eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
900 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
#آیت_الله_بهاءالدینی گمان نکنید که توطئه های شیطان می میرد. اگر شیطان رفت، صد شیطان دیگر، جای آن را پر می کند. گمان نکنید اگر آمریکاه رفت، شیطان تمام می شود، اگر صدام رفت کار تمام است؛ بلکه صد صدام دیگر، جای آن سبز می شود. 📙 #نردبان_آسمان ص 92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 تصویری از #ابومهدی_المهندس در دوران دفاع مقدس و در کنار فرمانده خود سردارسرلشکر شهید #اسماعیل_دقایقی فرمانده سپاه ۹ بدر 🌹گرامیباد ۲۸دی سالروز شهادت سردار دقایقی 🕊شادی روحش صلوات
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
, ❤️ #مثل_علی_مثل_فاطمه… 🍃 خاطرات و زندگینامه #سردارشهیدعلی_شفیعی مسئول محورهای عملیاتی لشکر۴۱ ثارال
سلام بزرگواران از جایی که شهدا خاص بودند خصوصا شهدای ۴ پیشنهاد میدهم کتاب 🌸 🌸 را دنبال کنید و اگر امکانش هست ... بااینکه از مطالب شهدای کربلای۴ هست اما در این یک مورد 😉 ✌️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«انا لله و انا الیه راجعون خانواده محترم شهید موسوی و جناب سرهنگ سید رضا موسوی آزاده گرامی سلامٌ علیکم پدران والامقامی که در راه رضای معبود از بهترین سرمایه‌های خویش گذشتند و فرزندان عزیز خود را در راه خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی نثار نمودند، اسوه‌های ایثار و نمونه‌های برتر استقامت و فداکاری‌اند. دوستان آزاده و سبز پوشان، پیشکسوتان جهاد و شهادت ، درگذشت مرحوم «حاج سید علی موسوی » پدر شهید معظم « سید هادی موسوی » و پدر سرباز سبز پوش ولایت جناب سرهنگ سید رضا موسوی را تسلیت عرض می نماییم،  مرحوم پدر شهید پس از سال‌ها صبر و بردباری، خدمت به ولایت و خدمات ارزنده ای در همدان داشت، ندای حق را لبیک گفت و به‌سوی معبود خویش شتافت. به روح این سفرکرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می‌فرستیم. ضمن عرض تسلیت و همدردی با شما خانواده محترم، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت دارم. ان‌شاءاللّه روح بلند آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرور شهیدان محشور و هم‌جوار گردد.» از طرف دوستان آزاده سبز پوشان ولایت، پیشکسوتان جهاد و شهادت
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
«انا لله و انا الیه راجعون خانواده محترم شهید موسوی و جناب سرهنگ سید رضا موسوی آزاده گرامی سلامٌ ع
انا لله و انا الیه راجعون سلام‌علیکم مرحوم « » سرافراز « و راوی دلسوز شهدای ۴ » سبک‌بال پر گشود و به‌سوی معبود خود شتافت. به روح این سفرکرده به ملکوت و روح تابناک فرزند شهیدش درود می‌فرستم. پدری که خالصانه و برای رضایت حضرت حق از فرزندبرومند و ازعزیزترین سرمایه‌ خویش گذشت تا روح قدسی آن طائر ملکوت، حافظ و پاسدار نظام و میهن اسلامی‌مان باشد. ضمن عرض تسلیت و همدردی با این راوی عزیز و خانواده محترمشان، از خداوند متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت می‌نمایم. ان شاء اللّه روح بلند آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرور شهیدان و فرزندشهید محشور و هم‌جوار گردد. ازطرف خادم شهدا و ادمین کانال
🔹خواهر شهید جهاد مغنیه مادر من یک زن فوق العاده است. وقتی خبر شهادت بابا رسید، رفت دو رکعت نماز خواند. همه ما را مادرمان آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند، وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدالله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ایت را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نکردند. همین که یک جمله ما را آن قدر خجالت داد که آرایم شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند. خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور. دلم سوخت وقتی پیکر جهاد را دیدم. مثل بابا شده بود. خون ها را شسته بود ولی جای زخم ها و پارگی ها بود. جای کبودی و خون مردگی ها. تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بود. یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم. باز مادر غیرمستقیم ما را آرام کرد. وقتی صورت جهاد را بوسید، گفت: ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده. البته هنوز به اربا اربا نرسیده. لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع). ما هم از خجالت آرام شدیم. بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت. همان قبر! سه ساعت قرآن و زیارت عاشورا و دعا در قبر خواند. #شهید_جهاد_مغنیه #شهید_بین_الملل #شهید_مقاومت #مادر_صبر #خاطره 🌹شهادت ۲۸ دی ماه🌹
. اولیــن بـار وقتۍ مَـردم بـا چـهره #جهاد_مغنیه آشـنا شـدند، ڪه او در مراسـم ختـم والده #سردار_سلیمانی شرڪت ڪرده بود. فرزنـد خـوش ‌سیماۍ حـاج رضـوان درسـت پشت سَـر سردار ایستاده بود و به میهمان خوش‌ آمد می ‌گفت. گاهی شانه‌ های سردار را می ‌بوسید و سردار گاه بر می‌ گشت و با او نجوا می ‌کرد. رابطـه صمیمانه #حاج_قاسم_سلیمانۍ و ایـن جـوان او را در ڪانون توجهـات قـرار داد. ســردار گاه او را به بعضـۍ از میهـمانان معرفـی می ‌ڪرد و آنهـا با لبـخند او را در آغـوش می ‌ڪشیدند. .
