مداحی آنلاین - امشب مهمونتم مولا یابن الحسن - نریمانی.mp3
6.58M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐امشب مهمونتم، مولا یابن الحسن
💐هستم سرباز تو، نذر تو جان من
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
@asharmadahiii
❤️ پيامبر اکرم (ص) :
سه نفرند که دعايشان رد نميشود
و مستجاب است:
❶ آدم سخاوتمند
❷ و شخص مريض
❸ و کسي که از گناهش توبه مےکند
📚 مواعظ العدديّه ، ص۱۰
@asharmadahiii
تاریخ تولد حضرت رقیه در سال ۹۸ بر اساس اسناد و منابعی که در مقاله زیر ذکر شده است, حضرت رقیه در سال 57 هجری قمری متولد شدند درباره تاریخ تولد حضرت رقیه در منابع مختلف روایات متعددی آمده است در برخی روایات تاریخ تولد حضرت رقیه 17 شعبان و در برخی دیگر 23 شعبان ذکر شده است
حضرت رقیه(س) دختر خردسال سه ساله ی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود که در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و شاهد آن مصیبت های عظیم بود و در مقاتل نیز به چگونگی آنچه بر سر این کودک خردسال آمد میپردازند. وی پس از مصیبت های عاشورا به اسارت برده شد و سرانجام حدود 25 روز بعد وفات یافت.
تاریخ تولد حضرت رقیه در سال 98 به دو روایت، یکی 3 اردیبهشت و دیگر 9 اردیبهشت ذکر شده است.
در برخی منابع تعداد فرزندان امام حسین علیه السلام را ده نفر ذکر کرده اند : شش پسر و چهار دختر. نام سه تن از دختران امام حسین(ع) را آورده و به نام دختر چهارم اشاره تکرده اند:
1- «اربلی» نویسنده کتاب «کشف الغمه» می نویسد: امام حسین ده فرزند داشت. شش پسر و چهار دختر. و از دخترها زینب، فاطمه و سکینه را نام می برد و چهارمی را نام نمیبرد. (جلد دوم، چاپ اول، تبریز، 1381 هجری قمری، ص 38 ).
2- علامه مجلسی نیز همین حرف را به نقل از کمالالدین بن طلحه آورده است. (بحارالانوار، ج 45، ص 331).
3- نویسنده کتاب «ناسخ التواریخ»، آورده است: محمد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤل» میگوید: امام حسین(ع) چهار دختر داشت: فاطمه، سکینه، زینب. و چهارمی را نام نبرده است (چاپ سوم، جلد چهارم سید الشهداء ، ص 238).
4- در کتاب «منتخب التواریخ» آمده است: یکی از قبوری که در شام واقع است، قبر حضرت رقیه بنت الحسین(ع) است. پس از آن داستان جالبی را نقل میکند. میگوید: شیخ محمدعلی شامی به من گفت: پدر بزرگ مادری من سید ابراهیم دمشقی سه دختر داشت. دختر بزرگ، شبی در خواب حضرت رقیه را میبیند. حضرت رقیه با او میگوید: به پدرت بگو که به والی شام خبر بدهد که در قبر من آب افتاده، بیاید و تعمیر کند. دختر خواب را به پدر میگوید ولی پدر میترسد و خبر نمیکند. شب دوم دختر وسط و شب سوم دختر سوم، همین خواب را میبینند و شب چهارم خود سید ابراهیم آن حضرت را در خواب میبیند و با عتاب به او میگوید: چرا به والی خبر نمیدهی؟! سید نزد والی شام رفت و ماجرا را گفت. والی دستور داد علمای شیعه و سنی آمدند. والی گفت: قفل حرم به دست هر کس باز شود او متصدّی نبش قبر است. قفل به دست سید ابراهیم باز شد. سید قبر را نبش کرد و آن بچه را بیرون آورد و در بغل نگهداشت و قبر را تعمیر کرد. سید پس از پایان کار از خدا خواست خدایا پسری برایم عطا کن. دعای او قبول شد و سید مصطفی به دنیا آمد. والی شام ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت. سلطان عبدالحمید سید ابراهیم را متولی قبور شریفه کرد. و همین الآن تولیت قبور شریفه به دست سید عباس است که پسر سید مصطفی است. این ماجرا گویا در سال 1280 قمری روی داده است(ص 388، چاپ اول).
