اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد، بگوییم:
فرشته ها در حال نوشتن هستند...
نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، مراقبت خدا را در نظر دارد!
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا !
ماشین را ول کردی به امان خدا !
خانه را ول کردی به امان خدا !
و اینطور شد که امانِ خدا شد: مظهر ناامنی!
ایکاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امانِ خداست
#یک_لحظه_تامل
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
مجله کتاب زندگی
جاسیندا آردرن نخست وزیر نیوزیلند، نخستین رهبر جهان است که کودک خود را به مجمع عمومی سازمان ملل آورده
📝📝📝
🔰 این مطلب را از کانال فرنگ نوشت برداشتم، کانالی که مشاهدات و تجربیات ایرانیان را از زندگی در کشورهای دیگر منتشر می کند. این مطلب را یک ایرانی مقیم نیوزیلند نوشته است. مطلب درباره حضور جاسیندا آردن نخست وزیر نیوزیلند به همراه کودک 3 ماهه اش در اجلاس عمومی سازمان ملل است. اگر بخوانید متوجه می شوید که فمنیسم از نظر غربی ها (که خود خالقش هستند)، و ما ایرانیها چه تفاوتهایی باهم دارند.
📌دخترم را سر کلاس گذاشتم و مثل بقیه پدر و مادرها منتظر نشستم تا کلاسش تمام شود. همه مشغول گپ و گفت گوی همیشگی شان بودند. روزنامه صبح روی میز بود. نگاهی به عکس خبر مهم روز انداختم: حضور دختر سه ماهه نخست وزیر نیوزلند در سازمان ملل. بعد رو به جمع گفتم: نظرتون درباره این خبر از نخست وزیر کشورتان چیه؟
📌بعضیها سریع موضع گرفتند. هر کس نظری میداد:
✅ چه مشکلی داره؟ این یه نمایش جهانیه.
✅نشون میده در این کشور چقدر زن ها موثرند. هم از پس مادری برمیان و هم از پس مشاغل اجتماعی.
✅ این باعث افتخار نیوزلنده که زنان حضور پر رنگی در جامعه دارن. نیوزلند اولین کشوری بود که به زنها حق رای داد.
✅ از لحاظ سیاسی مشکلی نداره بعضی ها نمیخوان توانایی و نقش زنان را بپذیرن.
📌گفتم: از نظر من هم خیلی جالبه. جاسیندا می تونه الگوی خوبی برای زنان نیوزلندی باشه. اینطور نیست؟ شما دوست داشتید به جاش بودید؟
به طور عجیبی همه خانمها گفتند: نه اصلا!!!
زن بارداری که در میان جمع بود گفت: من درک نمیکنم جاسیندا چطور در دوران نخست وزیری، هم باردار بود، هم زایمان کرد و حالا هم با نوزاد سه ماهه سفر به این مهمی و پرمسئولیتی رفته. ۳۷ ساعت پرواز و ۴۰تا ملاقات! من یادمه بچه اولم که سه ماهه بود فرصت نمیکردم توالت برم. همه زدند زیرخنده.
📌خانم جوانی گفت: به نظر من جاسیندا نمیتونه هم کامل مراقب خودش باشه، هم بچهاش و هم به شغلش رسیدگی کنه، باید از یک کدوم بزنه. من اگه جاش بودم از کارم کناره میگرفتم کما اینکه الان ده ساله خونه موندم تا مراقب سه تا بچهم باشم. بچههام به من بیشتر نیاز دارن.
📌گفتم: خب کلارک (بابای بچه) از کارش استعفا داده و مراقب بچه ست تا جاسیندا به کارهای دولتی برسه.
📌خانم دیگری گفت: مردها که نمیتونن از نوزاد مراقبت کنن. اگر کلارک نخست وزیر بود و میخواست بره سازمان ملل به نظرت اجازه میدادن زن و بچهاش هم تو جلسه شرکت کنند؟ قطعاً نه! بچه پیش مادرش میموند، مرد هم میرفت جلسهش. همه دنیا میدونن یه مرد از پس نگهداری بچه به تنهایی برنمیاد برای همینه که اجازه دادن جاسیندا خانوادگی بر تو مجمع و بچهش کنارش باشه. پدر هر چقدر هم که تلاش کنه از پس نیازهای نوزاد بر نمیاد. کلارک میتونه به بچه شیر بده؟ مطمئنم فشار زیادی روی جاسیندا هست. هرچند که چهره کلارک هم خیلی خسته ست تو عکس.
