؛کاتوره
من و هستی نقش کنترل گر رو داشتیم(:
مبینا و هستی ای که از ما دوتا کوچیکترن (((:
بعد آخرش که من و مبینا به زور کامل تاش کردیم دیدیم عه یه تیکه زائده درآورده ازش بیرون مونده :)))
جدی نمیدونم چطوری تونستیم کاری کنیم پارچه بزاعه :))))
گفتم مبینا یکاریش کن و مبینا همینجوری گذاشت روی بقیه پارچه ها و از صحنه خارج شديم 🤣🤣