🎉کربلای من ...
_این اولین باره . .🥀
میگفت فردای شهادت بانو مقداد داشت تو کوچه ها راه میرفت عمر اومد گفت مقداد بریم که باید دختر پیامبرو تشییع کنم
مقداد خندید و گفت :دیشب علی دختر پیامبرو تشییع کرد
عمر با خشم زد تو صورت مقداد
مقداد پیرمرد بود!!!
چندین قدم رفت عقب شروع کرد به گریه کردن
عمر برگشت گفت ببین علی دلشو به کیا خوش کرده
مقداد گفت من از درد سیلی گریه نمیکنم
بهم بگو فاطمه رو هم همینجوری زدی؟(:💔
اندوھ من در فقدان فاطمه همیشگی است و از این پس، هر شبِ من تا سحر به بیداری خواهد گذشت.
- نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۲ -
هدایت شده از 🎉کربلای من ...
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من دیشب خواب شهید حججی رو دیدم .یه یادی کنیم از شهید بی سر راه زینب سلام الله علیها..با ذکر صلوات💐🌹