السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ؛
سلام بر تو ای حجّت خدا در زمینش، سلام بر تو ای دیده خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو ای نور خدا که رهجویان به آن نور ره مییابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو ای پاکنهاد و ای هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو ای همراه خیرخواه، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر تو ای چشمه حیات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و پاکت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهای که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب کند، سلام بر تو ای مولای من، من دلبسته به تو و آگاه به مقام و موقعیت دنیا و آخرت توأم و به دوستی تو و خاندانت بهسوی خدا تقرّب میجویم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میکشم؛
وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ . يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ، هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
و از خدا درخواست میکنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت و از شهیدان پیش رویت، در شمار شیفتگانت قرار دهد، ای سرور من، ای صاحب زمان، درودهای خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست، روزی که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید میرود و من ای آقای من در این روز میهمان و پناهنده به توأم و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران و از سوی خدا به پذیرایی و پناهدهی مأموری، پس مرا پذیرا باش و پناه ده، درودهای خدا بر تو و خاندان پاکیزهات.
سید ابن طاووس فرموده است: من پسازاین زیارت به این شعر تمثل میجویم و به آن حضرت اشاره کرده، میگویم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي
وَضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
بر تو نازل مىشوم هرکجا که راحلهام روى آورد و مرا وارد نماید
و میهمان تو هستم در هرکجا که باشم از شهرها. @Kashkulll
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز جمعه روز زیارتی
🌸 حضرت ولیعصر(عج)
🎤استاد_فرهمند
#التماس دعا 🙏
@Kashkulll
روضه شب پنجم محرم
شب پنجم ، شب یتیم نوازی است ، شب روضه های عاطفی و شب بدست آوردن دل امام حسن مجتبی است لذا بر خودم واجب دیدم بهتر است در مورد دو دسته گل امام حسن علیه السلام که هر دو عبدالله نام دارند و کمتر در موردشان صحبت میشود توضیحاتی را ارائه نمایم .
عبدالله بن حسن (عبدالله اکبر)
عالمان علم رجال و تاریخ و نسب درباره مادر عبدالله اکبر بن حسن به اختلاف سخن گفتهاند:
گروهی مادر او را ام ولدی به نام نفیله یا حبیبه دانستهاند. گروهی دیگر او را دختر سلیل یا شلیل بن عبدالله بجلی و نامش را رَمْله نوشتهاند. وبرخی دیگر مادر وی را رباب می دانند. در برخی نسخههای رجال شیخ طوسی، نام مادر عبدالله بن حسن علیه السلام، رباب دختر امریء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم، از طایفه بنی کلب بن وبره، آمده است. اما به عقیده شماری از رجالشناسان، این سخن اشتباه است; زیرا رباب- بااجداد مذکور- همسر امام حسین علیه السلام بوده است.
برخی مادر وی را ام رباب دختر امریء القیس خواندهاند.مامقانی در توجیه این نظریه که مادر عبدالله بن حسن علیه السلام، امرباب، بوده است- بدون ذکر سند- چنین مینویسد:
امرئ القیس( پدر امّرباب)، در زمان خلیفه دوم، وارد مدینه شد و سه دختر داشت. امام علی علیه السلام یکی از دختران وی را خود به همسری برگزید و از آن دو دیگر، یکی را به نام« رباب» به همسری امام حسین علیه السلام درآورد; و دختر دیگر را که کنیهاش« امرباب» بود، به همسری امام حسن علیه السلام درآمد. البته بر این نظریه نیز اشکال شده است. در هر حال بیشتر منابع نوشتهاند که عبدالله بن حسن، روز عاشورا و هنگام شهادت (حدود چهارده سال ) نا بالغ بوده است .
برخی شهادت وی را پس از جنگی نمایان در صحنه کارزار دانستهاند. مؤلف الفتوح مینویسد:
پس از شهادت عون بن عبدالله جعفر(فرزند حضرت زینب )، عبدالله بن حسن علیه السلام عازم میدان شد. چهرهاش چون ماه تابان بود. پیراهن و شلواری بر تن، و شمشیری برّان در دست داشت. و چهارده نفر را بدرک واصل کرد (منتهی الامال ) وی در میدان این گونه رجز میخواند:
انْ تُنکرُونی فَانا فَرْعُ الْحَسَن • سِبْطُ النَّبِی المُصْطَفی المُؤْتَمَن
هَذَا حُسَینٌ کاسیرٍ مُرْتَهَن • بَینَ اناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزن
اگر مرا نمیشناسید، من فرزند حسنم -علیه السلام-، نواده پیامبر برگزیده و امین.
