریستم،.... خدا میداندکه این سالها چقدر چشم انتظار توبودم،........
✅خدا میداندکه دلهایمان در« #کربلای_چهار» گم شده بود و هر روز به یادتو زمزمه می کردیم؛....
✍پس ازعمری از آن گمنام بی مرقد، پلاکی کاش از «اروند» می آمد........
✅به غربت شلمچه قسم که هر غروب دلتنگی هایمان رابه یاد تو می سرودیم.........
🌹 ای عزیز غریب پسند.......... ای پلاک برگشته از #شلمچه.......... برگشتی و داغمان را تازه کردی........... برگشتی اما سبک تر از تابوت........... برگشتی اما مظلوم......... مثل عطش قمقمه های تهی از آب..............
💐🌹خداچقدر تورا دوست داشت که درلحظه های مشق شهادت ، دعایت را اجابت کرد.
🌾💧همان لحظه ای که شبانه با خیل #غواصان به اروند زدی......... همان روزی که بی نام ونشان رفتی،...........
😭😭😭داغ تو، ما را سرگردان غربت کرد و هر روز میگفتیم؛........
به شوق لحظه ای گریه ،کاشکی می شد/ مزار بی ضریحت را زیارت کرد.......
🌹🌹🌹و امروز که آمدی تمام دلتنگی هایم رابه شانه های زخمی باد سپیده دم سپردیم ،.........
🌹🌹به آنجا که پیکرت یازده سال غریب بود........ به #اروند به آن کرانه پر از عصمت وپاکی وحالا باز هم به یادت وخاطره ات می سرایم؛.....
💐 باز هم از لحظه های دود......
باز هم از لحظه های بچه ها بدرود.....
باز هم از بچه های جاده ایثار.......
باز هم از #بچه های_کربلای_چهار.....
✍پایان....
شادی روح شهید علی طوسی صلوات
#خاطرات_شهدا 🌸🍃
وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم ، داشتم گریه می کردم.
در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که می گفت ، شهید قرآن می خواند.
یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است.
گفتم ، خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازه اش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن می آید.
وضو گرفتم ، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم ، رنگش مثل مهتابی نور می داد ، و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام می رسید ، وقتی گوشم را نزدیک صورت و دهانش نزدیک کردم ، مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد ، چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادمه در همان لحظه ای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را می خواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن می خواند...
#شهیدعبدالمهدی_مغفوری
📕 لحظه های آسمانی ، ص69
🕊 کفش هایم خاکی شده؛ لباس هایم هم
نمی دانم چند قدم در این راه زده ام
نمی دانم چند روز طول کشیده است شاید همه ی عمرم
دلم یک بغل شش گوشه ات را می خواهد آقا
که سر به گوشه ی شش گوشه بگذارم
برایت از سختی های یتیم بودن بگویم
خصوصا اگر این درد یتیمی
از دوری پسرت، صاحب الأمرم
نشأت گرفته باشد
از درد یتیمی برایت بگویم و
رقیه ات را مثال بیاورم
حضرت ارباب
دلم کمی امام می خواهد
به پسرت بگو
من آمدم
او نمی آید؟..
🍂🍁