☘️ بسم الله الرحمن الرحیم ☘️
🔴 امروز یکشنبه
25 اسفند ۱۳۹۸
20 رجب ۱۴۴۱
15 مارس ۲۰۲۰
🌺 #ذکر_روز: یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام؛ ای صاحب جلال و بزرگواری
💠 امام رضا عليه السلام می فرمایند :
لا یسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الإیمانِ حَتَّى تَكُونَ فیهِ خِصالٌ ثَلاثٌ: التَّفَقُّهُ فِي الدِّینِ وحُسْنُ التَّقْدیرِ فِي المَعیشَةِ، والصَّبرُ عَلَی الرَّزایا.
هیچ بندهاى حقیقت ایمان را به کمال نمیرساند مگر این كه در او سه خصلت باشد: دینشناسى، برنامهریزی درست در زندگى، و شكیبایى در مصیبتها.
📚 بحار الأنوار، جلد 78، صفحه 339، حدیث 1
@asharmadahiii
☘️ بسم الله الرحمن الرحیم ☘️
🔴 امروز دوشنبه
26 اسفند ۱۳۹۸
21 رجب ۱۴۴۱
16 مارس ۲۰۲۰
#ذکر_روز: یا قاضِیَ الْحاجات؛ ای برآورنده حاجتها
💠 امام موسي كاظم عليه السلام می فرمایند :
ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلي عَبْد مُؤْمِن فَيُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ كانَ كَشْفُ ذلِكَ الْبَلاءِ وَشيكاً، وَ ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلي عَبْد مُؤْمِن فَيُمْسِكُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ كانَ ذلِكَ الْبَلاءُ طَويلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَي اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
نيست بلائي كه بر مؤمن وارد شود مگر آن كه به وسیله دعا سريع بر طرف مي گردد; و چنانچه دعا نكند طولاني خواهد، پس هنگامي مصيتي و بلائي وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع كنيد
📚 الكافي، جلد 2، صفحه 471
@asharmadahiii
اَلا محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم»
بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم
بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم
بخوان که پیشتر و برتری تـو از آدم
بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم
بخوان که هر نفس توست آیتی محکم
بخوان به نام خدایی که آفرید تو را
بخوان بنام کریمی که برگزید تو را
اَلا که سیطرۀ کفر از این خبر شکند
صف سپاه شب از نیزۀ سحر شکند
اگر چه کوه بوَد خصم را کمر شکند
به تیغ عدل تو بازوی زور و زر شکند
تبر به دست، بتان را به یکدگر شکند
کمان گرفته ز بوجهل ِ فتنه سر شکند
خبر دهید که دیو غرور و مستی مُرد
رسید لشکر توحید و بت پرستی مُرد
*
محمد ای دو جهان زیر بار منت تو
مبارک است به خلق و خدا نبوت تو
خجسته باد به عالم ظهور دولت تو
تمام نـور بـود از چراغ حکمت تو
بود حقیقت توحید درس وحدت تو
درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو
*
چراغ عترت و قرآن یکی است یااحمد
به این دو عزت ما متکی است یااحمد @asharmadahiii
پیمبران همه از جای خود قیام کنید
نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید
به نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید
می طهور به دست خدا به جام کنید
سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید
ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید
شب امید شمـا و شب نویـد شماست
ادب کنید که عید خدا و عید شماست
پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد
دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد
خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد
تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد
خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد
به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد
خبر دهید که عید اخوّت آمده است
خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است
خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد
خبر دهید که «اضرب» شعار ِ باطل شد
خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد
خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد
خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد
نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد
رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه
صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله @asharmadahiii
من مست مستم، مولا دل بر تو بستم، مولا
ای دلبر من، مولا بگیر تو دستم(2) مولا
یا رسول الله، یا رسول الله (2)
ای روح قرآن، مولا ای دین و ایمان، مولا
جانم فدایت، مولا ای جان جانان، مولا
یا رسول الله، یا رسول الله (2)
پروانه هستم، مولا دیوانه هستم، مولا
به گنج عشقت، مولا ویرانه هستم مولا
یا رسول الله، یا رسول الله (2)
بود و نبودم، مولا اصل وجودم، مولا
همیشه هر جا، مولا تویی سرودم، مولا
یا رسول الله، یا رسول الله (2)
مهر تو در دل، مولا نموده منزل، مولا
با ذکر نامت، مولا شد حل مشکل، مولا
یا رسول الله، یا رسول الله (2). @asharmadahiii
شد باز به روی خلق باب برکات
خواهی تو اگر ز درگه دوست برات
بفرست ز جان و دل به آوای جلی
بر خاتم انبیاء محمد صلوات. @asharmadahiii
✅تنها کسی که در قیامت حسرت نخواهد خورد!
