eitaa logo
خادم مجازی
162 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀 ...پدرم عالِم دینی و ملّای بزرگی بود. برخلاف مادرم که خیلی گیرا و حرّاف و خوش‌برخورد بود، پدرم مردی ساکت، آرام و کم‌حرف می‌نمود، که این تاثیرات دوران طلبگی و تنهایی در گوشه‌ی حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود _ما اصلاً تبریزی هستیم، یعنی پدرم اهل خامنه‌ی تبریز است_ و مادرم فارس زبان. ⤴️ ما به این ترتیب، از بچگی، هم با زبان فارسی و هم با زبان ترکی آشنا شدیم و محیط خانه، محیط خوبی بود. البته محیط شلوغی بود، منزل ما هم منزل کوچکی بود. شرایط زندگی، شرایط باز و راحتی نبود و طبعا اینها در وضع کار ما اثر می‌گذاشت. چیزی که حتما می‌دانم برای شما جالب است، این است که من همان وقت، بودم! یعنی در بین سنین ده و سیزده‌سالگی، من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همینطور. 📆1376/11/14 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️ نماز اول وقت 🌀 در قطـار امروز در کشور مـا این جهـات (نمـاز اول وقت) قابل مقایسه‌ي با قبل از انقلاب نیست. شـماها اغلب قبل از انقلاب را یادتان نیست. عجیب بود! هم این جا، هم بعضـی جاهاي دیگر. ما عراق رفته بودیم، یک سفر عتبات مشرف شدیم، هر کار کردیم براي نماز صـبح، توقف نکرد؛ یعنی اصـلاً نمی‌شد؛ جوري تنظیم کرده بودند که نمی‌شد. و بنده مجبور شدم از اواخر قطار - که نزدیک ایسـتگاه یا اوائل ایستگاه بود -خودم را از پنجره بیندازم بیرون، که بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار کثیف بود و نمی‌شد نماز خواند. ⤴️ به هر حال، این چیزها هیچ رعایت نمی‌شد. حالا خیلی تفاوت کرده؛ منتها بیش از این‌ها انتظار هست. . 🎙بیانات در دیدار شرکت کنندگان در هفدهمین اجلاس سراسري نماز[1387/8/29] [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️ پیشنهاد سـمینار ائمه جمعه 🌀 اوایلی که به امامت جمعه‌ي تهران منصوب شـده بودم، تشـکیل این سـمینار را خدمت حضـرت امام "رحمه الله" پیشـنهاد کردم. به ایشان گفتم: ما در سرتاسر کشور، تعدادي علماي محترم داریم که امام جمعه هستند- البته در آن وقت تعدادشان به انـدازه‌ي الان نبود -و در حقیقت یک شـبکه‌ي سراسـري براي اداره‌ي معنوي جامعه و حفظ ایمان و حصار ایمانی کشور تشـکیل می‌دهنـد. اگر شـما مـوافقت کنیـد، مـا ایـن شـبکه را بـه هـم وصـل کنیـم و بعـداً بیـن این مجمـوعه و ائمه‌ي جمعه‌ي جهـان اسـلام، کنگره‌هایی تشـکیل دهیم. ایشان از این پیشـنهاد خیلی خرسند شدند و استقبال کردند. پس از جلب موافقت امام به قم آمدیم و آن سـمینار اول را که در کتابخانه‌ي مدرسه‌ي فیضـیه برگزار شد، تشکیل دادیم و نتیجتاً این کار پایه گذاري شد و بحمدالله تا امروز هم ادامه دارد. 🎙سخنرانی در مراسم بیعت ائمه‌ي جمعه‌ي سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان 📆68/4/12 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️ پوشـیدن لبـاس نظام 🌀مقام معظم رهبري به من فرمودنـد: من در زمان جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبهه‌ها حاضـر می‌شدم، اما تردید داشـتم که آیا مصـلحت در همین است که من لباس پیغمبر صـلی‌الله علیه‌وآله را کنـار بگـذارم و این لبـاس تنـگ نظـامی را بپوشم یا بـا همـان لبـاس روحانی به جبهه بیایم؟ ایشان هنگام مراجعت به تهران، لبـاس روحانیت را روي همان یونیفرم نظامی می‌پوشـیدند و پس از تقـدیم گزارش به حضـرت امام قـدس سـره به نماز جمعه می‌آمدنـد و نمـاز وحـدت آفرین جمعه را می‌خواندنـد. ایشـان در ادامه فرمودنـد: روزي که براي‌ دادن گزارش از جبهه، به جماران رفتم، امام "قدس‌سـره" پشت پنجره ایسـتاده بودند. من مشـغول بازکردن بند پوتین‌ها و این کار مدتی طول کشید. ⤴️ حضرت امام "قدس‌سره" ایسـتاده بودند و با لبخندي، خیره خیره مرا نگاه می‌کردند. پس از آن که وارد اتاق شدم، دست امام را بوسـیدم. معظم‌له دستی به پشت من زدنـد و فرمودند: زمانی پوشـیدن لباس سـربازي در عرف ما، خلاف مروت بود؛ ولی الان می‌بینم چه برازنده شـماست! 