✍امام صادق عليه السلام:
هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند
📚 ميزان الحكمه جلد5 صفحه341
@asharmadahiii
YEKNET.IR - roze - shabe 3 moharram1399 - hasan ataee.mp3
14.93M
🌴آئینه دار زینب و زهرا رقیه
🌴کوچکترین انسیة الحوراء رقیه
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
👌بسیار دلنشین
@asharmadahiii
ای از سـفر برگشـته بابا، پیکرت کو؟
سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو؟
بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی
حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو؟
از من نمی پرسی چه شد این چند روزه؟
از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو؟
آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود
قربان قرآن خواندن تو، حنجرت کو؟
لب های من مثـل لبت دارد ترک ها
با این لب عطشان بگو آب آورت کو؟
کاری ندارم که چه شد موی سر من
اما بگو بـابـای من موی ســرت کو؟
می گفت عمه با عمامه رفته بودی
حـالا بگو عمـامه ی پیغمبــرت کو؟
بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری!
من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟
این چند روزه هر کسی سوی من آمد
فریاد می زد خارجی پس زیورت کو؟
بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست
خیلی دلم تنگش شده، پس اصغرت کو؟
آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک
حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او)
با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت
می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟
دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد
من را ببــر، گــر چه کبــوتر پر ندارد. @asharmadahiii
در گریه غرق بود ولیكن صدا نداشت
شاید ز ترس دشمن و شاید كه نا نداشت
از میهمان نوازیِ سنگین كوفیان
بر پیكرش نشانه ی ضربت، كجا نداشت؟
با یاد خنده های پدر گریه می نمود
دیگر امید دیدن آن خنده را نداشت
سنش به قدر درك ستم هم نمی رسید
در روح كودكانۀ او كینه جا نداشت
مظلومه ای كه گردش این روزگار زشت
ظلمی نمانده بود كه بر وی روا نداشت
هم سنگ دردهای بدون كرانه اش
عشقش به ذات اقدس حق انتها نداشت
سخت است گر چه باورش اما حقیقت است
عشقی كه غیر ذات خدا خون بها نداشت
او عاشق پدر، پدرش عاشق خدا
هرگز سه ساله عاشقی این سان خدا @asharmadahiii
❁﷽❁
پدر آمد دل شب گوشہ ویرانہ بہ خوابم
ریخٺ از دیده بسے بر ورق چهره گلابم
گفٺ رویـٺ ز چہ نیــلے شده #زهراےسہ_سالہ
مگر از باغ #فدڪ بوده بہ دسٺ تو قبالہ
#الدخیلڪ_یارقیہ_بنٺالحسیݧ
@asharmadahiii
4_6010319501072008961.mp3
8.47M
خوش آمدی و شدی شمع محفلم ، بابا !
مگو چرا شده ویرانه منزلم ؟ بابا !
تو آفتاب منی و ز ابر خون ، هر بار
نگاه می کنی و می بری دلم ، بابا
خرابه ساکت و تاریک بود و من ، خاموش
تو آمدی و شدی شمع محفلم ، بابا
درست شکل تو بود آن سری که می دیدم
به روی نی ، همه جا در مقابلم ، بابا
مگر که عمّه به تو گفته … از چه خیره شدی
به پای خسته و زخم پر آبله ام ، بابا ؟!
نشد که از تو کنم مخفی و تو فهمیدی
چه غصّه ها که نهان است در دلم ، بابا
زمین که خوردم ، هر بار تازیانه زجر
چه نقش ها زده بر زخم تاولم ، بابا
بهانه تو گرفتم ، طعام آوردند !
مگر کنند دمی از تو غافلم ، بابا
اگر چه کودکم ، اما تو هیچ غصّه مخور
که در تحمل اندوه ، کاهلم ، بابا !
