eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_148309497.mp3
1.04M
🔰روز سه شنبه روز زیارتی 🌸امام زین العابدین علیه السلام 🌸امام محمدباقر علیه السلام 🌸امام جعفرصادق علیه السلام دعا 🤲 @asharmadahiii
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 257.mp3
9.23M
🎙کردند مجلس‌آرا، ناموس کبریا را... 🔻روضه (س) ⏱ | 08:22 👤حاج مهدی . @asharmadahiii👌👌
روضه خانگی - حضرت رقیه(س) - 223.mp3
12.07M
🎙من الذی قطع وریدک؟... 🔻روضه (س) ⏱ | 11:20 👤حاج مهدی @asharmadahiii👌👌
4_5996816729483773638.mp3
9.06M
سر بابامو بریدن، منو به اسیری بردن حال روز منه اینجادیگه کیه که ندونه آخه بگو به من عمهسری که باشه رو نیزه توی این یه ماه از اون سردیگه چیزی نمیمونه برای این سه سالههمین سرو آوردن مسافر تنوروبه دست من سپردن وای بابا بابا............ حالا منم و تویی حالا منم و سرت حالا تو بیا بشین روی پای دخترت یادته بابا میگفتییه روزی توی مدینه دست مادر و شکستنجلوی چشای حیدر اگه بیای ببینی حال روز اسیرا رو برای تو میشه تازه داغ روضه های مادر ببین شبیه زهراببین قدم خمیده باور کن از مصیبت همه موهام سفیده وای بابا بابا............ حالا شنیدی ازمروضه های مادرو بیا برام بخون لالایی آخرو حالا منم و تویی حالا منم و سرت حالا تو بیا بشین روی پای دخترت بی خداحافضی رفتی نه تو بود نه عمو بود وسط آتیش خیمه معجر و موی سرم سوخت آواره توی بیابون به روی خار مغیلان سراغ تو می گرفتم که یه دفعه کمرم سوخت برام شده یه کابوسصدای تازیونه لگد زدن به پهلومبی عذر و بی بهونه وای بابا بابا............ حالا که دیدی چی بودسوغاتی این سفر بابا دیگه وقتشه منو باخودت ببر حالا منم و تویی حالا منم و سرت حالا تو بیا بشین روی پای دخترت @asharmadahiii
شهادت حضرت رقیه (س) در روز پنجم ماه صفر سال 61 ه.ق، حضرت رقیه (س) مظلومانه به شهادت رسید. نام شریفش «رقیه»، «فاطمه» و «زینب» و پدرش حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و مادرش ام‌اسحاق است. ولادت آن حضرت در مدینه بود و در سن سه سالگی یا بیشتر در محرم 61 هجری با پدر بزرگوارش به کربلا آمد. قبل از روز عاشورا بارها مورد تفقد و دلجویی حضرت اباعبدالله (ع) قرار گرفت تا آنجا که آن حضرت به خواهرشان حضرت زینب (س) در مورد وی سفارش کردند. حضرت رقیه (س) بعد از شهادت امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و اصحاب ایشان در صحرای کربلا، همراه با اسرا به کوفه و شام برده شد و در مسیر چهل منزل راه شهر شام، رنج‌های فراوانی دید. در شام بعد از دیدن سر نورانی پدر با پیشانی شکسته در خرابه، آن‌قدر ناله زد و گریست تا به ملکوت اعلا پیوست و بدن شریف آن حضرت را شبانه دفن کردند. از کهن‌ترین منابعی که نام آن حضرت با لفظ "رقیه" یاد شده است، قصیده سیف بن عمیره نخعی کوفی از اصحاب امام جعفر صادق(ع) و امام موسی کاظم (ع) است. شواهد و مدارک درباره وجود شریف آن حضرت و استقرار قبر آن حضرت در مکان فعلی حرم مطهر ایشان همراه با معجزات و کراماتی از آن مظلومه بسیار است. @asharmadahiii
✍امام صادق عليه السلام: هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند 📚 ميزان الحكمه جلد5 صفحه341 @asharmadahiii
YEKNET.IR - roze - shabe 3 moharram1399 - hasan ataee.mp3
14.93M
🌴آئینه دار زینب و زهرا رقیه 🌴کوچکترین انسیة الحوراء رقیه 🎤 👌بسیار دلنشین @asharmadahiii
ای از سـفر برگشـته بابا، پیکرت کو؟ سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو؟ بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو؟ از من نمی پرسی چه شد این چند روزه؟ از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو؟ آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود قربان قرآن خواندن تو، حنجرت کو؟ لب های من مثـل لبت دارد ترک ها با این لب عطشان بگو آب آورت کو؟ کاری ندارم که چه شد موی سر من اما بگو بـابـای من موی ســرت کو؟ می گفت عمه با عمامه رفته بودی حـالا بگو عمـامه ی پیغمبــرت کو؟ بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری! من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟ این چند روزه هر کسی سوی من آمد فریاد می زد خارجی پس زیورت کو؟ بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست خیلی دلم تنگش شده، پس اصغرت کو؟ آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او) با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟ دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد من را ببــر، گــر چه کبــوتر پر ندارد. @asharmadahiii