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
. اولیــن بـار وقتۍ مَـردم بـا چـهره #جهاد_مغنیه آشـنا شـدند، ڪه او در مراسـم ختـم والده #سردار_
#شهید_جهاد_عماد_مغنیه : «مـا در مواجهـه بـا مـرگ رسیـدن به #شهادت و بزرگـی را انتخاب ڪرده‌ ایم؛ ما فرزنـدان ڪسانی هستیـم ڪه مـرگ راه آن‌ها را نمـی‌شناسد؛ چرا ڪه آن‌ها به‌وسیلـه مـرگ در #مسیر_خدا صعـود ڪرده‌اند و به زندگـی و نشـاط و بشـارت دست یافـتند؛ زندگی ڪه جــز ڪسی که ابـرها از دیدگـانش ڪنار رفتنـد آن را احسـاس نمی‌‌ڪند؛ از ایـن رو آنچـه را ڪه کسی ندیـده می‌بیند و آنچه ڪه بـه قلب ڪسی خـطور نڪرده به قلـب وی خطـور می‌ڪند. ما فرزندان ڪسانی هستیـم ڪه در راه دفـاع از مـرزهـای وطـن جـز زیـبایی چیـزی ندیدند. وطنـی ڪه ما شَـرم داریـم آنـرا رها ڪنیم هـر چقـدر تهـدید هـم باشد؛ ما سربلـند می‌ایستیـم و افتـخار می‌ڪنیم ڪه مـیوه‌های سـال‌ها جـهاد با چشمانـی باز هستیـم، با اختیـار و اخـلاص، چشمانی ڪه با عِـشق و اراده با شهادت بسـته شدند. ما فرزنـدان مدرسـه‌ای هسـتیم ڪه در آنـجا یاد گرفتـیم آزاد زندگی ڪنیم ما امنیـت را از دشمـن التمـاس و گـدایی نمی‌ڪنیم؛ ما حـق خـود را با خـون‌هایمـان ڪه بـرای سربلنـدی نذر شده و بـر آزادگۍ ایسـتاده است، باز پس مـی‌گیریم. ما یـاد گرفتیـم ڪه اگـر سلاحـت را در جـنگ خونین بـیرون نیاوری، برده‌ای خواهۍ شـد در بـازار بـرده فروشان ڪه رحـم و مروتی دیگر در آنجا نیست….  
•😍💛• مَجـݩـوݧ‌اگَرچه چَندیسـٺ، دَسټ‌ازجُـنـۅݩ‌ڪِـشــیـدهـ🌿 لُطفـاً‌بـہ‌او‌بِـگۅییـڋ، لـیـلآ‌اِدامـہ‌دآرَد...😉 ✨ 🌱 °•°ʝoɨn↓ ∞ @Gordane118
500 (5).mp3
5.18M
هوا هوای #فاطمیه ی جبهه ها... #محمدحسین_حدادیان
به زبانی که گناه لالش کرده می‌خوانمت. علی(ع) چه دیده‌ست از صحرای محشر که میگوید اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاَْمانَ؛ علی که این را میگوید ما چه بگوییم ما چه کنیم؟ خدایا ؛ | من سخت به رحمتت امید بستم |❤️ @Karbala_1365
🌷ای شهـدا ؛ از چشمانـتان ، از امتداد نگاه روشن‌تان ، می‌توان یافت ، مسیر "شهادت " را #فرمانده_جوان_حزب‌الله. #شهـید_مدافع_حـرم. #جهـاد_عماد_مغنیه. #سالروز_شهـادت.
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌷ای شهـدا ؛ از چشمانـتان ، از امتداد نگاه روشن‌تان ، می‌توان یافت ، مسیر "شهادت " را #فرمانده_جوان_
▪️ چقدر جهاد را دوست داشت، بعد از شهادت جهاد همیشه می‌گفت جهاد را الگوی نسل جدید کنید. حالا این عکس را می‌شود در بهشت تصور کرد. دیگر برای همیشه باهم هستند 🌴 😭 @Karbala_1365
و ° تمام شعرهایی که گفته ام یا شاید بگویم نامه های عاشقانه ای هستن که با دل و جانم نوشته ام تو هم با دل و جان بخوان بگذار تمام شهر بفهمند من عاشق ترین شاعر دیوانهِ این شهرم 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 @Karbala_1365
•| |•🍀 دلتون رو گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید، این پیچ و خم دنیا انسان رو به باتلاق می برد و گرفتار می کند ازش نجات هم نمیشه پیدا کرد. ♥️
گاهی خدا را صدا بزن بی آنکه بخواهی ا او گله کنی بی آنکه بگویی چرا؟ ای کاش بی آنکه نداشتن ها و نبودن ها را به او نسبت دهی گاهی خدا را به خاطر خدا بودنش صدا بزن......
گاهی توی خلوت شب برو زیر سقف آبی آسمون!! سرت رو بگیر بسمت آسمون...چشمات رو ببند .. دستات رو تا مرز عشق بالا بگیر.. بالاتراز سر که حد در دعاست.. کمی آرام شو و بعد بی آنکه به کسی و چیزی فکر کنی زیر لب طوری که فقط خودت صدای خودت رو بشنوی آرام و زیبا با صدای قلبت بگو: ✨ ✨ اونقدر بگو تا آرام بشه اون قلبی که همیشه منتظر دعای ماست... @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
گاهی توی خلوت شب برو زیر سقف آبی آسمون!! سرت رو بگیر بسمت آسمون...چشمات رو ببند .. دستات رو تا مرز
✨شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد : ❄️در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! ❄️باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایے خداے ناکرده مے میرے!!! 🔹جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه اے! فهمیدم " عاشـــــ💔ـــــق " شده! 🔹نشستم و با تمام وجود گریستم !!!😭 جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدے؟! 🔹گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم! ☘ عاشـــــق مـــــهدے فاطـــــــمه ☘ ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده !😔 مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!! 🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃 @Karbala_1365