آسمان میسوزد از سوز نوای آب آب
آه اگر در نینوا نم نم شود نایاب آب
حاجتِ بعد از نمازِ مادرِ بیشیر، شیر
چاره لبهای خشک کودک بیتاب، آب
وقت بیداری که غیر از تشنگی چیزی ندید
شاید این کودک ببیند قطرهای در خواب آب
روی لبهایش هزاران نکته تاول زده
روی هر تاول نوشته "یا اولی الالباب" آب
لب: خمار و چشم: مست و مشک: جام و اشک: می
میشود آمادهی مهمانی مهتاب آب
مرد دریا دل به سمت رود راه افتادهاست
دارد از شوق ملاقاتش دلی شاداب آب
"بیدل" و دلدار کی از هم جدا خواهند شد
"تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب"
اشک میکوشد به هر نحوی شده جاری شود
تا بریزد پشت پای او کمی ارباب آب
تشنه برگشت از شریعه آبروی آب ریخت
از سر شرمندگی شد چکه چکه آب آب
موجها آشفته ، نبضش نامنظم میزند
از تمنای «برادر جان مرا دریاب» آب
آب مینوشند و نامش را به نیکی میبرند
تا قیامت عکس سقا را گرفته قاب آب. @asharmadahiii
اشک عزا بریزید شام عزاست امشب نام حسین و عباس مشکل گشاست امشب
باب الحوائج عبّاس حاجت دهنده ماست دارنده حوائج حاجت رواست امشب
ای دیده گریه ها کن، ای دل تو ناله ها کن با سوز دل دعا کن وقت دعاست امشب
ای که دلت شکسته ، غم به دلت نشسته ای دردمند خسته دردت دواست امشب
باب الحوائج ما ، یا حضرت ابوالفضل آن دل که از تو دور است دور از خداست امشب
مَرضای مسلمین را مد نظر بگیر تا این محفل از وجودش دارالشفاست امشب
دلها همه پریشان ، هر دیده گشته گریان هر گوشه ای از ایران ، چون کربلا ست امشب
امشب خدای قهار در ماتم علمدار
جن و ملک عزادار ، شام عزاست امشب
امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس ، دردمندها بگویند عباس ، دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ، میوة دل ام البنین ، باب الحوائج است . کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ، فرج امام زمان را از خدا بخواهید ، از امام زمان نقل می کنند که فرمود : هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ، آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان ترا بخوانم حود عباس فرمود : روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد حایل می کند تا صورت صدمه نخورد .
اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست .
تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب .
زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ، با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد عباسم :
تو مرا سید و سرور خواندی چه شد این بار برادر خواندی
صدا زد حسین من :
مادرت فاطمه آمد به سرم او مرا خواند و صدا زد پسرم. @asharmadahiii
خیمهها آتشگرفته یا حسین عباس کو ؟
آن علمداری که میداد خیمهها را پاس کو؟
آنکه بوده بر حریم فاطمه حساس کو ؟
شیر میدان قاتل این خصم بیاحساس کو ؟
خیمهها آتشگرفته از شرار کینهها
گرد بیرحمی نشسته بر رخ آیینهها
بیکس و یاور خیام زاده زهرا شده
بیپناهی لرزه افکنده درون سینهها
شمریان دور از دو چشم اکبر و عباسها
آتشی افکندهاند بر لالهزار یاسها
با عطش آتشگرفته خیمه پروانهها
وامصیبت از شکست شاخه احساسها
خیمهها آتشگرفته یا حسین عباس کو ؟
حرمله این دفعه تیر آتشین میافکند
خیمههای بیپناه را از ستون برمیکند
خولی بیعاطفه همراه زجر ددمنش
دست غارت بر خیام آل عصمت میزند
خیمه بی عباس نامآور به یغما میرود
هر طرف لبتشنهای با چشم گریان میدود
سیلی و شلاق بیرحمان در این بییاوری
هدیه بر گلگونههای طفل عطشان میشود
خیمهها آتشگرفته یا حسین عباس کو ؟
کودکی آتشگرفته بانگ عمو میزند
پنجههای کوفیان یورش به گیسو میزند
پاسبان خیمهها ای حضرت ساقی بیا
خندههای نابجا خنجر به ابرو میزند
یا حسین برخیز و با عباس نامآور بگو
خیمهها تنها شده ، ای مهربان سقا عمو
دیده بر راه تو هستند کودکان فاطمه
خیمهها را کن حفاظت از سپاه کینهجو
خیمهها آتشگرفته یا حسین عباس کو ؟
در کجا ماندی که بی تو خیمهها را یار نیست ؟
در حریم مصطفی جز لشکر اغیار نیست
ضرب سیلی روی نیلی در حرم گاهان ببین
کودکان را یاوری جز عابد بیمار نیست
سروری از بیپناهیها به دشت بیکسی
یا ابو فاضل کجایی کی به دادم میرسی؟
شعر غم با گریه بر گو هر محرم در عزا
از ستیز آبوآتش موسم بی مونسی
خیمهها آتشگرفته یا حسین عباس کو ؟. @asharmadahiii
سردار سپاه کربلایی عباس در رزم چنان شیر خدایی عباس
از خیمه صدای العطش می آید طفلان نگرانند که کجایی عباس
حالا که دلهاتون آماده شد ، همراه ابی عبدالله بریم کنار بدن غرق به خون عباس ، آمد کنار بدن برادر ، عباس پاشو دشمن دارد ، به برادرت زخم زبان می زند ، ببین دشمن دارد هلهله می کند ، دیگر خیمه ها پاسبان ندارد .
آمد کنار بدن برادر نشست سر برادر را به دامن گرفت ، خونهای چشمانش را پاک کرد صدا زد :الان انکسر ظهری ، خدا دیگر کمرم شکست (یاد شهدا ، امام ، همه فیض ببرند )
اما از بس بدن برادر قطعه قطعه شده امام حسین نتوانست به خیمه بیاورد سکینه و بچه ها منتظرند یک وقت دیدند امام حسین دارد می آیدیک دست عنان ذوالجناح را گرفته ، یک دست به کمر گرفته ، صدای ناله اهل حرم بلند شد (مجسم کن منظره را) سکینه صدا می زند : بابا ،عمو چه شده ، عزیز فاطمه آمد جلوی خیمه اباالفضل ، دست برد عمد خیمه را کشید . یعنی زینبم ، دخترم ، دیگر این خیمه علمدار ندارد .
کنا رعلقمه بابا چه دیدی عمود خیمه را از چه کشیدی
@asharmadahiii
مقتل و روضه : مقتل حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ.
عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از
اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم
ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.:
فرجع إلى أخيه فأخبره
عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.
فسمع الأطفال ينادون العطش العطش
ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات
حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
و رموه بالنبال فكشفهم
او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت
و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.
و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة
پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد.
فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها
حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند
آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فحمل القربة بأسنانه
حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت.
فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها
ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره
سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
فانقلب عن فرسه
پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صاح إلى أخيه الحسين أدركني
و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فلما أتاه رآه صريعا فبكى
وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد .
منبع مقتل : بحار الأنوار، ج45، ص: 41. @asharmadahiii
4_6025977044867744990.mp3
8.48M
پراززخمی قمرم قمرم
نرورحمی به حرم به حرم به حرم
داری میری برگردی
این خداحافظی نداره
برگردکه حرم محافظی نداره
بعد ازتوحسین مبارزی نداره
علمدارم هلال ماه من
علمدارم پشت وپناه من
علمدارم تویی سپاه من
پراززخمی قمرم قمرم قمرم
مرورحمی به حرم به حرم به حرم
*
چشاتواروم واکن ارومم کن دلم نگیره
می میرم خداتوروازم نگیره
سایه ات روازسراین حرم نگیره
علمدارم پاشوعلم بزن
علمدارم جلوم قدم بزن
علمدارم سربه حرم بزن
جلوم نشکن سپرم سپرم سپرم
شکوند دشمن کمرم کمرم کمرم
پیچیده بوی مادربازم دلو ازم ربوده
احساسم بهم میگه علقمه بوده
عباسم دیدی که صورتش کبوده
علمدارم به اشک مادرم
علمدارم پاشوبرادرم
علمدارم بی توکجابرم
ببین خون جگرم جگرم جگرم
پریشونه خواهرم خواهرم. @Kashkulll
Zohr09Moharram1394[02].mp3
7.81M
[( آب به لب های تو رو زده
موج به پای تو زانو زده )2
( ماه خیمه به ماه فلک
ماه روی تو پهلو زده ) 2] 2
( به ابروی تو ماشاالله
به گیسوی تو ماشاالله )2
پناه حرم جان زینب
به ابروی تو ماشاالله
به بازوی تو ماشاالله
یل کرببلا ماشاالله ....
*
هر کجا صحبت از شیر شده
دشمن تو زمین گیر شده
در مصافت کسی که میاد
یعنی از زندگی سیر شده
( به صاحب علم ماشاالله
به تیغ دو دم ماشا الله ) 2
( رقیه میگه با لبخندش
عموی حرم ماشاالله ... )2
به ابروی تو ماشاالله
به گیسوی تو ماشاالله
پناه حرم جان زینب
به بازوی تو ماشاالله
یل کرببلا ماشاالله ...
*
( ای کمان ابروی علقمه
تنها رفتی سوی علقمه ) 2
( تا که خوردی زمین گفت حسین
ماه گرفته توی علقمه )2
(به آه حرم ، ای وای ، ای وای
به دست قلم ، ای وای ، ای وای)3
تو خیمه دیگه بعد از تو نیست
کسی محترم ، ای وای ، ای وای 2
*برید گوشواره هاتون درآرید ، برید معجراتونو محکم کنید ،
عمه سادات دستش و گذاشت رو سرش "واضیعتا"
ای حسین .....بگو تا نفست قطع شه*. @Kashkulll
4_5927056487682672371.mp3
4.91M
پیغامِ کربلا به نجف برد؛ جبرئیل ●♪♫
یا مرتضی علی پسری داشتی؛ چه شد؟ ●♪♫
پیغامِ علقمه به نجف برد؛ جبرئیل ●♪♫
یا مرتضی علی؛ قمری داشتی چه شد؟ ●♪♫
ام الائمه گفت؛ نوحو علی الحسین ●♪♫

نورِ ازل حسین؛ سلام علی الحسین ●♪♫
پیغامِ علقمه به بقیع برد، جبرئیل ●♪♫
ام البنین؛ بگو پسری داشتی چه شد؟ ●♪♫
ام الائمه گفت؛ نوحو علی الحسین ●♪♫
نور ازل حسین؛ سلامٌ علی الحسین ●♪♫
@Kashkulll
mirdamad-shab-09-moharam-92-09.mp3
6.84M
العطش خیمه ها، ناله و اشک رباب
ساقی لب تشنه رفت، در پی یک قطره آب
زاده ام البنین رفت ولی بر نگشت
سوخت دل مادری آب میسر نگشت
امید زینب شد نا امید
جی بالماء لسکینه ای شهید
موج دریا، مشک سقا، اشک زهرا
یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل
مشک و علم یک طرف، دست قلم یک طرف
العطش کودکان بین حرم یک طرف
ناله ی ادرک اخاک، می رسد از علقمه
زاده ی ام البنین شده پسر فاطمه
ابروی پیوسته شد جدا
کربلا تازه شد کربلا
ای تشنه لب، عشق زینب، کاشف الکرب
یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل
بعد تو دیگر حسین بی کس و تنها شده
پای حرامی ببین بین حرم باز شده
کرب و بلا والسلام کار حسین شد تمام
میرود امشب اسیر زنیب او سوی شام
ای وای از چشم نا محرمان ای وای از خنده های زبان. @Kashkulll
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً، وَالنَّوْمَ سُباتاً، وَجَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى وَلَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً، وَلَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ، وَعافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ، وَعَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است، ستایش خدا را که شب را پوشش و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده، ستایش فقط شایسته توست که مرا از خوابگاهم برانگیختی و اگر میخواستی خوابم را جاودان میساختی، ستایش دائم که هرگز پایان نیابد و سپاس بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتواناند، خدایا! ستایش تنها شایسته توست که آفریدی و سامان دادی و اندازه مقرر نمودی و فرمان دادی و میراندی و زنده کردی و بیمار نمودی و درمان کردی و بهبودی عنایت فرمودی و فرسوده ساختی و بر عرش هستی استیلا یافتی و بر فرمانروایی جهان چیره گشتی؛أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَانْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَاقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَتَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ، واشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ، وَعَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَكَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَعَثْرَتُهُ، وَخَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً: اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ، وَنَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ، وَرَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ، وَزُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ.تو را میخوانم همچون کسی که وسیلهاش ناکارا گشته و رشتهی چارهاش گسسته و مرگش نزدیک شده و آرزویش در دنیا کاستی یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر کوتاهی فزونی یافته و لغزش و افتادنش فزونی یافته و بازگشتش بهسوی تو خالص شده است، پس بر محمّد خاتم پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاکنهاد او درود فرست و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزیام فرما و از همنشینی با او محرومم مساز، همانا تویی مهربانترین مهربانان، خدایا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز: نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگی خویش و رغبتم را در پاداشت و بیرغبتیام را در آنچه موجب عذاب دردناک توست قرار ده، همانا تو به هر که بخواهی مهربانی..@Kashkulll
4_5931372208260646502.ogg
771K
دامن کشان رفتی ...
آب به خیمه نرسید فدای سرت 🍃
#حاج_محمود_کریمی
▪️ #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
▫️ روز نهم
▪️ #مداحی
#محرم
#اَݪٰلّہُـمَّعَجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ🍃
@Kashkulll