این حسین -علیه السلام- است; که در میان مردمی، که خدایشان از باران سیراب نگرداند،
چون اسیری گرفتار آمده است.
خوارزمی، رجز دیگری برای عبدالله بن حسن علیه السلام نقل کرده است:
انْ تُنْکرُونی فَانا ابْنُ حَیدَرَه • ضِرْغامُ آَّامٍ وَلَیثُ قَسْوَرَه
عَلَی الأعادِی مِثْلُ رِیحٍ صَرْصَرَه • اکیلُکمْ بِالسَّیفِ کیلُ السَّنْدَرَه
اگر مرا نشناسید، من فرزند حیدرم; چون شیر بیشه زاران تهمتن و دلیرم.بر دشمنان همچو طوفانم و آنان را قتل عام خواهم کرد.
عبدالله پس از کشتن چهارده تن از دشمنان، سرانجام به وسیله هانی بن شبیب حضرمی به شهادت رسید. در کتاب مناقب و منتهی الامال آمده است که قاتل عبدالله بن حسن علیه السلام صورتش سیاه شد.
در تذکره الخواص ، نام قاتل عبدالله بن حسن علیه السلام، سعد بن عمر بن نفیل ازدی گفته شده است وابوالفرج اصفهانی گفته که حضرت ابوجعفر باقر ع فرموده اند حرمله بن کاهل اسدی او را به قتل رسانده است .هنگام شهادتش امام حسین علیه السلام خطاب به او و دیگر اهل بیت فرمود:
ای فرزندم و ای همه خاندانم صبر کنید. به خدا سوگند، پس از امروز هیچگاه سختی و ناگواری نخواهید دید.
در معدودی از منابع نقل شده که امام حسن علیه السلام دو پسر به نام عبدالله و عبدالله اصغر داشته است. اما برخی منابع، وقتی فرزندان شهید امام حسن علیه السلام در کربلا را نام میبرند، فقط از یک عبدالله بن حسن علیه السلام یاد میکنند. اما راه حل این دو قول متفاوت این است که طبق نقل بعضی از تواریخ، حضرت امام حسن علیه السلام دو نفر از پسرانش عبدالله نام داشتند: عبدالله اکبر و عبدالله اصغر. و مرسوم هم بوده که پسوندها اکبر و اصغر استفاده میکردند. مثل علی اکبر و علی اصغر.لذا آن عبدالله که دستش قطع شده و در آغوش حضرت به شهادت رسیده عبدالله اصغر نام داشته و آن که در میدان مبارزه کرده و شهید شده عبدالله اکبر بوده است.
عبدالله بن حسن (عبدالله اصغر)
و اما در حدیث روایت شده از شیخ مفید – رضوان الله علیه – که گفت: عبدالله بن الحسن بن علی هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و فقط یازده سال داشت ، بعد از آنکه امام حسین علیه السلام را محاصره نمودند و حضرت دقایقی قبل از شهادت را سپری می نمود عبد الله پسر امام حسن علیه السلام که بچه ای نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: (اِحبِسیه یا اُختَ) او را نگه دار ای خواهر.
حضرت زینب خواست م
انع او شود اما او اصرار می نمود و می گفت: ( وَالله لا اُفارِقُ عَمّی) بخدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد. و با عجله خود را به امام حسین علیه السلام رساند ابْجُر بن کلب و طبق روایتی حرمله بن کاهل جلو آمد و قصد زدن شمشیر بر سر امام علیه السلام را داشت که عبد الله فریاد زد: (وَیلَکَ یَابنَ الخَبیثَه آَتَقتُلُ عَمّی؟) وای بر تو ای پسر مادر خبیث(کنایه از حرام زاده بودن) آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟
وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد الله فریاد زد: عمو جان.ابا عبد الله علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود:((یَابنَ اَخِی اِصبِر عَلی ما نَزَلَ بِکَ وَ اِحتَسِب فی ذلِکَ الخَیر فَاِنّ اللهَ سَیُلحِقُکَ بِابائِکَ الصّالحین،برسول الله صلی الله علیه وآله و علی و حمزه و جعفر و حسن صلوات الله علیهم اجمعین)) ای پسر برادرم بر این ظلم صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.