به روی دامن خود باز هم مرا بنشان
بگو: رقی ه! گل ناز و خوشگلم ! بابا
مرا نگاه مکن اینچنین و حرف بزن
سکوت تلخ تو گردید قاتلم ، بابا. @asharmadahiii
مقتل بخونم برات ،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی از این مقاتل،كاملاً دقیق هیچ چیز از خودم نمیگم،فقط برات ترجمه كنم،بزرگان من و ببخشن،: فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد، ما هذا الرأس این سر كیه؟نامرد گفت:قال رأسُ اَبوك ،این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ، فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد، كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین......،تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده، یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده والشمر جالسٌ علی صدره،داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه، یا ابتاه من لنساء الثاكلات، بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟ یا ابتاه من للعیون الباكیات با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟ یا ابتاه من للشعور المنشورات، با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه،صدا زد : یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین.... آی جاموندهای از قافله ی شهداء،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد........ @asharmadahiii
بیامد در برم جانانم امشب به تن آمد دوباره جانم امشب
به غیر جان چه دارم تا که سازم نثار مقدم جانانم امشب
شدم من بی سر و سامان ز هجرت پدر دادی سرو سامانم امشب
لب خشکیده ببوسم یا گلویت در این سودا عجب حیرانم امشب
دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید .
صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد .
دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن
عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن
عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم نگاه کرد دید رقیه جان داده .
عمه جانم ، عمه جانم بر تو امشب میهمانم می روم در نزد بابا عمه امشب ناگهانم
من ز جان خود که سیرم هم یتیمم هم اسیرم می کند دشمن شماتت من دگر بابا ندارم
@asharmadahiii
4_6010319501072008956.mp3
9.87M
امده ماه رقیه نورنگاه رقیه
امده ودیگرسرامد شام سیاه رقیه
خوش امدی دنیای من
خوش امدی لیلای من
من الذی ایتمنی
خوش امدی بابای من
بی توازدنیاسیرم
ازاین عالم دلگیرم
باشوق تومی میرم
اه و واویلا بابا
*
شدهمه شب اه وناله کاردل این سه ساله
چون لب توپای من هم گشته ز خون غرق لاله
دیدمت ای ماه زهرا
برسرنی صحراصحرا
بادل خون باچشم تر
گریه کنم دریادریا
گویم باحال مضطر
وای ازخون وخاکستر
ای وای ازجای خنجر
اه و واویلابابا. @asharmadahiii
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️این ویدئوی زیبا را ببینید
برای حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان دعا کنیم و حمد شفا بخوانیم.
@asharmadahiii
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
12.04M
#یا_بنت_الحسین_ع
◾️ شهادت_حضرت_رقیه_س
شاپرکت بودم بال و پرم سوخته
از طعنه قلب زار و مضطرم سوخته
راستی خبر داری که بی تو تب کردم
راستی میدونی که موی سرم سوخته
میکشه امشب منو این دردا
نمیتونم بمونم تا فردا
هر کی بابا نداره تو این شهر
کتکش میزنن این نا مردا
یا ابالمظلوم یا حسین
****
پیاده از کوفه آوردنم تا شام
خیلی میسوزه تاول کف پاهام
همیشه تو آغوش گرم تو بودم
از وقتی که رفتی خرابه ها شد جام
داره از غم جگرم میسوزه
معجرم سوخته سرم میسوزه
بسکه تازیونه خوردم تو راه
همه جای پیکرم میسوزه
یا ابالمظلوم یا حسین
****
عزیز جونم رفته بودی به سفر
عزیز جونم اومدی پیشم پدر
عزیز جونم شبمو کردی سحر
چرا پس حالا که نمیبینه چشام
چرا پس حالا که نمونده جون برام
چرا پس حالا که رمق نداره پام
رفتی ندیدی که دلم شکست
بغض غمت راه گلومو بست
رفتی ندیدی شدیم همسفر
تو شام و کوفه با یه عده مست
السلام علی سید الشهدا
@asharmadahiii
•••
بـادستهایکوچکشسررابلندکردوبهسینهچسبانیدگفت:
بابا!دلمبرایتتنگشده
بابا!چراابـرویتخونآلودهاست؟
بابا!محاسنتـوچرااینقدرآشفتهاست؟
سرباباراگذاشتزمین
خمشدلبهـاراگذاشترولبهایبابا
دیدندسرازبغلجداشدافتاد
بچمهمافتاد
گفتندخوابرفتبچه
سررامیبریمبعدکهبیدارشد
مـیگوییمخوابدیدی
بچههایکوچكخوابوبیداریراقاطیمیکنند
وقتیکهرقیهساکتشدوسربهیكطرفافتادودختربهیكطرف
بیبییكقدریخوشحالشد
همینكهزینب”س”آمدبچهرابغلکنددیدندصداینالهبیبیبلندشد
امکلثومگفت:خواهرچهشده؟
گفت:عزیزمرقیهجانداد😭•
🖋 #استادسیدعلـینجفی
---------------------------------------------------
@asharmadahiii