5- کسی که درباره خرابه شام و درگذشت دختر چهار ساله امام حسین، گزارشی کوتاه ارائه کرده است عماد الدین حسن بن علی طبری صاحب کتاب «کامل بهایی» می باشد که وی نیز نامی از دختر متوفی نبرده است. مأخذ عماد الدین طبری کتاب «الحاویه فی مثالب معاویه»است که نویسنده آن «قاسم بن محمد بن احمد ماموفی» است. ایشان جریان را اینگونه نقل می کنند:
در کتاب «الحاویه فی مثالب معاویه» آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، مخفی میداشتند و به پسران و دختران آنان میگفتند: پدرتان به سفر رفته و برمیگردد. پس از آنکه به دستور یزید زنان و کودکان اسیر را در جوار خانه یزید جای دادند، در میان آنان دخترکی چهار ساله شبی خواب دید. از خواب بیدار شد و گفت: بابام کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم . زنان و کودکان، همه به گریه افتادند. سر و صدای گریه یزید را از خواب بیدار کرد. یزید گفت: چه خبر است؟ گفتند: بچهای پدرش را میخواهد و برای همین زنان و کودکان گریه میکنند. یزید دستور داد: سر پدرش را ببرید و در کنار او بگذارید. مأموران یزید سر امام حسین را آوردند و در برابر چشمان آن بچه قرار دادند. دختر چهار ساله وقتی نگاهش به آن سر افتاد ترسید و فریادی برآورد و پس از آن بیمار شد و وفات کرد. (عماد الدین طبری، کامل بهائی، ج2، ص 179، چاپ اول، قم، مؤسسه طبع و نشر قم، 1376 ش).
بر اساس آنچه که در کامل بهایی آمده امام حسین علیه السلام دختر چهار ساله ای داشته و در شام دفن شده است و چون در کربلا رقیه نامی وجود داشته به این جهت احتمال می دهیم که نام او رقیه باشد و گرنه در منابع، نام این دختر بچه ذکر نشده است .
این دختر در سال 61 چهارسال داشت و بر این پایه در سال 57 هجری قمری به دنیا آمده است .
ارباب مقاتل در مورد حضور او در واقعه کربلا نقل کرده اند که
امام حسین علیه السلام در بیشتر از یکجا و یک حادثه، نام او را به زبان رانده به خصوص در ساعات آخر عمر شریف آن حضرت، زمانی که می خواست با اهل و عیالش وداع کند با صدای بلند ندا داد:
ای خواهرم، ای ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب بنگرید اگر کشته شدم گریبان چاک نکنید و چنگ به صورت نزنید و بیتابی نکنید. «اللهوف فی قتلی الطفوف». و هم چنین در مقتل ابی مخنف که قدیمی ترین مقتل درباره ابا عبدالله الحسین علیه السلام می باشد آمده که در روز عاشورا برای وداع با اهل بیت و عیالش ندا کردند:
(ای ام کلثوم، و ای سکینه، و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب، ای اهل بیت من درود من بر شما باد). @asharmadahiii
عجب شبي ست كه يك ماه منظر آوردند
براي هاشميان باز مادر آوردند
زبس حسين دلش تنگ روي مادر بود
شبيه مادرش اينبار دختر آوردند
مثال عمه خود كافتخار حيدر بود
به دختران جهان دختري سرآوردند
درست مثل زمان تولد زهرا
سه آيه اي به بلنداي كوثرآوردند
براي اينكه بگيرند گاهوارش را
هزار مريمُ آسيه از در آوردند
عجيب نيست كه عباس ماه هديه كند
شبي كه حضرت زهراي ديگر آوردند
براي اينكه غزلهاي حق شود كامل
سه بيت از صدُ چارده غزل درآوردند
اگرچه حضرت زهرا ز نسل احمد بود
رقيه را ولي از نسل حيدر آوردند
از اين به بعد صفادر قبيله رايج شد
رقيه آمد و باب همه حوائج شد
رسيد تاكه شفاعت كند جزا ما را
رسيد تا ببرد تا كوير دريارا
نشست در بغل عمه زينبش گويا:
خديجه دربغلش داشت باز زهرا را
به يوسفي كه ته چاه بود وحي رسيد
بگير دامن شيرين زبان آقا را
زبس كه آينه فاطمه ست اين دختر
رسيدبانفسش جان دهد مسيحارا
به خنده هاي قشنگش كه باغ رضوان است
ربوده است دل عمه ها و بابا را
به پاي دل برو پشت در امام حسين
كه بشنوي همه دم نغمه هاي لالا را
براي اينكه به افلاك هم سري بزند
مكان بازي خود كرده دوش سقارا
نگاه كن به خودت كشته مرده اش هستي ؟
شب ولادت بي بي ست زين جهت مستي