📌 مردی که در میان جمع بود گفت: امیدوارم کلارک به خاطر دوری از کارش افسرده نشه. توییت کلارک رو خوندید؟ نوشته بود وسط تعویض پوشک بچه، نماینده ژاپن وارد اتاق ملاقات شده.
📌 خانم باردار گفت: جاسیندا مجبوره بچهش رو به محل کارش ببره. هیچکس دوست نداره بچه ش تو آفیس بزرگ شه. هرچند، شخصیت و روحیه آدمها متفاوته. من که خوشحالم جای جاسیندا نیستم!
📌 با تعجب گفتم: شما که تا همین چند دقیقه پیش میگفتید این یه تصویر خیلی خوبه و باعث افتخار نیوزلنده. پس چرا هیچ کس نمیخواد افتخارآفرین باشه؟
📌 خانمی که از بقیه مسنتر بود گفت: این عکسها فقط به درد تبلیغات گروههای فمینیستی و نمایشهای سیاسی میخوره. من شخصا یقین دارم یه زن هر کاری که بخواد میتونه انجام بده و به هر قیمتی که شده از پسش بر میاد ولی دلیل نمیشه همه زنها رو تشویق کنیم کاری رو بکنن که اثبات بشه خانمها از پس هرکاری برمیان!
📌بچهها از کلاس بیرون آمدند و هر کدام سراغ والدینشان رفتند. زن باردار در حالیکه دختر کوچکش را محکم میبوسید رو به من گفت:
Nature always shows the way.
طبیعت راه را نشان میدهد.
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
تحول تاریخی چهل ساله ایران
تحول مفهوم «پرولتاریا»:
دهه 50: خلق
دهه 60: مستضعفان
دهه 70: دهک اقتصادی
دهه 80: آسیب اجتماعی
دهه 90: متقاضی دریافت بسته «امنیت غذایی» - حاشیهنشین شهری
تحول «الگو»:
دهه 50: چهگوآرا، برادران رضایی و خسرو گلسرخی
دهه 60: محمد جهانآرا
دهه 70: هامون - حاج کاظم
دهه 80: صادق هدایت (ادبیها و هنریها)، شهرام جزایری
دهه 90: کیم کارداشیان، دن بیلزریان
تحول «مطالعه»:
دهه 50: «مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک»، «مادر» (ماکسیم گورکی)،«حسین وارث آدم» (علی شریعتی)
دهه 60: داستان راستان
دهه 70: کلیدر - بامداد خمار
دهه 80: «قورباغهات را قورت بده»، «چه کسی پنیر مرا برداشت؟»
دهه 90: «هری پاتر»
تحول مفهوم «بورژوآ»:
دهه 50: بورژوآ
دهه 60: امت
دهه 70: طبقه متوسط جدید
دهه 80: ملت بزرگ
دهه 90: همه آمدیم
تحول مفهوم «سرمایهدار»:
دهه 50: طاغوت
دهه 60: اسلام آمریکایی
دهه 70: تکنوکرات
دهه 80: بخش خصوصی عزیز
دهه 90: کارآفرین - بدهکار بانکی
تحول مفهوم «جوانان»:
دهه 50: مبارز
دهه 60: شهید
دهه 70: دانشجو
دهه 80: بیکار
دهه 90: آقازاده
تحول «رابطه زن و مرد»:
دهه 50: همرزم- رفیق
دهه 60: خواهران-برادران
دهه 70: خواستگار-عروس
دهه 80: پارتنر (شریک ...)
دهه 90: لانگ دیستنس
تحول مفهوم «عشق و حال»:
دهه 50: چاتانوگا، شکوفهنو، 55% میکده، هتل رامسر
دهه 60: سریال آینه
دهه 70: پیتزا شهرام
دهه 80: دور دور
دهه 90: کُک پارتی، پول پارتی، تکیلا، آنتالیا، ایروان
تحول «اسامی»:
دهه 50: کیوان، روزبه ،سیامک، مریم، ژاله، ژیلا، ستاره
دهه 60: مقداد، یاسر، عمار، میثم، طاها، یاسین، زینب، فاطمه، مریم، نرگس
دهه 70: نیما، میلاد، کوشا، سارا، نیلوفر، کیمیا
دهه 80: امیرعلی، آرتین، محدثه، پرنیان، هانیه، عرفان
دهه 90: آیسا، سایا، روژا، راژی، آینا، نایا، ژابی، سانیا، راشا، محمد پژمان، محمد رامتین، علی ارسلان، نازنین زهرا، کلثوم مهسا، فاطمه ساناز
تحول «سلیقه سینمایی»:
دهه 50: پدرخوانده، بربادرفته
دهه 60: ارتش سری
دهه 70: هفت، بزرگراه گمشده
دهه 80: فرندز
دهه 90: دیشب باباتو دیدم آیدا، هایلایت، 50 کیلو آلبالو، شهرزاد
تحول «دانشگاه»:
دهه 50: میدان مبارزه
دهه 60: سنگر
دهه 70: تربیت تکنسین
دهه 80: جفت یابی
دهه 90: استندآپ کمدی، جشنواره غذا
تاریخ تحول «مبارزه»:
دهه 50: خیابان
دهه 60: زندان
دهه 70: صندوق رای
دهه 80: ان.جی.او
دهه 90: تلگرام
تاریخ مختصر کلی:
دهه 50: انقلاب - حذف
دهه 60: جنگ - حذف
دهه 70: سازندگی/خصوصیسازی - حذف
دهه 80: اصلاحات/خصوصیسازی - حذف
دهه 90: عدالت/خصوصیسازی - حذف
تا 1400: اعتدال/خصوصیسازی - حذف
#یک_فنجان_تفکر
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
در این روزهای بارانی، مراقب میهمانان ناخوانده و فراری از باران باشیم❤️
#تصویر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
رزق و روزى دو گونه است
يک، روزى ای كه تو آن را مى جويى
و روزى ديگر كه آن تو را مى جويد
كه اگر تو در پى آن نروى، آن در پى تو خواهد آمد
پس غم سالَت را بر غمِ روزَت اضافه مكن
رزقِ هر روز، براى همان روز تو كافیست
اگر آن سال [كه غم روزى اش را مى خورى] از عمر تو باشد خداوند متعال فرداى هر روزى، قسمتِ آن روز را به تو خواهد داد
و اگر آن سال از عمر تو نباشد، غم روزى آن را چرا مى خورى؟
هيچ كس براى رسيدن به آنچه روزىِ توست، بر تو سبقت نمیگيرد
و هيچ غلبه كننده اى در به چنگ آوردن روزىِ تو، مغلوبت نمیكند
و رزقى كه برايت مقدّر شده بى درنگ به تو خواهد رسید
نهج البلاغة : حكمت ۳۷۹
#یک_دقیقه_مطالعه
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
مردی از یک حکیم پرسید: چگونه عیب های خودم را بشناسم؟
حکیم گفت: کافیست یک عیب زنت را به او بگویی و خواهی دید که تمام عیب های خودت، پدر، مادر، بستگان، همسایگان، دوستان و حتی آشنایان در کشورهای خارجی را به تو خواهد گفت! واقعا حکیم دانایی بود😂
#طنز_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
دختربچه بلوچ، منطقه قلعه گنج
عکس از: مصطفی معراجی
طفلی به نام "شادی" دیری است گمشده
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد،
ما را کُند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شفیعی کدکنی
#شعر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
مجله کتاب زندگی
بابا؛ من خودکار میخواهم
بابا؛ من خودکار میخواهم
فردین علیخواه|جامعهشناس
✍میگوید: «وقتی کنکور قبول شدم پدرم برام یه پراید هاچ بک 111 خرید. اصلاً اونو دوس نداشتم. من 206 میخواستم». به او میگویم: «چرا انتظار داشتی که پدرت به خاطر قبولی در کنکور برات یه 206 بخره؟» با خونسردی پاسخ میدهد: «خب من می دونم که اون می تونست بخره، پولشو داشت».
در اواخر شهریور هرسال؛ نتایج نهایی کنکور منتشر میشود. فرزندان عدهای قبول میشوند و فرزندان عدهای دیگر؛ قبول نمیشوند. روشن است که این اتفاق؛ طبیعی است. کانون توجه این نوشتۀ کوتاه، نحوه مواجهه برخی والدین با قبولی فرزندشان در کنکور است. نحوه مواجهۀ گروه دیگر با مسئله « قبول نشدن فرزندشان در کنکور»؛ هم بسیار مهم است و بررسی مستقل دیگری را میطلبد.