حمیدبن مسلم گفته شنیدم در آن موقع حضرت امام حسین فرمودند :
اَللهُمّ أَمسِک عَنهُم قِطَرَ السّماء و َامنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ اَلّلهُمَّ فَاِن مَتعتَهُم إِلی حین فَفَرّقهُم فَرقا و َاَّعَلهُم طَرائِقَ قَدَدا وَ لاتَرضِ الوُلاهَ مِنهُم اَبَدا فَأنّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا ثُمَّ عَدّوا عَلینا فَقَتَلوا ثُمَّ ضارَبَ عَدوا عَلَینا
خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن خدایا اگر به آنها زمان معینی مهلت داده ای بینشان جَدایی ینداز ، و آنها را در راههای مختلف پراکنده ساز و هرگز امیری را از آنها راضی مکن چون آنها ما را دعوت کردند که یاریمان کنند سپس با ما دشمنی ورزیدند و ما را کشتند .
و در زیارت ناحیه چنین آمده
السلام علی عبدالله بن الحسن الزکی لعن الله قاتله و رامیه حرمله بن کاهل الاسدی.
«سلام بر عبدالله بن الحسن زکی که خدا قاتل او حرمله بن کاهل اسدی که او را با تیر هدف قرار داد لعنت کند».@asharmadahiii
دستش به دست عمه و میخواست جان دهد
میخواست پیش عمه عمو را صدا زند
میدید حلقه حلقه همه چرخ می زنند
تا زخم بر بهشت حیا، بی حیا زند
سنگی رسیده بوسه به پیشانی اش دهد
دستی رسید چنگ به سمت عبا زند
از بس كه ازدحام حرامی است
نیزه دار نوبت گرفته است كه سر نیزه را زند
حسین....روضه عبدالله روضه ی گوداله،مرد می خواد پای روضه اش
پا میزنند راه نفس بند آوردند
پر میکشند تا که کمی دست و پا زند
خون از شکاف وا شده فواره میزند
وقتی ز پشت نیزه کسی بی هوا زند
طاقت نداشت تا که صدای پدر شنید
بابا برو ، برو نمان كه عمو ناله ها زند
دستش کشید و هرچه توان داشت میدوید
تیغی ولی رسید که آن دست را زند
از بس كه جا نبود در انبوه زخم ها
در مانده بود حرمله تیر از كجا زند
حسین....ای حسین...جلسه بانیش امام مجتبی است،امام مجتبی خدای صبره،ولی ما تو روضه ی بچه اش صبرمون طاق میشه،ای حسین.. یه جمله میگم دیگه نمیگم:امام سجاد خورد خورد،این بدن و از بدن بابا جدا میكرد...حسین...حسین آرام جانم،حسین روح و روانم،دیدی یه جا معركه میگیرند،یه بچه قدش كوتاهه میاد،میگه چه خبره؟میگن اینجا معركه گرفتن،از لای جمعیت میاد میگه برید كنار،خودش رو از زیر پای مردم رد میكنه،از لای این جمعیتی كه همه نیزه دستشونه،همه دارند داد میزنند،یه صدای بچه گونه میگه برید كنار،برید كنار، تا رسید بالا سر عمو زخم و باید با دست نگه داری،اما یه زخم،نه، دو تا زخم،آخر دید نمیشه كاری كرد،سینه به سینه ی عمو چسباند،ای حسین،ارباب من حسین،آقای من حسین،عشق من حسین،دین من حسین،آی حسین..تو روضه بخون...آی حسین...خسته شدی؟مادرش یه لحظه صداش بند نمیآد،غریب مادر حسین....ای حسین،حسین،حسین،ای تشنه لب حسین
بابام انگاری با عموم تو میدونه،میدونه
سرتا پای عمو حسینم،پرخونه،پرخونه
آخه بچه یك سالش بوده،باباش رفته،تو بغل حسین بزرگ شده،مردم بعضی ها یاوه گویی می كنند،برا اینكه نگن حسین به بچه هاش بیشتر میرسه،هر جا میرفت،این عبدالله بن الحسن باهاش بود،اینقدر حساسیت داشت،به زینب گفت: خواهر،نبینم صدای گریه ات بیاد،هوای این بچه رو داشته باش،خواهر من رفتم بچه ها رو به تو میسپارم،این بچه یادت نره،خواهر نكنه،بیای تو میدون،تا من زنده ام،خواهر به همه بچه ها بگو لباس اسیری تنشون كنن،این بچه رو،داشته باش،مهلاً مهلا،پایین اومد زیر گلوش رو بوسید،داشت میرفت،گفت:خواهر،این بچه رو،همچین دست از دست عمه كشید آستین پاره شد،كجا اومدی،حسین آرام جانم،حسین روح و روانم،امشب عاشوراست،امشب روضه ی گودال قتلگاهه،ذكر بگیر اروم بگیری،حسین آرام جانم،حسین روح و روانم. @asharmadahiii
خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت
از دست ماه دست خودش را کشید و رفت
از خیمه ها کبوتر عاشق پرید ورفت
تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت
دیدن یه آقازاده هی میخوره زمین،هی بلند میشه،آه،كجا میری عمه،وایسا لااقل یه زره تنت كنه عمه،داداش قاسمم زره اندازه اش نشد،من چرا زره بپوشم.