ستاره چون گل سر بود روي گيسويش
حسين فاطمه را مست گرده از بويش
ملائكه همه خيل سپاه او هستند
فرشته ها همه هستند خادم كويش
اگركه عشق علي جاري است در رگهاش
نشان قدرت مولاست روي بازويش
زبان اوست كه دارد نشان تيغ علي
جمال حضرت زهرا نشسته بر رويش
رقيه بود كه نامش يزيد را لرزاند
هلال ماه محرم هلال ابرويش
دو گوشواره او هديه علي اكبر
و هديه هاي عمو بود هر النگويش
بدور ماه رخش جبرئيل مي گرديد
و هركه خورد به چشمش خليل مي گرديد
ميان چشم ترش كوهي از حيا دارد
رقيه است جلالي به ناكجا دارد
اگر كه جمله ربند اوست يازهرا
براي اينكه لبش عطر مرتضي دارد
ز روز اول ميلاد او مشخص بود
شبيه عمه ی خود ميل كربلا دارد
به خاطر گل روي حسين فاطمه است
نگاه مرحمتي هم اگر به ما دارد
گدايي در او پادشاهي دلهاست
گدائيش قد باغ جنان بهادارد
شبي كه برسرسجاده مي نشيند او
زخاك تادل افلاك رد پادارد
اگر كه خادم اويي بناز برنفست
چراكه باغ جنان است قمري قفست
سرحسين سر ني گرفت جانش را
گرفت ضربه سيلي همه توانش را
كبوترانه رسيد و اسير بابا شد
فراق روي پدر سوخت آشيانش را
چه شد كه از سرمركب به روي خاك افتاد
گمان كنم كه پليدي بريد امانش را
زضرب سيلي دشمن كبود شد اما
شكست كعب ني آنروز استخوانش را
همان كه بين طبق ديد رأس بابا را
وهديه كرد به سر،قامت كمانش را
چه شد كه آن زن غساله در شب دفنش
نشُست آن بدن مثل ارغوانش را
چه شد كه سهم نگاهش صد آسمان غم شد
سه سال داشت ولي سرو قامتش خم شد
@asharmadahiii
دوره ي غربت دلم سر شد
آسمان و زمين منور شد
حال و روز خراب ديروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود اين دلم کبوتر شد
مثل يک آسمان باراني
چشمم از شوق مقدمي تر شد
بار ديگر حسين بابا شد
و عروس مدينه مادر شد
دختري را که عمه بوسيده
روي دست حسين خوابيده
آمده دختري که باباييست
خنده هاي پدر تماشاييست
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نواي لالاييست
بين گهواره ي دو دست عمو
چه پري قشنگ زيباييست
بي جهت دل نبرده از بابا
چقدر خنده هاش روياييست
حضرت فاطمه دوباره رسيد
قد و بالاي او چه زهراييست
بايد اين ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماه شبهاي خانه رويش بود
عطر ياسي ميان مويش بود
گل سر داشت از ستاره ي شب
عالمي مست هاي و هويش بود
هر زماني که ميل بازي داشت
جاي او شانه ي عمويش بود
علي اکبر شبانه مي آمد
پيش خواهر و قصه گويش بود
چادرش چه ناز سر مي کرد
بوسه هاي پدر به رويش بود
رشته ي جان عمه گيسويش
هديه هاي عمو النگويش
دختري که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دريا بود
صورتش را نسيم مي بوسيد
صورتي را که مثل زهرا بود
گيسوانش به دست شانه ي عشق
هر زماني که پيش بابا بود
ساعتي که با عمويش بود
چقدر لحظه هاش زيبا بود
کس نديدست که زمين بخورد
جايگاهش هميشه بالا بود
غصه با بي کسي تباني کرد
آرزوهاش را خزاني کرد. @asharmadahiii
وقت سرور آمد شادی و شور آمد
از سوی حق امشب دریای نور آمد
مولاتی رقیه(۲)
روح صلات آمد. رمز حیات آمد
دختر ثارالله باب النجات آمد
مولاتی رقیه
در شب میلادت شیعه شده شادت
رقیه جان امشب کرده دلم یادت
مولاتی رقیه
هستم گدای تو. دارم ولای تو
کرده دل زارم. امشب هوای تو
مولاتی رقیه
من عاشقت هستم دل برشمابستم
از اول عمرم. گرفته ای دستم
مولاتی رقیه
ای برحسین کوکب به عمه ات زینب
برحال جمع ما. نظر نما امشب
مولاتی رقیه. @asharmadahiii
سرود ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها
زهرا شمایل ، جانم رقیه
زینب خصایل، جانم رقیه
دردونه ی شاه، ای عشق دلخواه
روح فضایل، جانم رقیه
اسمت یه شعرِ، عاشقونه س، که روی هرلبه۲
روموج عشقت،دلِ شیدام،توی تاب وتبه۲
من، من روسیاهم، تو،تو نورعینی
من، عبدالحسینم. تو، بنت الحسینی
جان، جانم رقیه
راه نجاتم، جانم رقیه
دادی براتم،جانم رقیه
قبله ی حاجات،عمه ی سادات
عبدوگداتم،جانم رقیه
بنفسی انتِ، فدای ِ تو، پدرومادرم۲
این آرزومه،که بشم من،مدافعِ حرم۲
من، سرباز عشقم. تو، خاتون عشقی
من،بیمارِعشقم. تو،درمونِ عشقی
جان،جانم رقیه
دلدارِ عالم،جانم رقیه
ای شورو حالم،جانم رقیه
باخطِّ زیبا، با نامِ زهرا
حک شد روبالم،جانم رقیه
تونورِچشمِ،فاطمه ایی ، شبیه ِ زینبی۲
درمون دردم،کاشف الکرب، دعای هرشبی۲
من،محتاج لطفم. تو، مشکل گشایی
من، زارو گرفتار. تو، رمز رهایی
جان، جانم رقیه
(من،غرق ظلمتم. تو، مهتاب زاده ایی
من، رعیت زاده ام. تو،ارباب زاده ایی). @asharmadahiii
نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد
در آسمان مدینه ستاره پیدا شد
همینکه غنچهی یاسی دگر شکوفا شد
خبر رسید دوباره حسین بابا شد
سحر شد و شرفالشمسی از سما آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
عروس فاطمه این بار دختر آورده
برای حضرت صدیقه کوثر آورده
چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده
برای حضرت ارباب، نوبر آورده
دهید مژده که نوری ز کبریا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
لباس پولکیِ این بنفشه الماس است
و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است
شبیه فاطمه این نازدانه حساس است
و در شگفتیاش این بس، عموش عباس است
بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد
فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد
کبوتری به مناره شد و ترنم کرد
فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد
حسین را گلی از باغ هلاتی آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
کشیده پای لبش قطره قطره دریا را
اسیر خویش نموده وجود سقا را
نوشتهاند به پایش نگاه زهرا را
و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را
برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
نگینِ شمسیِ انگشتر علمدار است
کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است
علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است
جمال حضرت زهرا در او پدیدار است
ستارهی شب تاریک نینوا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
چه قدر غنچهی لبهای او عسل دارد
گرفته شاخهای از یاس و در بغل دارد
که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟
به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد
کسی به شکل بشر با فرشتهها آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد
کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش
همیشه و همه جا بوده عمه همرازش
حسین، از دل و جان میخرد به دل نازش
به روی دوش ابالفضل اوج پروازش
بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد؟
رقیه دختر سلطان کربلا آمد. @asharmadahiii
شبْ شبِ عشق و نزولِ ماه
دردونه ى ابى عبداللهِ
اسم زيباشو خدا ، انتخاب كرده
توقلب سقا اسمش رو قاب كرده
از صدقه سرشه ، كه يه عمره خدا
دعاي نوكراشو ، مستجاب كرده
مستجاب ، كرده دعامو كه يه عمري باش عجينم
مستجاب ، كرد كه گذاشت ضريح زيباشو ببينم
مستجاب ، كرد كه مداله نوكريشه روي سينم
سيدتي يا رقيه
خدا دوباره يه كوثر داده
خدا به ارباب يه دختر داده
هركي ميبينتش ، مبتلا ميشه
لب تر نكرده حاجت روا ميشه
تا ميره ديدنِ ، عمو عباسش
به احترام اون ، سقا پا ميشه
وقتيكه ، رو دوشِ سقا ميره انگار توي عرشه
روي سينم يه مدال دارم ازش كه ميدرخشه
مطمينم يه دعا كنه خدا ما رو ميبخشه
سيدتي يا رقيه
ميگن كه دنيا هزاران سالشه
ولي دنياي من سه سالشه
خوشبخته گدايي ، كه تا در ميزنه
از دختر ارباب ، روزيشو بگيره
واللهِ روزيه ، نوكر اينه بي بي
پايين ضريحه ، خوشگلت بميره
بخدا ، رو صورتم چيزي بجز شرمندگي نيس
بخدا ، قبول دارم اينجوري راه بندگي نيس
بخدا ، زندگي بي تو اسمش اصلا زندگي نيس
سيدتي يا رقيه. @asharmadahiii