ابراز خوشحالی و شعف خانوادگی ، مهمانی گرفتن، خرید هدیهای برای فرزند، ازجمله اقداماتی است که معمولاً والدین برای قبولی فرزندشان در کنکور انجام میدهند. البته هستند والدین اندکی که هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهند چون اساساً نمیدانند که برای موفقیتهای حتی کوچکِ فرزندشان باید خوشحالیشان را در مقابل او ابراز کنند تا او خوشحال شود. دهه شصتیها از این نوع واکنشها خاطرات بسیاری دارند. ولی رویۀ غلطی که طی سالهای اخیر از طرف برخی از والدینِ خوشحال در حال گسترش است خرید جایزههای آنچنانی برای فرزندشان است که برای نمونه میتوان به خرید ماشین صفر، آپارتمان، و در مواردی هم خرید تجهیزات تفریحی و سرگرمی به مبلغ پنجاه تا صد میلیون تومان اشاره کرد. نکته قابلتأمل آنکه چنین انتظاری بهتدریج در برخی از نوجوانان هم ایجادشده است که در صورت قبولی در کنکور، والدین باید با خرید جایزههای گرانقیمتی مانند ماشین، آنان را « سورپرایز» کنند. اما پرسش آن است: آیا فرزندان ما نباید توجیه و قانع شوند که قبولی در کنکور یا هر موفقیت شخصی دیگری، چیدمان پازلی به نام آینده (خودشان) است که آنان با دست خودشان در حال تکمیل آن هستند؟ آیا آنان نباید اقناع شوند که قبولی در کنکور، نه خدمت به والدین؛ بلکه خدمت به خودشان و نگارش دفتر آینده با دست خودشان است؟ آیا تعیین جایزه برای هر نوع فعالیتی، آنهم به شکلی که بیان شد، لزوماً به نفع فرزندان خواهد بود؟
آنچه بیان شد نشانهای از تغییر اجتماعی وسیعتری است که مدت هاست در ایران شروع شده است. متأسفانه با نوع جدیدی از «والدین هلیکوپتری» helicopter parent مواجه هستیم که مدام بالای سر فرزندانشان پرواز میکنند و مراقب آنان هستند تا اگر احیاناً به چیزی نیاز داشتند فوراً در اختیار آنان قرار دهند تا مبادا اندکی دچار سختی گردند. این والدین تقریباً هیچ مسئولیتی را به فرزندانشان نمیسپارند. البته ناگفته نماند که بسیاری از این والدین، نوجوانی یا جوانی خود را در دهه شصت یعنی دهه جنگ، تنگدستی و احساس محرومیت عمیق گذراندهاند. لذا معتقدند که « دیگه من بهاندازه کافی محرومیت کشیدم. نمیخوام بچه هام هم محرومیت بکشن». نتیجه آنکه این روزها با نوجوانان یا جوانانی مواجه هستیم که کوچکترین کارها را نمیتوانند بهتنهایی انجام دهند و در مواجهه با هر مشکل کوچک و بزرگی؛ در بالای سرشان به دنبال هلی کوپتر امدادی میگردند. این روزها فرزندان ما استقلال، خوداتکائی و مسئولیتپذیری را بهخوبی یاد نمیگیرند.
سایت مشهور «بیزنس انسایدر» در سال 2017 نام ثروتمندان و کارآفرینانی را منتشر کرد که از ثروت افسانهای خود چیزی برای فرزندانشان در نظر نگرفته یا درصد بسیار ناچیزی از آن را برای فرزندانشان به ارث گذاشتهاند. در بین این دوازده نفر دو نام بسیار مشهور هم وجود دارد: بیل گیتس، مؤسس شرکت معروف ماکروسافت با 89 میلیارد دلار و مارک زاکربرگ، مالک شبکه اجتماعی فیسبوک با 74 میلیارد دلار ثروت. بیل گیتس در مصاحبهای بیان داشت که مطمئن است چنین کاری به نفع فرزندانش خواهد بود. آنان باید با نبوغ و استعداد خودشان ثروتاندوزی کنند.
سخن آخر: عنوان این مطلب حکایت یکی از قبولشدگان در کنکور است. او به هنگام تکمیل برگههای ثبتنام در دانشگاه متوجه میشود که خودکار به همراه ندارد. به جای آنکه در همانجا مشکل را حل کند با « بابا» که در ساختمان دیگری حضور دارد تماس میگیرد و میگوید: بابا؛ من خودکار می خوام! بابا که از نوع والدین هلی کوپتری است فورا برای او خودکار می آورد.
#یک_فنجان_تفکر
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383