🔻آیـة‌اللَّه خامنه‌اي فرمودنـد: با این کلام دلرباي امام، تردیـد از دلم بیرون رفت و از آن روز به بعـد، همیشه از پوشـیدن لباس نظامی لذت می‌بردم! 🎙حجة الاسلام و المسلمین ذوالنور . پرتوي ازخورشید، ص139 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️مردم کردستان این گونه‌اند! 🌀 من در اواخر دوره‌ي ریـاست جمهوري به کردسـتان سـفرکردم و به مهابـاد هم رفتم. وقـتی وارد شـهر شـدم، تمام شـهر تعطیل بود! دوسـتان ما به وحشت افتادند که شاید مردم اعتصاب کرده‌اند. علت وحشت آن‌ها این بود که قبلا همان رادیوي دمکرات و امثال آن گفته بودند: "مردم! روزي که فلانی به این شـهر می‌آید، اعتصاب کنید." اما من دلم روشن بود. به میدان شهر آمدم و دیدم همه‌ي مردم شهر آن‌جا هستند و اجتماع عظیمی را تشکیل داده‌اند. مرحوم قاضی خضري- امام جمعه‌ي اشنویه- با زحمت خودش را به آن‌جا رسانده بود و با آن که در برنامه نبود که پیش از سـخنرانی من صـحبت کند، اما خواهش کرد و گفت من می‌خواهم چنـد لحظه‌اي صـحبت کنم. ⤴️او در سـخنان خود گفت ما در احادیث داریم که «ان الأئمة من قریش». امروز این مطلب واقعیـت پیـدا کرده اسـت: امـام از قریش اسـت، رئیس جمهـور از قریش است، نخست وزیر از قریش است، رئیس قـوه‌ي قضـاییه از قریش است. مردم نیز همین‌طور با هیجان به سخنان او پاسخ می‌دادند. ⤴️بعد من آن‌جا به گروه‌هاي ضد انقلاب خطاب کردم و گفتم "شما دائما از قوم کرد و ملت کرد صـحبت می‌کنید؛ ملت کرد کجاست؟ ملت کرد این‌جاست وحرفش این است." مردم کرد الان نیز همین‌طورنـد. بنده وقتی سال67 - بعـد از جنـگ- به سـنندج رفتم، همین‌طور بود؛ امروز نیز همـان‌گونه است. همان موقع وقتی به سنندج رفتیم، خیابان‌هاي این شـهر از جمعیت پر شد. آقاي موسوي که با من در ماشـین نشسـته بود، گفت من هیچ وقت این شـهر را این‌ طور ندیـده بودم. الان هم اگر کسـی از مسئولان به آن جا برود همین‌طور است. متن مردم این‌ گونه‌اند. 🎙 دیدار اسـتانداران سراسـر کشور 📆1380/01/25 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️چند دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت! 🌀در یکی از سـفرهاي مقام معظم رهبري به قم، معظم‌له به منزل آیـۀالله‌ بهاءالـدینی تشـریف بردنـد و بـا ایشان دیـدار کردنـد. روز بعـد، بنـده به اتفاق یکی از دوستان، به محضر آن عارف پاك رسیدیم و از ایشان پرسیدیم: آیا دیروز مقام معظم رهبري به این‌جا آمده بودند؟ ⤴️حضرت آیۀالله بهاءالـدینی در پاسـخ فرمودنـد: بله! چند دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت. او چون خورشـید، داراي خیر و برکات است. این نگاه آن عـارف و عابـد سترگ به مقـام معظم رهبري بود. ایشان در جلسه‌اي فرمود: " آقاي خامنه‌اي را بایـد کمک کرد. ایشان را کمک کنید؛ دید ما و حرف ما این است". 🎙حجةالاسلام و المسلمین حسین حیدري کاشانی. پرتوي از خورشید، ص۴۰. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀(در زمان رژیم پهلوی) آمریکایی‌ها هواپیما‌های جنگی و بقیه‌ی ابزار‌های خودشان را به ما می‌فروختند؛ ولی اجازه تعمیر آن‌ها را به ما نمی‌دادند؛ البته داستان آن فروش‌ها هم داستان عجیبی است. ⤴️آن روز صندوق مشترکی بین ایران و آمریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آنجا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیری کردم، که متاسفانه تا امروز هم آمریکایی‌ها جواب نداده‌اند؛ صندوق با نام اختصاری F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق می‌ریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را آمریکایی‌ها به عهده داشتند؛ وقتی انقلاب پیروز شد میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم آمریکایی‌ها جوابی نداده‌اند و آن پول‌ها را به ملت ایران بر نگردانده‌اند. 🎙بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیر کبیر 📆۱۳۷۹/۱۲/۲۲ [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀بنده سال۵۰ در مشهد برای دانشجوها درس تفسیر می‌گفتم و اوایل سوره‌ی بقره _ماجراهای بنی اسرائیل_ را تفسیر می‌کردم. بنده را ساواک خواست و گفتند: چرا شما راجع به بنی‌اسرائیل حرف می‌زنید؟ گفتم آیه‌ی قرآن است؛ من دارم آیه‌ی قرآن را معنا و تفسیر می‌کنم. گفتند: نه، این اهانت به اسرائیل است. درس تفسیر بنده را به خاطر تفسیر آیات بنی‌اسرائیل _چون اسم اسرائیل در آن بود_ تعطیل کردند. ⤴️اختناق در آن زمان عجیب بود؛ اما نه از طرف دولت آمریکا، نه از سوی دولت فرانسه و نه از طرف دولت‌های دیگر، مطلقاً‌ رژیمِ طاغوت به مخالفت با آزادی و دموکراسی متهم نشد. آن زمان انتخابات برگزار می‌شد، اما مردم اصلا نمی‌فهمیدند کی آمد، کی رفت و چه کسی انتخاب شد، به آن صورت رای‌گیری وجود نداشت؛ صندوق رای درست می‌کردند و اسم نماینده‌ای را که خودشان می‌خواستند و از دربار تایید شده بود از صندوق بیرون می‌آوردند‌. با این کار، صورت مسخره‌ای از یک رای‌گیری را به نمایش می‌گذاشتند. 🎙دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان 📆 ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀من خودم شخصا جوانیِ بسیار پُر هیجانی داشتم. هم قبل از انقلاب، به خاطر فعالیت‌های ادبی و هنری و امثال اینها، هیجانی در زندگی من بود و هم بعد که مبارزات در سال ۱۳۴۱ شروع شد که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. ⤴️طبعا دیگر ما در قلب هیجان‌های اساسی کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم. ⤴️بازداشت، زندان، بازجویی. می‌دانید که اینها به انسان هیجان می‌دهد. بعد که انسان بیرون می‌آمد و خیل عظیم مردمی را که به این ارزش‌ها علاقه‌مند بودند و رهبری مثل امام "رضوان‌الله‌ علیه" را که به هدایت مردم می‌پرداخت و کارها و فکرها و راه‌ها را تصحیح می‌کرد، مشاهده می‌نمود، هیجانش بیشتر می‌شد. ⤴️این بود که زندگی برای امثال من که در این مقوله‌ها، زندگی و فکر می‌کردند، خیلی پرهیجان بود، اما همه اینطور نبودند. آن‌وقت گاهی بزرگ‌ترهای ما _یعنی که در سنین حالایی من بودند_ چیزهایی می‌گفتند که ما تعجّب می‌کردیم چطور اینها اینطور فکر می‌کنند؟ حالا می‌بینیم نخیر، آن بیچاره‌ها خیلی هم بی‌راه نمی‌گفتند. البته من خودم را به‌کلی از جوانی منقطع نکرده‌ام. هنوز هم در خودم چیزی از جوانی احساس می‌کنم و نمی‌گذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدلله تا به حال نگذاشته‌ام و بعد از این هم نمی‌گذارم... . [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀در مورد بازی کردن پرسیدید؛ بله بازی هم می‌کردیم، منتها در کوچه بازی می‌کردیم، در خانه جای بازی نداشتیم و بازی آن وقت بچه‌ها فرق می‌کرد. یک‌مقدار بازی‌های ورزشی بود، مثل والیبال و فوتبال و این‌ها که بازی می‌کردیم. من آن موقع در کوچه‌ها با بچه‌ها والیبال بازی می‌کردیم، خیلی هم والیبال را دوست می‌داشتم، الان هم اگر گاهی بخواهیم ورزش دسته‌جمعی بکنیم _البته با بچه‌های خودم_ به والیبال رو می‌آوریم که ورزش خیلی خوبی است. بازی‌های غیر ورزشی آن وقت، "گرگم به هوا" و بازی‌هایی بود که در آن‌ها خیلی معنا و مفهومی نبود. ⤴️یعنی اگر فرض کنی که بعضی از بازی‌ها ممکن است برای بچه‌ها آموزنده باشد و انسانِ با تفکر، آن‌ها را انتخاب کند، این بازی‌هایی که الان در ذهن من هست، واقعا این خصوصیت را نداشت، ولی بازی و سرگرمی بود. 