در گریه غرق بود ولیكن صدا نداشت شاید ز ترس دشمن و شاید كه نا نداشت از میهمان نوازیِ سنگین كوفیان بر پیكرش نشانه ی ضربت، كجا نداشت؟ با یاد خنده های پدر گریه می نمود دیگر امید دیدن آن خنده را نداشت سنش به قدر درك ستم هم نمی رسید در روح كودكانۀ او كینه جا نداشت مظلومه ای كه گردش این روزگار زشت ظلمی نمانده بود كه بر وی روا نداشت هم سنگ دردهای بدون كرانه اش عشقش به ذات اقدس حق انتها نداشت سخت است گر چه باورش اما حقیقت است عشقی كه غیر ذات خدا خون بها نداشت او عاشق پدر، پدرش عاشق خدا هرگز سه ساله عاشقی این سان خدا @asharmadahiii
❁﷽❁ پدر آمد دل شب گوشہ ویرانہ بہ خوابم ریخٺ از دیده بسے بر ورق چهره گلابم گفٺ رویـٺ ز چہ نیــلے شده مگر از باغ بوده بہ دسٺ تو قبالہ @asharmadahiii
4_6010319501072008961.mp3
8.47M
خوش آمدی و شدی شمع محفلم ، بابا ! مگو چرا شده ویرانه منزلم ؟ بابا ! تو آفتاب منی و ز ابر خون ، هر بار نگاه می کنی و می بری دلم ، بابا خرابه ساکت و تاریک بود و من ، خاموش تو آمدی و شدی شمع محفلم ، بابا درست شکل تو بود آن سری که می دیدم به روی نی ، همه جا در مقابلم ، بابا مگر که عمّه به تو گفته … از چه خیره شدی به پای خسته و زخم پر آبله ام ، بابا ؟! نشد که از تو کنم مخفی و تو فهمیدی چه غصّه ها که نهان است در دلم ، بابا زمین که خوردم ، هر بار تازیانه زجر چه نقش ها زده بر زخم تاولم ، بابا بهانه تو گرفتم ، طعام آوردند ! مگر کنند دمی از تو غافلم ، بابا اگر چه کودکم ، اما تو هیچ غصّه مخور که در تحمل اندوه ، کاهلم ، بابا ! به روی دامن خود باز هم مرا بنشان بگو: رقی ه! گل ناز و خوشگلم ! بابا مرا نگاه مکن اینچنین و حرف بزن سکوت تلخ تو گردید قاتلم ، بابا. @asharmadahiii
مقتل بخونم برات ،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی از این مقاتل،كاملاً دقیق هیچ چیز از خودم نمیگم،فقط برات ترجمه كنم،بزرگان من و ببخشن،: فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد، ما هذا الرأس این سر كیه؟نامرد گفت:قال رأسُ اَبوك ،این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ، فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد، كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین......،تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده، یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده والشمر جالسٌ علی صدره،داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه، یا ابتاه من لنساء الثاكلات، بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟ یا ابتاه من للعیون الباكیات با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟ یا ابتاه من للشعور المنشورات، با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه،صدا زد : یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین.... آی جاموندهای از قافله ی شهداء،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد........ @asharmadahiii
بیامد در برم جانانم امشب به تن آمد دوباره جانم امشب به غیر جان چه دارم تا که سازم نثار مقدم جانانم امشب شدم من بی سر و سامان ز هجرت پدر دادی سرو سامانم امشب لب خشکیده ببوسم یا گلویت در این سودا عجب حیرانم امشب دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید . صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد . دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم نگاه کرد دید رقیه جان داده . عمه جانم ، عمه جانم بر تو امشب میهمانم می روم در نزد بابا عمه امشب ناگهانم من ز جان خود که سیرم هم یتیمم هم اسیرم می کند دشمن شماتت من دگر بابا ندارم @asharmadahiii
4_6010319501072008956.mp3
9.87M
امده ماه رقیه نورنگاه رقیه امده ودیگرسرامد شام سیاه رقیه خوش امدی دنیای من خوش امدی لیلای من من الذی ایتمنی خوش امدی بابای من بی توازدنیاسیرم ازاین عالم دلگیرم باشوق تومی میرم اه و واویلا بابا * شدهمه شب اه وناله کاردل این سه ساله چون لب توپای من هم گشته ز خون غرق لاله دیدمت ای ماه زهرا برسرنی صحراصحرا بادل خون باچشم تر گریه کنم دریادریا گویم باحال مضطر وای ازخون وخاکستر ای وای ازجای خنجر اه و واویلابابا. @asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️این ویدئوی زیبا را ببینید برای حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان دعا کنیم و حمد شفا بخوانیم. @asharmadahiii
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
12.04M
◾️ شهادت_حضرت_رقیه_س شاپرکت بودم بال و پرم سوخته از طعنه قلب زار و مضطرم سوخته راستی خبر داری که بی تو تب کردم راستی میدونی که موی سرم سوخته میکشه امشب منو این دردا نمیتونم بمونم تا فردا هر کی بابا نداره تو این شهر کتکش میزنن این نا مردا یا ابالمظلوم یا حسین **** پیاده از کوفه آوردنم تا شام خیلی میسوزه تاول کف پاهام همیشه تو آغوش گرم تو بودم از وقتی که رفتی خرابه ها شد جام داره از غم جگرم میسوزه معجرم سوخته سرم میسوزه بسکه تازیونه خوردم تو راه همه جای پیکرم میسوزه یا ابالمظلوم یا حسین **** عزیز جونم رفته بودی به سفر عزیز جونم اومدی پیشم پدر عزیز جونم شبمو کردی سحر چرا پس حالا که نمیبینه چشام چرا پس حالا که نمونده جون برام چرا پس حالا که رمق نداره پام رفتی ندیدی که دلم شکست بغض غمت راه گلومو بست رفتی ندیدی شدیم همسفر تو شام و کوفه با یه عده مست السلام علی سید الشهدا @asharmadahiii
••• بـا‌دست‌های‌کوچکش‌سر‌را‌بلند‌کرد‌و‌به‌سینه‌چسبانید‌گفت: بابا!دلم‌برایت‌تنگ‌شده بابا!چرا‌ابـرویت‌خون‌آلوده‌است؟ بابا!محاسن‌تـو‌چرا‌این‌قدرآشفته‌است؟ سربابا‌راگذاشت‌زمین خم‌شد‌لب‌هـا‌راگذاشت‌رو‌لب‌های‌بابا دیدند‌سراز‌بغل‌جدا‌شد‌افتاد بچم‌هم‌افتاد گفتند‌خواب‌رفت‌بچه سررا‌می‌بریم‌بعد‌که‌بیدار‌شد مـی‌گوییم‌خواب‌دیدی بچه‌های‌کوچك‌خواب‌و‌بیداری‌را‌قاطی‌می‌کنند وقتی‌که‌رقیه‌ساکت‌شد‌و‌سربه‌یك‌طرف‌افتاد‌و‌دختر‌به‌یك‌طرف بی‌بی‌یك‌قدری‌خوشحال‌شد همین‌كه‌زینب‌”س”‌آمد‌بچه‌را‌بغل‌کند‌دیدند‌صدای‌ناله‌بی‌بی‌بلند‌شد ام‌کلثوم‌گفت:خواهر‌چه‌شده؟ گفت:عزیزم‌رقیه‌جان‌داد😭• 🖋 --------------------------------------------------- @asharmadahiii
4_6003539624612333783.mp3
6.31M
••• |🎤|حـاج‌مهدی‌رسولـی |🎼|آمـدی‌تا‌كـه‌توهمبازی‌دختر‌بشوی؟ باشد‌ای‌رأس‌حنا‌بسته‌ @asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1020.mp3
521.5K
🔰روز چهارشنبه روززیارتی 🌸 امام کاظم علیه السلام 🌸 امام رضا علیه السلام 🌸 امام جوادعلیه السلام 🌸 امام هادی علیه السلام دعا 🤲. @asharmadahiii
مداحی آنلاین - بابا میدونستم آخر میای پیشم - سید رضا نریمانی.mp3
4.73M
بابا میدونستم آخر میای پیشم بابا میدونستم که همدمت میشم میای که برای تو ابر بهاریشم میای بابا میای بابا چقدر شکسته شدی شکسته شدم شکسته شده عمه بهت نگفته که از فراق و غمت تو خسته شده عمه با اشک من برا تو گریه میکنه تا میشنوه صداتو گریه میکنه همنوا میشه با تو گریه میکنه من الذی ایتمنی یا ابتا میاد دوباره عطر عود و الرحمن کی گفته نداره شبای غم پایان برا دل عمه بازم بخون قرآن بخون بابا بخون بابا چقد گرفته صداش گرفته صدام گرفته صدات بابا خدا نبخشه اونو که پیش چشمام میزد به لبات بابا چقد گرفته صدات بابا شبا برات بی صدا گریه میکنم به یاد اون قدیما گریه میکنم اگه بری بخدا گریه میکنم من الذی ایتمنی یا ابتا برام میگه از مادر ستم دیده برام میگه از هرچی درد و غم دیده ببین چقدر از زمونه رنجیده ببین بابا ببین بابا چقدر سفیده موهاش سفیده موهات سفیده موهام بابا آخه مث مادرت غم تو نگات کبوده چشام بابا ببین سفیده موهام بابا میشینم و روبروت گریه میکنم برای زخم گلوت گریه میکنم برا سفیدی موت گریه میکنم @asharmadahiii
⁉️ دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟ ◼️زینب کبری سلام الله علیها فرمود: چه می‌خواهی؟ ⁉️ عرض کرد: این دخترک سه ساله به چه بیماری مبتلا بود که چنین بدنش کبود است؟ ⚫️ حضرت زینب علیهاالسلام پاسخ داد: ای زن! رقیه ام بیمار نبود؛ این کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمن است! 📚 ناسخ التواریخ، ص۶۰ 🏴@asharmadahiii