می رفت پا برهنه در آن عرصه ی جدال
می گفت عمه ، جان عمو کن مرا حلال
شب پنجمی باید بهتر ناله بزنی،چرا میگم ناله بزنی،چون روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
یه بچه ی ده ساله چیكار میكنه اون وسط؟
مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود
کم کم خمیده می شود پیر می شود
یک آن تعللی بکند دیر می شود
دید عمو افتاده بی رمقه،نانجیب یه ضربه تو سر حسین زد،كلاه خود افتاد،گردن حسین نمایان شد،سر اباعبدالله پیدا شد،بحربن كعب ملعون،اسمش رو بردم تو دلت لعنتش كنی،بحربن كعب،دید سر حسین،برهنه شد،شمشیرش رو بلند كرد،الان سر حسین رو جدا كنم،این بچه دید الان موقعشه،تا شمشیر بالا رفت،یه بچه ده ساله،مگر چقدر بازو داره؟دستش رو گرفت،جلوی شمشیر،وای،تادستش رو زدن،بازوش رو زدند،چی گفت:این بچه،وای من رو آتیش زده،تو رو نمی دونم،تا بازوش رو زدند،گفت:وای مادرم،مادرم،دو جور تفسیر میكنند،جفتش رو برات میگم،هر كدوم رو پسندیدی ناله بزن،بعضی ها میگن بچه،كودك،تو اوج سختی و صدمه،باید مادرش رو صدا بزنه،بچه همینطوره،از نظر روانی،وقتی حادثه ای براش پیش بیاد،مادرش رو صدا میزنه،اما من این رو قبول ندارم،من میگم این بچه ی امام حسنه،خون باباش تو رگاشه،آخه باباشم مادریه،باباشم تو كوچه ها دید یه مادری زمین خورد،آی امام حسنیا،از باباش یادگار داشت،افتاد تو بغل عمو،
دستش برید و گفت که ای وای مادرم
رنگش پرید و گفت که ای وای مادرم
آهی کشید و گفت که ای وای مادرم
در خون تپید و گفت که ای وای مادرم
كاشكی به همین جا تمومش میكردند،نمی خوام اسمش رو ببرم اما چه كنم،تا شب هفتم شاید زنده نباشم،بذار اسم این نامرد و ببرم،تا دیدن افتاده تو بغل حسین،داره جون میده،یه دفعه اومد نانجیب،دارم عین مقتل رو میخونم،فرماه حرملة بن كاهل،دیدن داره جون میده،نانجیب تیر سه شعبه زد،سر تو بغل حسین جدا شد،حسین...مدینه بگی ان شاءالله،..حسین..من میگم وای از دل حسین،چی كشیدی حسین جان،دیدی بعضی وقتها،بچه رزمنده ها میدونن،خیلی ها تو بغلشون شهید شدن،خیلی ها تو بغل حسین شهید شدن،اما بعضی شهادت ها از ذهن آدم نمیره،این همه از جنگ میگذره،بعضی ها هنوز میگن اون صحنه از یادم نمیره،نمیدونم اون صحنه میره یا نه،تا افتاد سر تو بغل حسین،نمی دونم،یاد داداش حسنش افتاد،اما خیلی طول نكشید،بگم یا نه؟نانجیب ها میخواستن سینه ی حسین و خلوت كنند،كسی رو سینه ی حسین نباشه،سه مرتبه بگو یا حسین.. @asharmadahiii
حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ کِتمانُ سِرّنا جِهادُ فی سَبیلِ اللهِ»[۹] (ترجمه: نَفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود تسبیح است، اندوه بر ما عبادت است و کتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.) امام صادق(ع) سپس فرمود: واجب است که این حدیث با طلا نوشته شود.[کتاب نفس المهموم. @asharmadahiii
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ، وَأَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللّٰهِ بِالْحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّيْتَ الَّذِى عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ، وَغَلَظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتَّىٰ أَتيٰكَ الْيَقِينُ، فَبَلَغَ اللّٰهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالِ؛
شهادت میدهم که معبودی جز خدا نیست، یکتاست و شریکی ندارد و گواهی میدهم که تو فرستاده اویی و تویی محمّد فرزند عبدالله و گواهی میدهم که تو پیامهای پروردگارت را به مردم رساندی و برای امّتت خیرخواهی کردی و در راه خدا با حکمت و اندرز پسندیده کوشیدی و آنچه را از حق بر عهدهی تو بود به همه رساندی و همانا تو به مردم مؤمن مهربانی داشتی و بر کافران سخت گرفتی و خدا را با خلوص کامل تا رسیدن وفاتت بندگی کردی، پس خداوند تو را به برجستهترین جایگاه اهل کرامت برساند؛ خدا را ستایش که ما را به وسیله تو از شرک و گمراهی رهانید؛