📆۷۶/۱۱/۱۴ [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀قرآن خوانِ مدرسه بودم؛ یک کتاب دینی را هم وقت به ما درس می‌دادند به نام تعلیمات دینی، برای آن‌وقت‌ها کتاب خیلی خوبی بود، من تکّه‌هایی از آن کتاب را که فصل‌فصل بود، حفظ می‌کردم. به هر حال، گاهی انسان به فکر آینده می‌افتد، اما من از اینکه چه زمانی به فکر آینده افتادم، هیچ یادم نیست، اینکه در آینده‌ی زندگی خودم، بنا بود چه شغلی را انتخاب کنم، از اول برای خود من و برای خانواده‌ام معلوم بود. ⤴️همه می‌دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم. این چیزی بود که پدرم می‌خواست و مادرم به شدّت دوست می‌داشت، خود من هم علاقه‌مند بودم، یعنی هیچ بی علاقه به این مساله نبودم. ⤴️اما اینکه لباس ما را از اول، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود، به این خاطر بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود، مخالف بود _از جمله اتحاد شکل از لحاظ لباس_ و دوست نمی‌داشت همان لباسی را که رضاخان به زور می‌گوید، بپوشیم. ⤴️می‌دانید که رضاخان، لباس فعلی مردم را که آن‌زمان، لباس فرنگی بود، و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀از اوائلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم؛ منتها تابستان‌ها با سرِ برهنه می‌رفتم. زمستان که می‌شد، مادرم عمامه به سرم می‌پیچید. مادرم خودش دختر روحانی بود و برادران روحانی هم داشت، لذا عمامه پیچیدن را خوب بلد بود، سرِ ما عمامه می‌پیچید و به مدرسه می‌رفتیم. ⤴️البته اسباب زحمت بود که جلوی بچه‌ها، یکی با قبای بلند و لباس نوع دیگر باشد. طبعاً مقداری حالت انگشت‌نمایی و اینها بود، اما ما با بازی و رفاقت و شیطنت و این‌طور چیزها جبران می‌کردیم و نمی‌گذاشتیم که در این زمینه‌ها خیلی سخت بگذرد. ⤴️دوران‌های کلاس اول و دوم و سوم را که اصلا یادم نیست و الان هیچ نمی‌توانم قضاوتی بکنم که به چه درس‌هایی علاقه داشتم، لیکن در اواخر دوره‌ی دبستان _یعنی کلاس پنجم و ششم_ به ریاضی و جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم بخصوص علاقه داشتم. البته در درس‌های دینی هم خیلی خوب بودم. قرآن را با صدای بلند می‌خواندم. قرآن خوانِ مدرسه بودم. ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀پدر و مادرم، پدر و مادر خیلی خوبی بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد،‌ کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظ‌شناس -البته حافظ‌شناس که می‌گویم، نه به معنای علمی و اینها، به معنای مانوس بودن با دیوان حافظ- و با قرآن کاملا آشنا بود و صدای خوشی هم داشت. ⤴️وقتی بچه بودیم، همه می‌نشستیم و مادرم قرآن می‌خواند، خیلی هم قرآن را شیرین و قشنگ می‌خواند. ما بچه‌ها دورش جمع‌ می‌شدیم و برایمان به‌مناسبت، آیه‌هایی را که در مورد زندگی پیامبران است، می‌گفت. من خودم اولین بار زندگی حضرت موسی "علیه السلام"، زندگی حضرت ابراهیم "علیه‌السلام" و بعضی پیامبران دیگر را از مادرم -به این مناسبت- شنیدم. قرآن که می‌خواند، به آیاتی که نام پیامبران در آن است می‌رسید، بنا می‌کرد به شرح دادن. بعضی از شعرهای حافظ که هنوز بعد از سنین نزدیک شصت سالگی یادم است،‌ از شعرهایی است که آن وقت از مادرم شنیدم. 📆۷۶/۱۱/۱۴ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻ایشـان«آقا روح الله» است! 