✍از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
یوم الحسره،کدام روز است که خدا می فرماید:
"بترسان ایشان را از روزحسرت"حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری،کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا #صلوات فرستاده باشد.
📚وسائل الشیعه ج۷،ص۱۹۸
@asharmadahiii
عاقبت دست اجل مشکلم وا می کند هر که بیند روی من یاد زهرا می کند
کی نداند ای خدا از چه در تاب و تبم
یاد زندان رفتن عمّه خود زینبم
امروز دسته جمعی برویم گوشه زندان تاریک بغداد زمزمه آقا موسی بن جعفر را بشنوم مدام ذکر مناجات امام این بود خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ، اما مردم روزهای آخر مناجات مولا عوض شد ( آماده اید بگویم ) صدا می زد :
یا مُخَلِّصَ الشََّجَرِ مِن بَینِ رَملٍ وَ ماءٍ وَ طینٍ ، یا مُخَلِّصَ النّارِ مِن بَینِ الحَدیدِ وَ الحَجَرِ ، یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَینِ فُرِثٍ وَ دَمٍ ، مُخَلِّصَ الوَلَدِ مِن بَینِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ ، یا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنَ الاَحشاءِ وَ الاَمعاءِ، خَلِّصنی مِن یَدِ هارونِ الَّرشیدِ .
ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی ، ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهائی می بخشی ، ای خدایی که شیر را از بین فضولات و خون خلاص می کنی ، ای خدایی که بچه ها را از میان رحم نجات می بخشی ، ای خدایی که روح را ا زمیان حجابها خلاص می کنی ، مرا از دست هارون خلاص کن 1
قربان مناجاتش بروم . آی دلهای کربلایی ، انشاءالله کاظمین ، کربلا هم جد غریبش حسین ، میان گودی قتلگاه با لب عطشان چنین مناجات می کرد : الهی صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لااِلهَ سِواکَ یا غیاثَالمُستَغیثین ...
1. محمدی اشتهاری ، سوگنامه آل محمد ، ص106- 107 ، بنقل از عیون اخبار الرضا ج 1ص94 .
@asharmadahiii
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ماکرده خدا باب الحوائج را
ازمانگیرد کاش یا باب الحوائج را
هرکس صدایش کرد ، بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد ، پاره نخواهدشد
حواست باشه چه كسی رو میخوای صدا بزنی
یادش به خیر آن روزها که مادر خانه
گهگاه میزد پرچمی را سر در خانه
یادتونه؟
پُرمی شدازهمسایه ها دور و بَرِ خانه
یک سفره ی نذری قدر وُسع شوهر خانه
مادر پدرهامان
خدا وكیلی همینجوری بوده یانه؟
مادر پدرهامان همین که کم می آوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
یا باب الحوائج
عصر سه شنبه خانه ی ما روبراه می شد
قدیما هر وقت تو خونه ها ،خونه های كوچیك،جا نبود، دو سه خانواده تو یك خونه زندگی میكردند،اما همین كه روضه میگرفتند،همه با هم رفیق میشدند،همه با صفا میشدند،همه یك دست میشدند،قشنگ ترین روز های عمر ما روز هایی بود كه خونه ی ما روضه بوده،سفره پهن میكردند.
عصر سه شنبه خانه ی ما روبراه می شد
یک سفره می افتاد درد ما دوا می شد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
آجیل های سفره هم مشگل گشا می شد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره موسی بن جعفر بود
یادش بخیر،همه ی این سفره ها به یك دلیل می افتاد. سفره می انداختند كه دور هم جمع بشند روضه بخونند،هدف توسل بود و هدف روضه، هدف سفره نبود،امروز هم مواظب باشیم هدف توسل باشه و نزدیك شدن به اهل بیت،اونی كه این همه سفارش میشه همینه،مادرامون سفره ساده می اندختند،اما یه عالمه گریه بود و یه عالمه روضه بود، چه اتفاقایی سر همین سفره می افتاد،یه دونه اش رو بگم،ببین توسل رو
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
تنها می اومد؟نه
با دختری از هر دو چشمش کور می آمد
بهر شفای کودک منظور می آمد
یک روز در بین دعا ما بین آمینم
برخواست از جا گفت دارم خوب میبینم
می اومدند دست خالی و دست پر می رفتند
آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه میزد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کُن زندانیِ بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هربار که یاد غُل و زنجیر می افتاد
حالا كه سفر رو مادر انداخته. مادر روضه بخونه،دیدی چه جور زبون میگیرند
میگفت چیزی برلبش جز جان نیامد آه ...
این آه مال شما باشه،فرمود امام صادق علیه السلام : نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة(نفس کسى که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است). یه آه بكشی از سویدای دلت،فرمود برا ما آه بكشی برات عبادت مینویسند، حالا این آه و از دل سوخته ات بكش.
میگفت چیزی برلبش جز جان نیامد آه ...
در خلوت او غیر زندان بان نیامد آه ...
این بار یوسف زنده از زندان نیامد آه ...
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد آه ...
از آه او در خانه ی زنجیر ، شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه جای گردن ماند (با تشكر از سایت دوستداران حاج منصور ارضی)
فردا وقتی جنازه رو، رو تخته ی در آوردند،داد میزد میگفت :این آقا به مرگ طبیعی از دنیا رفته،شیعه ها اومدند دور بدن،سه روز این بدن رو در بغداد نگه داشتند. میگفتند به مرگ طبیعی از دنیا رفته،چهارده سال شكنجه اش دادند گفتند به مرگ طبیعی از دنیا رفته. اومد كنار بدن گفت:امام مُرده و زنده نداره،از خود امام میپرسم،میگن: از امام سئوال كردند آقا شما به مرگ طبیعی از دنیا رفتید یا به شهادت رساندند،روایت میگه:سه مرتبه از جنازه صدا بلند شد:قتلاً قتلاً قتلا، یعنی من رو گشتند. روضه بخونم، اهل روضه تحویل بگیرند. اونایی هم كه اشك ندارند آه بكشند تو روضه سهیم بشن،صدات رو خرج كنی دختر باب الحوائج تو رو میخره،یا صاحب الزمان، شما مدد كنید، یه جمله بگم:آقا جان چهارده سال شكنجه و زندان و سیاه چال و ناسزا، همه ی اینها با هم اما آقاجان،مولا جان. یه نفر شمارو آزار داد.یه سندی بن شاهك كارو به جایی رسوند لحن امام رو عوض كرد آقا جان شما اوایل زندان خدا رو شكر میكردید، میگفتید خدایا شكر،یه گوشه ی خلوت بهم دادی باهات حرف بزنم،اما این یه نفر یهودیه نامرد كاری با شما كرد جان به لبت رسید و آخری ها هی میگفتی:دیگه بسمه، خلاصم كن.یه نفر شمارو آزار داد،یه نفر باعث قتل شما شد،روی این یه نفر من تأكید میكنم،زود بفهم من چی میگم،یه نفر شما رو تازیانه زد،یه نفر شمارو شكنجه داد،یه نفر شمارو آزار داد،كربلا دور حسین رو حلقه زدند،یه عده با شمشیر،یه عده با نیزه،یه عده با سنگ،پیر مردها با عصا و چوب به بدن حسین زدند...حسین.....خدا حرفم رو به كی بگم؟ امام باقر فرمود:با پنج حربه جد ما رو كشتند. با شمشیر، نیزه،چوب و سنگ، آخریش میكشه آدم رو،آخریش جیگر و پاره میكنه،امام باقر گفت: پنجمین حربه چی بود؟با زخم زبان و جسارت،نشست رو
امروز می خواهم همه شما را به کاظمین، حرم موسی بن جعفر(ع) ببرم. میل دارید برویم؟ « السلام علی المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ. »
امروز چراغهایتان را خاموش کنید. چرا؟ برای اینکه در سلامی که به موسی بن جعفر(ع) می کنید، می گویید: سلام ما برآقایی که در آن تاریکیهای زندان، درآن سیاه چالها جایش دادند. « السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم الوطامیر ذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازة المنادی علیها بذل الأستخفاف.»
بی تو گلزار جنان ای دوست زندان من است
چون تو باشی در برم زندان گلستان من است
مونسم در کنج زندان چون کسی جز دوست نیست
محبس تاریک هارون باغ رضوان من است
چهار ده سال، او را از این زندان به آن زندان می بردن. می دانم هیچ موقع زندان کشیده اید یا نه؟ زندانیها صبح تا بعد از ظهر دور هم برای همدیگر صحبت می کنند، حرف می زنند. اما همین که نزدیک غروب آفتاب می شود تمام غمهای عالم می آید روی دل این زندانی را می گیرد. یک دفعه به فکر می فتد: ای خدا! الان بچه هایم چه می کنند؟ یک دفعه فکر می کند، آیا امشب زن و بچه ام چیزی دارند یا نه؟
مسّیب می گوید: یک وقت دیدم آقا دارد ناله می کند. آقا دارد ضجه می زند. خیلی حالش منقلب است. گفتم: آقا جان! چه شده امشب خیلی ناراحتی؟ صدا زد: مسیب! به خدا دلم برای رضایم تنگ شده است. می خواهم بروم مدینه پسرم را ببینم. می خواهم بروم مدینه رضایم را ببینم. اگر ایام وفات و شهادت موسی بن جعفر(ع) نبود این روضه ای که می خواهم بخوانم نمی خواندم، اما امروز می خوانم. همه گریه کنید! ای خدا! پاهایش را میان کُند کردند،زنجیر به گردنش انداختند. آماده اید بخوانم؟ امروز می خواهم برای موسی بن جعفر(ع) عزاداری کنیم. آقا بخوانم؟ امام هفتم(ع) را با چند دانه رطب زهر آلود مسمومش کردند. یک خانه نو و تمیزی نزدیک زندان بود. آقا را از میان زندان بیرون آوردند. کُند از پاهایش باز کردند، زنجیر از گردنش برداشتند. یک بستر تمیز در اتاق پهن کردند و آقا را در بستر خواباندند.بعد فرستادند سراغ یک عده رجال برجسته شیعه بغداد، آنها را اوردند. زندان بان سندی بن شاهک یهودی است. سندی بن شاهک گفت: آقایان! شما رجال برجسته شیعه هستید. ما برای حفظ بعضی از مصالح مملکتی مجبور شدیم چند روزی از آقایتان در اینجا نگه داری کنیم. پشت سر ما می گویند: کند به پایش کردند، زنجیر به گردنش انداخته اند، در زندان مرطوب جایش داده اند. ببینید آیا کند به پایش است؟ ببینید آیا زنجیر به گردنش است؟ ببینید آیا این اتاق، اتاق مرطوبی است؟آقا مریض شده است، می ترسیم فردا بمیرد باز به ما بگویید: آقایمان را کشتید. ببینید آقا حالش خوب نیست. گفتم، شماها بیایید اینجا، زنده ببینیدش بعد هم یک نامه ای بنویسید. همه شهادت بدهید که ما رفتیم آقا را دیدیم، جایش خوب بود، ولی مریض بود. اگر مرد خودش مرده است. شیعه ها کاغذ را گرفتند که امضاء کنند. همین که کاغذ را گرفتند یک وقت آقا سرش را از بستر بلند کرد. صدا زد:آی شیعه ها! ننویسید. آی شیعه ها! امضاء نکنید. به خدا به من زهر داده اند. به خدا جگرم را پاره پاره کردند. آی شیعه ها! تازه کند از پایم برداشته اند. آی شیعه ها! تازه از زنجیر از گردنم برداشته اند. آی شیعه ها! امضاء نکنید. صدای ناله و گریه شیعه ها بلند شد. سندی بن شاهک لامذهب با دست خودش ، خودش و هارون را رسوا کرد. شیعه ها بلند شدند قهر کردند و گریه کنان بیرون رفتند. سندی بن شاهک از پشت سر شیعه ها بیرون آمد. آی کافی! بس است دیگر نخوان! آی کافی! نخوان! همین جا تمامش کن! زبانت لال شود دیگر بس است. شیعه ها! چرا نگویم؟ چرا نگویم سر بچه های فاطمه(س) چه آورده اند؟ آی امام زمان(ع) ! بگویم یا نه؟ آی زهراجان! بگویم یا نه؟ نمی توانم با صراحت بگویم اما با اشاره می گویم: تو را به خدا گوش کن. همین قدر به تو می توانم بگویم. گوش کن! سندی بن شاهک سر شیعه آمد، شیعه ها رفتند این یهودی در خانه را محکم بست. گوشت باز است. بگویم یا نه؟ آی بمیرم همین قدر به تو بگویم وقتی برگشت در دستش یک تازیانه بود. دیگر با این تازیانه با بدن موسی بن جعفر(ع) چه کرده ؟ نمی دانم.
خدایا! حاجتهای این مردم را بده! یا باب الوائج! یاموسی بن جعفر(ع)! یا باب الحوائج! یا موسی بن جعفر!...
یابن الحسن! یابن الحسن! عجّل علی ظهورک!...
اللهم صل علی محمد وآل محمد، بحق الزهراء یا الله!
@asharmadahiii
مثل علی عروج نمازت امان نداد
فكری برای فاصله ی ساق پا كنی
همه استخونها شكسته،خُرد شده،معروفه،كسی رو می خوان نره بیرون از خونه،گاهی مادرا نفرین می كنن،كار بدیه با تهدید،می گه قلم پاتو خرد می كنم پاتو ازخونه بیرون بذاری،یعنی می شكنم كه بیرون نری،این مبالغه است ضرب المثله،اما سندی شاهك ملعون،با اینكه حضرت ته سیاه چاله هاست،هفت در می خوره تا می رن زندان،كه بعضی از اساتید می گفتند،بخشی از بدن رو تو خاك كرده بودند،كأنَّ زنده به گوره،بماند این حرفا،اما این ملعون گفت یه كاری می كنم، همه درها باز باشه نتونی بری،استخون پا رو خرد كرد،و الا زنجیر به استخون كار نداره،گوشتُ اذیت می كنه،پوست و اذیت می كنه،لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند،من با چه زبونی بگم ،خدایا من و ببخش تو هیئت دارم میگم،تو حرم نمی شه از این حرفا زد،هر پایی دوتا زانو داشت،می فهمی چی می گم یا نه،
حالا میان قحطی تابوت های شهر
باید به تخته های دری اكتفا كند
همه از موسی بن جعفر گریز به كربلا می زنن،چهار نفر زیر تخته چوب و گرفتند،تشییع كردند،من دیگه بیشتر از این روضه نخونم،از همین جا دلم رفت یه جا،
خدا مادرم را كجا می برند
آخه فاطمه تو شهر خودش بود،اونم شهری كه به نام باباشه،مدینة النبی
خدا مادرم را كجا می برند
گمانم برای شفا می برند
من و سوگواری
من و خانه داری
خدا مادرم
زدی تو صورتت منو داغون كردی،بدن و گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام
خدایا گل من كه نیلی نبود
جواب پیمبر كه سیلی نبود
اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن
یادم می آد تو این كوچه به زخم دل نمك زدن
به پیش چشم خواهرم مادرم و كتك زدن
وای مادرم، مادرم،نمی خوای بگی،وای مادرم،مادرم،بخدا گوشه ی زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت،وای مادرم. @asharmadahiii
مسیّب زهر هارون کارگر شد
رضا آرام جانم بی پدر شد
دم مردن به حالم کن نظاره
بنه جسم مرا بر تخت پاره
اگر تابوت من باشد گر انبار
زپا و گردنم زنجیر بردار
نباشد دخترم معصومه کزجان
کند گیسو به مرگ من پریشان
خداحافظ که جانم بی قرار است
که زهرا مادرم چشم انتظار است
کجائی ای رضا ای بی قرینه
که از تو بشنوم بوی مدینه
بیا جان پدر با حال افکار
دم مردن سرم از خاک بردار. @asharmadahiii
#مسابقه_مولودی_الهادی
✍️بمناسبت ولادت :
🌷امام حسین (ع)
🌷حضرت ابوالفضل العباس (ع)
🌷امام زین العابدین (ع)
🌷حضرت علی اکبر (ع)
🌺 و امام مهدی (عج)
📌 ارسال فایل صوتی مولودی🎤 یا آهنگ 🎧 به آی دی @Aronsh
آثار همه مداحان و خوانندگان مجاز با تمام لهجه ها و زبان ها قابل قبول میباشد.
🔹موارد ارسالی :فایل صوتی + متن +شماره تماس و نام شرکت کننده + نام مداح یا خواننده
🏆جایزه برای 6 نفر اول 🏆 👈 هر لایک 1000 تومان😍
❤️=1000 تومان
توضیحات بیشتر : alhady.ir/mq
👈 زمان شروع لایک در سایت : 9 فروردین 99
🔻به الهادی بپیوندید : https://eitaa.com/joinchat/500432916C91d30edd54
@Alhady_ir
#مسابقه_الهادی
▪️بمناسبت شهادت امام کاظم (ع)
▪️ 10 سوال تستی
▪️ 5 برنده 50 هزار تومانی
شرکت در مسابقه : alhady.ir/question
🔻به الهادی بپیوندید : https://eitaa.com/joinchat/500432916C91d30edd54
@Alhady_ir
✍روز قیـامت. . .
نیکے هایت را به محبوب ترین فرد زندگیت نخواهی داد. اما مجبور میشوی آنها را به کسی دهی که از او متنفر بودی چون غیبتـش را کردی.
@asharmadahiii
سبک ۱ ـ ذکر ثلاث سنتی ـ زهر
سوختم از زهرِ جفا ای خدا
ز دشمنان بي وفا ای خدا
قاتل من سندی شاهک شده
میان زندان خفا ای خدا
لبم پر از خون شد
به جان شرر دارم
به روی دستانم
پاره جگر دارم
واویلا ـ واویلا ـ واغربتا(۴)
من كه غريبم آشنايم بيا
شرح تمامِ عقدههايم بيا
سرم به خاك است و به دامن بگير
غريبتر از منی، رضايم بيا
بیا در این غربت
انیس تنها باش
بیا کنار من
تو یار بابا باش
واویلا ـ واویلا ـ واغربتا(۴)
حلقهي زنجير، تنم خورده است
ساق من از زجرِ غل آزرده است
بيا ببين كُنجِ كويرِ عذاب
گل وجودم كه چه پژمرده است
به پشت این زندان
رضا نوا دارد
یقین به لب روضه
ز کربلا دارد
واویلا ـ واویلا ـ واغربتا(۴)
واي كه دشمن چه به روزم نشاند
زخمِ جنايت به تن و جان كشاند
كينهي باباي غريبم علي
زهرِ عدوات به دلِ من چشاند
میان این مقتل
ببین پر و بالم
چو مادرم زهرا
خمیده می نالم
واویلا ـ واویلا ـ واغربتا(۴). ✍روز قیـامت. . .
نیکے هایت را به محبوب ترین فرد زندگیت نخواهی داد. اما مجبور میشوی آنها را به کسی دهی که از او متنفر بودی چون غیبتـش را کردی.
@asharmadahiii
حسن بن جهم می گوید: از امام رضا7شنیدم : هر کس دربارهء ما شعری بسراید و ما را مدح کند, خداوند شهری در بهشت که وسیع تر از دنیا باشد,
آدرس کانال اشعار مداحی در پیام رسان ایتا :
@asharmadahiii
#امام_زمان 🍃
روزی هزار بار دلت را شكسته ام
بيخود به #انتظار وصالت نشسته ام
هر بار اين تويی كه رسيدی و در زدی
هر بار اين منم كه در خانه بسته ام
هر روز قول می دهم آدم شوم ولی
هم عهد خويش، هم دلت را شكسته ام. @asharmadahiii
امام کاظم (ع)۱- وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى أرْبَع: أَوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ، وَالثّانِیَةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِکَ، وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْکَ، وَالرّبِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُکَ عَنْ دینِکَ.
تمام علم مردم را در چهار مورد شناسایى کرده ام: اوّلین آنها این که پروردگار و آفریدگار خود را بشناسى و نسبت به او شناخت پیدا کنى. دوّم، این که بفهمى که از براى وجود تو و نیز براى بقای حیات تو چه کارها و تلاش هایى صورت گرفته است. سوّم، بدانى که براى چه آفریده شده اى و منظور چه بوده است. چهارم، معرفت پیدا کنى به آن چیزهایى که سبب مى شود از دین و اعتقادات خود منحرف شوى (یعنى راه خوشبختى و بدبختى خود را بشناسى و در جامعه چشم و گوش بسته حرکت نکنى).
۲- ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَیُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ کانَ کَشْفُ ذلِکَ الْبَلاءِ وَشیکاً، وَ ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَیُمْسِکُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ کانَ ذلِکَ الْبَلاءُ طَویلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
نیست بلایى که بر مؤمن وارد شود مگر آن که به وسیله دعا سریع بر طرف مى گردد؛ و چنانچه دعا نکند طولانى خواهد، پس هنگامى که مصیبت و بلایى وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع کنید.@asharmadahiii
۲۹- یُسْتَحَبُّ غَرامَةُ الْغُلامِ فى صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلیماً فى کِبَرِهِ وَ یَنْبَغى لِلرَّجُلِ أنْ یُوَسِّعَ عَلى عَیالِهِ لِئَلاّ یَتَمَنَّوْا مَوْتَهَ.
بهتر است پسر را در دوران کودکى به کارهاى مختلف و سخت، وادار نمایى تا در بزرگى حلیم و بردبار باشد؛ و بهتر است مرد نسبت به اهل منزل خود دست و دل باز باشد و در حدّ توان رفع نیاز کند تا آرزوى مرگش را ننمایند.@asharmadahiii
۳۱- ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن، فَیُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ، إلاّ کانَ کَشْفُ ذلِکَ الْبَلاءِ وَشیکاً، وَ ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَیُمْسِکُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ کانَ ذلِکَ الْبَلاءُ طَویلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ، وَ التَّضَرُّعِ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آن که خداوند جلّ و على بر او الهام مى فرستد که به درگاه بارى تعالى دعا نماید؛ و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد؛ و چنانچه از دعا خود دارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى گردد. پس هر گاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید. @asharmadahiii
ما سائلیم و تو کریم عالم ، همیشه به یادت میخونیم
تا ابد آقا به مدد زهرا سینه زن عشقت می مونیم
یبن الزّهرا ، عنایتی بر ما ، حاجت دل ما یه کاظمینه
با مدد از ، کرم تو مولا ، همیشه نوامون حسین حسینه
کربلا کربلا کربلا اللهم الرزقنا...
جنّت الاعلا ، آبروی دنیا ، آرزوی دلها کربلا
میریم ایشالا ، از کاظمین تو ، زیارت شاه نینوا
آقایی که ، با لبای تشنه ، به خاطر اسلام ، جونش فدا شد
پیش چشم ، نگرون زینب ، میون یه گودال ، سرش جا شد
یا حسین یا حسین یا حسین ، یا ابا عبدالله .... @asharmadahiii
زمینه/نوحه - حضرت امام کاظم علیه السلام
گل زهرا اسیردرد و بلا وای وای
کنج زندان غم شد کرببلا وای وای
مضطر گشت و نالان/خورشید خراسان
با ناله بگوییم/تسلیت رضا جان
یا موسی بن جعفر باب الحوائج...
بسکه در کنج زندان رنج و بلا کشیده
قامت عمرش از این بار بلا خمیده
از جانش شده سیر/از غصه شده پیر
همدش به غربت/گشته غل و زنجیر
یا موسی بن جعفر باب الحوائج...
عاقبت شیعیان بر وصال او رسیدند
پیکرش را به روی تخته ی در بدیدند
واویلا و فریاد/از این ظلم و بیداد
از زندان بغداد/یوسف گشته زاد
یا موسی بن جعفر باب الحوائج... @asharmadahiii
نوحه/واحد - حضرت امام کاظم علیه السلام
عزای حضرت کاظم شعله برروح و روان عاشقان زد
زندانبان درون زندان ستم و جنایتش گذشته از حد
آه...فاطمه شد حزینه/پرپر از ظلم و کینه/شده یاس امامت
آه...ناله های شبانه/طعنه و تازیانه/شده اجر رسالت
آه و واویلا...
ما سینه زنان عشق حرم اللهِ غریب کاظمینیم
سالک در صراط نورِ آن ولیّ و مقتدای عالمینیم
ای...شرف آسمانها/برتری از بیانها/اعظم از بی کرانها
ای...هفتمین حجت الله/یوسف عصمت الله/معنی غیرت الله
آه و واویلا...
زندگی بدون عشق تو به یک لحظه روا نباشد آقا
من هستم بنده ی عاصی تویی فرزند علی ، عزیز زهرا
ما...همه بی دست و پاییم/سائلان شماییم/غرق شور و نواییم
ما در به در های خاک/عرشی نینواییم/زائر کربلاییم
مظلوم حسین جان... @asharmadahiii