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَصَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ، وَأَنْبِيائِكَ وَالْمُرْسَلِينَ وَعِبَادِكَ الصَّالِحِينَ، وَأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ، وَنَجِيبِكَ وَحَبِيبِكَ، وَصَفِيِّكَ وَصِفْوَتِكَ، وَخَاصَّتِكَ وَخَالِصَتِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَأَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضِيلَةَ وَالْوَسِيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ . اللّٰهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً ﴾، إِلٰهِى فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِى، فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاغْفِرْها لِى، يَاسَيِّدَنا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَبِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللّٰهِ تَعَالىٰ رَبِّكَ وَرَبِّى لِيَغْفِرَ لِى.
خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست، درود خود و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان و بندگان شایستهات و همه اهل آسمانها و زمینها و هر آنکه از پیشینیان و آیندگان تسبیح تو را گوید ای پروردگار جهانیان، آری درودت را بر محمّد بنده شایسته و پیامبرت و فرستادهات و امین و برگزیده و محبوب و پاک و بنده و خاص و خالصت و اختیار شده از میان بندگانت، قرار ده. خدایا! به او فضل و برتری و مرتبهی شفاعت و درجه بلند عطا کن و او را به مقام ستودهای که پیشینیان و آیندگان بر آن رشک برند برانگیز. خدا! تو فرمودهای: «اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه و رفت وآمد با طاغوت] به خود ستم کردند نزد تو می آمدند و از خداوند درخواست آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنان خواستار آمرزش می شد مسلّماً خداوند را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند»؛ خدایا! من استغفارکنان و پشیمان از گناهانم نزد پیامبرت آمدم، پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و گناهانم را بیامرز. ای سرور ما، دستم به دامن تو و خاندانت، بهجانب خدای متعال که پروردگار من و توست روی میآورم تا مرا بیامرزد.
آنگاه «سه بار» بگو:
﴿إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾
ما مملوک خداییم و بی شک به سوی او باز میگردیم.
سپس بگو:
أُصِبْنا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنا، فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْىُ، وَحَيْثُ فَقَدْنَاكَ، فَإِنَّا لِلّٰهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ . يَا سَيِّدَنا يَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ ، هٰذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَهُوَ يَوْمُكَ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَمَأمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَحْسِنْ ضِيَافَتِى، وَأَجِرْنا وَأَحْسِنْ إِجَارَتَنا، بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكَ وَعِنْدَ آلِ بَيْتِكَ، وَبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ، وَبِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.
ای محبوب دلهای ما، ما به خاطر تو سوگواریم و چه بزرگ است سوگواری بر تو ازآنرو که وحی از ما بریده و هم ازآنرو که به فقدان تو دچار آمدهایم، چه ما از خداییم و بهسوی او باز میگردیم، ای سرور ما،. @asharmadahiii
21.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز شنبه روز زیارتی
🌸 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
#التماس دعا 🤲
@asharmadahiii
🔺 امام حسین (ع) مرز نمیشناسد
✳️ خانهی یک خانواده شیعه در آمریکا برای عزاداری محرم الحرام
@Kashkulll