🌀یکی از علماي معروف مشـهد که بسـیار هم مرد بزرگوار و خوبی بود و همین چنـد سال قبل از این به رحمت خـدا رفت و در سن هشـتاد سالگی هم به جبهه می‌رفت و پاي خمپاره ۶۰ و ۸۱ و ۱۲۰ می‌نشـست و خمپاره هم می‌زد - مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی-وقتی ما در آن سال‌ها پیش ایشان می‌رفتیم، به ماها می‌گفت که شـما این شـخص- یعنی امام - را تازه شناخته‌اید؛ ولی ما چهل سال است که ایشان را می‌شناسیم. می‌گفت من وقتی براي تحصـیل از تهران به قم رفتم- چون ایشان تهرانی بود؛ ⤴️مـدت کوتاهی در قم مانده بود، بعد در مشهد اقامت کرده بود - در حرم حضـرت معصومه "سلام‌الله علیها" چشـمم به یک آقاي جوان زیباي خوش قیافه داراي محاسن مشـکی افتاد که هر روز و شبی می‌دیدم ایشان در جاي معینی می‌ایستد، تحت‌الحنک را می‌اندازد و مشـغول عبادت می‌شود. گفت محبت این مرد به دلم افتاد؛ ⤴️بعد پرسـیدم این آقا کیست؛ گفتند ایشان«آقا روح الله» است - آن وقت به ایشان«آقا روح الله» می‌گفتند- از آن وقت من به این مرد ارادت پیدا کردم. 🎙نقل شده در دیدار با جمعی از دانشجویان تشکل‌هاي اسلامی [۱۳۷۶/۱۱/۱] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🌀محیط مدرسه برای خود طلبه‌ها مثل یک باشگاه محسوب می‌شد؛ در وقت بیکاری آنجا دور هم جمع می‌شدند. علاوه بر این، در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلی خوبی بود. آنجا هم افراد متدین، طلاب، روحانیون و علما می‌آمدند، می‌نشستند و با هم بحث علمی می‌کردند؛ بعضی هم صحبت‌های دوستانه می‌کردند. تفریح‌های ما این‌ها بود. البته من از آن وقت ورزش می‌کردم؛ الان هم ورزش می‌کنم. ⤴️متاسفانه می‌بینم جوان‌های ما در ورزش، سستی می‌کنند؛ که این خیلی خطا است. آن وقت ما کوه می‌رفتیم، پیاده‌روی‌های طولانی می‌کردیم. من با دوستان خودم، چند بار از کوه‌های اطراف مشهد، همین‌طور کوه به کوه، روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم. از این گونه ورزش‌ها داشتیم. البته این‌ها تفریح‌های سرگرم کننده‌ای بود که خارج از محیط شهر محسوب می‌شد. ⤴️حالا که در تهران، این دامنه‌ی زیبای البرز و ارتفاعات به این قشنگی و خوب هست؛ من خودم هفته‌ای چند بار به این ارتفاعات می‌روم. متاسفانه می‌بینم نسبت به جمعیت تهران، کسانی که به اینجاها می‌آیند و از این محیط بسیار خوب و پاک استفاده می‌کنند، خیلی کم است! ↩️تاسف می‌خورم که چرا این جوان‌های‌ ما از این محیط طبیعی و زیبا استفاده نمی‌کنند! اگر آن وقت در مشهد ما یک چنین کوه‌های نزدیکی وجود داشت – چون آنوقت در مشهد، کوه‌های به این خوبی و به این نزدیکی وجود نداشت- ماها بیشتر هم استفاده می‌کردیم. 📆۱۳۷۶ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻دست غیبی در همه‌ي کارها دارد ما را هـدایت و پشتیبانی می‌کنـد. 🌀در حادثه‌ي مـدرسه‌ي فیضـیه و سـپس در قضـیه‌ي پانزده خرداد، عـده‌یی می‌گفتنـد فایـده‌یی ندارد، بی‌خود معطلید؛ آن‌ها چند برابر شـمایند! بعد هم که در سال ۴۳ امام (رحمه‌الله) را تبعیـد کردند، باز این طرز فکر در بعضـی از این افراد راسـخ شـد و گفتند امام بی‌جهت زحمت می‌کشـند و تلاش می‌کنند؛ ایشان به جایی نمی‌رسـند! در حقیقت اگر کسـی بخواهد با عقل و منطق معمولی محاسبه کند، همین نتیجه را می‌گیرد؛ ولی آن چیزي که امام را وادار می‌کرد که علی‌رغم همه‌ي این حرف‌هـا، امیـدش را از دست ندهد و به حرکت خـود ادامه دهـد، انجام تکلیـف الهی بود. او معتقـد بود که این انقلاب را یکدست غیبی هـدایت و پشتیبانی می‌کنـد و ما نبایـد به دنبال نتیجه‌ي کار خود باشـیم. در همین خصوص خاطره‌یی در ذهنم مانـده است که نقـل می‌کنم: ⤴️«چنـد روز قبـل از پایان سال ۶۵ که خـدمت امـام بـودیم، چون یکی از روزهـاي فروردین ۶۶ با ولادت یکی از ائمه (علیه‌السلام) مصـادف می‌شـد، من و آقـاي هاشـمی رفسـنجانی وحـاج احمـد آقا اصـرار کردیم که ایشان در حسـینیه‌ي جماران با مردم دیداري داشـته باشـند. امام اسـتنکاف کردند و قاطع گفتند: حالش را ندارم. ⤴️من در ایام نوروز به مشـهد رفته بودم و آقاي هاشـمی هم از جبهه دیـدار داشـتند. در همان روزها، ناگهان قلب امام مشـکلی پیـدا می‌کنـد و چون حاج احمـدآقا -که حق بزرگی بر گردن همه‌ي ملت دارد و امـام را در این چنـد سـال حفظ کرد - همه‌ي وسایل را براي بهبود امام(رحمه‌الله) مهیا کرده بود، فوراً به وضـعیت جسـمی ایشان رسیدگی شد و خطر برطرف گردید. ↩️وقتی در بیمارستان بر بالین ایشان حاضر شدم، عرض کردم:چه قدر خوب شـد که آن شب اصـرار مـا را براي ملاقـات بـا مردم نپذیرفتیـد؛ و الّا اگر خبر این ملاقـات اعلام می‌شـد، مردم به زیارت شـما می‌آمدنـد و آن وقت شـما با این حال نمی‌توانستیـد مردم را ملاقات کنیـد و انعکاس آن در دنیا خوب نبود. این کار شـما، خواسـت خداونـد و کمک الهی بود و در آن زمان تصـمیم بجایی گرفتیـد. ایشان در پاسـخ من گفتند: آن طورکه من فهمیدم، مثل این که از اول انقلاب تـا حالا، یک دست غیبی در همه‌ي کارها دارد ما را هـدایت و پشتیبانی می‌کنـد.» واقعاً همین‌طور است؛ و الّا محاسـبات معمول سیاسی، اقتصادي و محاسباتی که براساس آن دنیا دارد اداره می‌شود، این نتایج را به دست نمی‌دهد. ⤵️آن چیزي که امام را بر هـدایت و اداره و رهبري ملت ایران و انقلاب عظیمش قادر می‌کرد، عبارت بود از ارتباط با خـدا و اتصال و توجه و توکل به او. او واقعاً عبـد صالـح خدا بود. من هیچ تعبیري را بهتر از این براي امام(رحمه‌الله) پیدا نمی‌کنم. 🎙سـخنرانی در مراسم بیعت فرماندهان و اعضاي کمیته‌هاي انقلاب اسلامی ۶۸/۳/۱۸ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻من راهم را نرفته‌ام! 🌀متدیّن‌ترین آدم زمان ما یعنی امام بزرگوار، ورزشکار بودند و تا آخر عمرشان -در سن نزدیک نود سالگی- هر روز ورزش می‌کردند. ورزش مخصوص ایشان، راهپیمایی بود -من یک وقت با آقاي هاشمی، پیش ایشان رفته بودم. زمان ریاست جمهوري من بود و براي امر مهمی، یادم هست که خدمت امام رفتیم و پهلوي ایشان نشـستیم. بعد دیدیم که ایشان همین‌طور، این‌ پا و آن‌ پا می‌کننـد. یکی از ما دو نفر پرسـیدیم: امري دارید- شبیه این مضـمون- ایشان گفتند: من راهم را نرفته‌ام! ایشان روزانه سـه‌بار، هر بار هم بیست دقیقه، لازم بود راه برونـد. آن وقت، نوبت راه رفتنشان بود. حالا رئیس‌جمهور و رئیس‌مجلس کشور، خدمت ایشان رفته‌اند، ایشان قدم زدنشان را فراموش نمی‌کردند! این قدر ایشان به مسأله‌ی ورزش مقیّد بودند. 🎙بیانات در دیدار رئیس و معلولین سازمان تربیت بدنی [۱۳۷۵/۱۰/۸] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻سحرگاه بعد از فراق حضـرت امام! 🌀فرداي آن شبی که امام عزیز(رحمه‌الله) به جوار رحمت الهی پیوسـته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آيه‌ی شـریفِ سوره‌ی کهف آمد: «وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی وسنقول له من امرنا یسـرا». ⤴️دیـدم واقعـاً مصـداق کامـل این آیه، همین بزرگوار است. ایمـان و عمـل صالـح و جزاي حسـنی، بهترین پاداش براي اوست. 🎙بیانات در مراسم بیعت نخست‌وزیر و هیئت وزیران [۱۳۶۸/۳/۱۶] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻وزیري که بـا موتور گازی به نمـاز جمعه می‌رفت❗️ 🌀به کشوري رفته بودم که رئیس جمهور آن تشـریفاتی و نخست‌وزیرش همه کاره -‌ یعنی رئیس دولت و کشور- بود. از لحاظ تشـریفاتی، رئیس‌جمهور در مراسم اسـتقبال ما شـرکت کرده بود، بعـد هم چنـد دقیقه‌یی با ما بود و سـپس رفت و دیگر نیامـد و مـا بـا نخست‌وزیر آن کشور، مشـغول صـحبت و مبـادله‌ي نظر و مـذاکره و قرارداد شـدیم. رئیس‌جمهور، اتفاقاً کشـیش بود. در آن چند لحظه‌یی که با او بودم، از او پرسـیدم که شـما چون کشیش هستید، آیا کلیسا هم می‌روید و در حال ریاست جمهوري، مراسم مذهبی را انجام می‌دهید؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمی‌کنم به کلیسا بروم! هفته‌یی مثلاً یک بار و یا گاهی چنـد هفته یک‌بار -حالا یادم نیست، او زمان دوري را معین کرد - به کلیسا می‌روم! بعـد صـحبت شد، گفت: من ورزش‌ هم می‌کنم و فوتبالیسـتم( تیم فوتبال داشت)... ⤴️گفتم: شما فرصت می‌کنید؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازي‌ می‌کنم! یعنی با آن که کشیش بود، اما وقتِ کلیسا رفتن نمی‌کرد؛ ولی هر روز ورزش می‌کرد! رئیس‌جمهوري که در مملکت کـاره‌یی نیست، می‌تواند ساعت‌ها وقت خودش را براي فوتبال بازي کردن و شـرکت در بالماسـکه و شرکت در ماهیگیري پاي فلان رودخانه صرف کند. این، مظهر مردمی بودن نیست. مظهر مردمی بودن مـا این است که امروز مردم بین خودشـان و مسئولان کشور، فاصـله‌ي حقیقی احساس نمی‌کننـد. این، نعمت بزرگی است. ⤴️امروز اگر هر یـک از آحاد این مردم، با رئیس‌جمهور این کشور ملاقاتی داشـته باشـد، احساس نمی‌کنـد که با او فرق دارد. آن حالت اشـرافیگري و اوج کاذب طبقاتی که شایـد بتوانم بگویم در همه‌ي حکومت‌ها - تا آن جا که ما می‌دانیم- وجود دارد، در جمهوري‌اسـلامی نیست. وزرا، جزو همین مردم معمولیِ کوچه و بازارند. آن‌ها از یک خانواده‌ي اشـرافی جدا نشده‌اند به مسـند وزارت بیایند. به خاطر مسئولیت و تخصص و آگاهی‌یی، آن‌ها را از داخل دانشگاه، یا از فلان شغل آورده‌اند و در رأس وزارت گذاشـته‌اند. ⤴️وقتی هم که از کار منفصل می‌شوند، باز سـراغ همان شغل قبلیشان می‌روند. یک وقت چندي پیش- دو سـال قبـل از این- یکی از وزراي زمـان مـا، از وزارت کنار رفت. همان هفته‌ي بعـدش، عیالش را روي موتور گازي نشانـد و با خودش به نمـاز جمعه آورد! یعنی شأن اجتماعی او، این است که حتی یک پیکان نـدارد که زنش را در آن بنشانـد و به نماز جمعه بیاورد. این، چیز خیلی مهمی است. 🎙سخنرانی در دیدار با ائمه‌ي جمعه‌ي سراسر کشور[۱۳۶۹/۳/۷] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻مسأله‌ي حکومت 🌀ما مبارزه‌ي خود را براي اسـلام و خـدا شـروع کردیم و قصـد قـدرت طلبی و قبضه کردن حکومت را هم نـداشتیم. چنـدین بار از امام عزیزمان (اعلی اللّه کلمته) پرسـیده بودم که شـما از چه زمانی به فکر ایجاد حکومت اسـلامی افتادیـد، و آیا قبل از آن چنین تصمیمی داشتید؟ (این پرسش به خاطر آن بود که در سال۱۳۴۷، درس‌هاي «ولایت فقیه» ایشان در نجف شروع شده بود و ۴۸ نوار از آن درس‌ها نیز به ایران آمـده بود.) ⤴️ایشـان گفتنـد: درست یـادم نیست که از چه تـاریخی مسأله‌ي حکومت برایمان مطرح شـد؛ امـا از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزي تکلیف ماست، به همان عمل کنیم؛ و آن چه که پیش آمـد، به خواست خداونـد متعال بود. 🎙سـخنرانی در مراسم بیعت مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه‌ي علمیه‌ي مشهد[۶۸/۴/۲۰] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻گویی دست قدرتمنـدي هدایت ما را بر عهده دارد❗️ 🌀 باید با تمام قدرت و امیدواري، در راه ایجاد آینده‌یی بهتر کنند. چرا بایـد ملت ایران به آینـده‌ي خود و لطف الهی امیـدوار نباشـد؛ در حـالی‌که تمام رویـدادهاي این ده سال، حاکی از لطف بی‌حـد و حصـر پروردگار نسـبت به ما بوده است؟ ⤴️امام عزیز و بزرگوار نیز همیشه همین احساس را داشـتند. در یکی از تصمیم‌هایی که اتخاذ کرده بودند، عرض کردم تصـمیمی که شـما گرفتید، خیلی به نفع اسـلام و جمهوري اسـلامی تمام شد. ⤴️ایشان فرمودند: گمان نکنید این کاري که اتفاق افتاد، قبلاً آن را پیش‌بینی کرده بودم؛ این، کار خـدا و کمک او بود. بعـد فرمودند: از اول انقلاب تاکنون و در مراحل مختلف، گویی دست قدرتمندي هـدایت ما را بر عهده دارد. حقیقتاً انسان احساس می‌کند که دست قدرت پروردگار، ملت و مسئولان ما را هـدایت وکمک می‌کند. البته دست حمایت الهی، بی‌دلیل بر سـر ملتی کشـیده نمی‌شود. علت این که خداي متعال لطف خود را شامل حال این ملت کرده و آن‌ها را هـدایت می‌کند، ایمان و عمل صالح مردم است. وقتی این دو عنصـر در شـخص یا ملتی به وجود آمد، خدا هم او را کمک خواهد کرد. 🎙سخنرانی در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم و نمایندگان مجلس شوراي اسلامی [۶۸/۴/۱۰] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻پیروزي این نظام، فقط به آبروي روحانیتِ زمان ما انجام نگرفت! 🌀مـن دو سـه سـال پیش، بـه مناســبتی خــدمت حضــرت امام (رضوان الله تعالی‌علیه) رسیدم تا پیشنهادي را در میان بگذارم. به ایشان عرض کردم که به اعتقاد من، پیروزي این نظام، فقط به آبروي روحانیتِ زمان ما انجام نگرفت؛ ⤴️بلکه آن سـرمایه‌یی که مـا خرج کردیم تا این انقلاب _که واقعاً معجزه بود_ به پیروزي برسد، عبارت از آبروي ذخیره و نقد روحانیت شیعه، از زمان شیخ کلینی و شیخ طوسی تا زمان ما بود. امام هم در آن روزي که این مطلـب را عرض کردم، مطلب را تلقی به قبـول کردنـد، معلوم بود که نظر شـریف خـود ایشـان هم همین است و این واقعیـتی‌ست. 🎙بیانات در آستانه‌ي ماه محرم ۶۸/۵/۱۱ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻حضـور در جبهه 🌀در اواسـط جنـگ، حضـور مقـام معظم رهـبري در جبهه‌ها کمرنگ شـده بود. عـده‌اي از فرماندهان خدمت ایشان رسـیدند و گلایه کردند. فرماندهان اصـرار کردند ایشان علت عدم حضور خود را بیان بفرمایند. مقام معظم رهبري فرمودند: چاره‌اي جز این کار ندارم! ⤴️حضـرت امام قدس سره رفتن بنده با استان‌هاي خوزسـتان، ایلام، کرمانشاه، کردسـتان و آذربایجان‌غربی را ممنوع و حرام کرده‌انـد. حالا که شـماها اصـرار داریـد که من به جبهه بیایم، به زودي خـدمت امام می‌روم و التماس می‌کنم به من اجازه حضور در جبهه را بدهنـد. مـدتی نگـذشت که باز حضور آیةالله خامنه‌اي در جبهه‌ها چشم‌گیر شد. 🎙حجةالاسلام و المسلمین ذوالنور پرتوي از خورشید، ص۱۵۷ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻یادي از شهید دکتر مصـطفی چمران 🌀بنـده اول جنگ رفتم اهواز. اولین بار این لباس را من شب ورود به اهواز پوشـیدم؛ معمول هم نبود آن وقت معممین لبـاس نظامی بپوشـند! من دیـدم لباس سـربازي را ریخته‌انـد آن‌جا؛ با مرحوم چمران رفته بودیم و از تهران هم یـک عـده بـا ما بودنـد... دیـدم دارنـد آن لباس‌ها را می‌پوشـند، به چمران گفتم چه‌ طور است من هم یکـدانه بپوشم؟ گفت چی!؟ یکدانه لباس سربازي برداشتم پوشیدم و عمامه و عبا را گذاشتم کنار؛ تفنگ هم داشتم، تفنگ را هم رداشتم. همان شب ورود ما به عملیـات ایـذایی علیه دشـمن، بنـده هم با این‌ها راه افتادم رفتم، هنوز شایـد یک ماه هم از جنگ نمی‌گـذشت. ⤴️پاشـدیم رفتیم شـب تاریک؛ چندین شب متوالی بنده در عملیات ایذایی علیه تانک‌هاي دشـمن شـرکت کردم. آن‌ وقت سـپاه تشـکیلات خیلی کوچکی داشت؛ ارتش هم در یک جاهایی مستقر بود. تحرکی نبود در ناحیه‌ي اهواز، یک عده داوطلب، چه سپاهی، چه آن گروه داوطلبینی که ما داشتیم با مرحوم چمران در اهواز، راه می‌افتادنـد شـبانه می‌رفتنـد تانک‌هاي دشـمن را یکی دو تا سه تا با آرپیجی می‌زدنـد. چنـد نفر هم کلاشـینکف به دست، این‌ها را حفاظت می‌کردنـد؛ رفتم دیـدم عجب دنیاي جدیدي است. 🎙دیدار با طلاب و روحانیون عازم جبهه (۱۳۶۶/۰۸/۲۶) ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻زنـدانیِ سـلول بیست 🌀 من در سـلول هجـده بودم. آقـاي خـامنه‌اي در سلول بیست بودند. در زندان، اخبار را با هم مبادله می‌کردیم. مأموران ساواك ریش آقاي خامنه‌اي را تراشیده بودند؛ تا براي تحقیر به صورت ایشان سـیلی بزننـد. این حرکت ذره‌اي در مقاومت معظم‌له خدشه‌اي وارد نکرد. ⤴️ایشان مقاوم و محکم، لباس زندان را به صورت عمامه، به سـرشان می‌بسـتند و در زنـدان رفت و آمـد می‌کردنـد. یک روز ایشان را در حیاط زنـدان دیدم که بسـیار شاد و خوشحال بودند. این شادمانی، نشان از روحیه بالاي ایشان است. 📝شهید محمدعلی رجایی. پرتوي از خورشید، ص۱۴۷. ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi