[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
🔹امروز کسانی هستند که در زیر
سایهی جمهوری اسلامی و به برکت
مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان
و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت
و آزادی زندگی میکنند و 180 درجه برخلاف
خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند
و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان
روشن کنند که جواب این خونهای پاک را
چه جور خواهند داد.
🗓1399/12/25
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀]
❤️↯• اسماعیل بسیار خوش برخورد بود و مهربان؛ بسیار خونگرم و دلسوز؛ همیشه لبخند به لب داشت.
☺️↯• اسماعیل سرباز ولایت فقیه بود و عاشق رهبرش.
برای اولین و آخرین بار 11 آذرماه 1394 برای دفاع از حرم رفت.
😥↯• وقتی که حرف از رفتن و سوریه به میان آمد دلم خیلی لرزید، گویی میدانستم که دیگر بازنمیگردد و آخرین مأموریتش خواهد بود.
#همسر_شهید_اسماعیل_خانزاده❤️🖇🍃
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید عبدالله باقری نیارکی •• ــــــــــــــــ
••🍃🕊••
#خادمانه | #چفیه
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
•• شهید جاسم نوری ••
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃
#شهید مدافع حرم
[🌷]ارسال صلوات ها
[🌷] @Deltang_Karbala99
جمع صلـوات گذشتہ:
• ۶۰۰ •
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
@Khadem_Majazi
••🍃🕊••
[ #شهیدانہ❣]
براےشهادتورفتنتلاشنکنید
براےرضاےخداڪارکنیدوبگویید:
خداوندا نهبراےبهشت
ونهبراےشهادت...
اگرتومارادرجهنمتبیندازے
ولےازماراضیباشۍ
براےماڪافۍست....
#شهیدعلیچیتسازیان
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_هجدهم ناصر بيقراري اش را بر زبان مي آورد: ـ رضاجون، بريم د
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_نونزدهم
صداي خش خشي حواس همه را مـي بـرد . چـشم هـا در سـياهي شـب تيـز
ميشوند و مسير صدا را تعقيب مي كنند.👀 رضا، ام -يكش را كـه آمـاده كـرده بـه
طرف صدا مي گيرد. 👂سياهي به طرف آنها مي خـزد . بچـه هـا مـضطرب نگـاهش
ميكنند و نمي توانند بفهمند صالح است يا دشمن؛ اما نزديك تر كه مي آيد هيكل
ريز و باريك صالح را تشخيص ميدهند. 👀
دلها آرام مي شوند و گوش ها براي شنيدن خبرهايي كـه صـالح آورده تيـز . 👂
صالح دست و پايش را گم كرده است؛ تند و با عجله حرف ميزند:
ـ بچه ها، خبر خوش ! هفت-هشت نفر بيشتر نيستن؛ دوروبرشـونم پرنـد ه پـر
نميزنه. تمومشونم الحمدالله مسلح اند. 💪
رضا حرفش را ميبرد:
ـ صالح، خوب اطرافو شناسايي كردي؟
ـ آره! تازه پشت سرشونم جاي كمين داره . هم مي شه از پشت بهشون كمـين
زد و هم از طرف شرق. 😃
فقط بجنبين كه تا سرشون گرمه، كارو تموم كنيم.😌
رضا ميگويد:
ـ از پشت درست نيست، چون اطلاعات كافي از اونجا نداريم. از همين طرف
ميريم جلو.
رضا حركت مي كند و خـودش را بـه پـشت تپـه اي كـه صـالح نـشان داده
ميرساند. گلوله اي از سينة تفنگش بيرون ميپرد و پشتش، صداي «تسلم» رضا،
دشمن را غافلگير ميكند.😱
دو نفري كه تفنگ به دست، روي خاكريز افتاده بودند
و با هم مي گفتند و ميخنديدند ناگهان با وحشت بلند مي شوند؛ تفنگشان را بـه
دست مي گيرند و دنبال صدا مي گردند. بقيه هم كه پـشت خـاكريز، روي زمـين
نشسته بودند، هاج و واج واماندهاند.
صداي شليك و تسلم دوباره رضا، دو نفر تفنگ به دست را جلو مي كشد و
تفنگشان را بر زمین مي اندازد. بقيه هم بلند مي شوند و در حالي كه دنبـال صـدا
ميگردند، تفنگها را بر زمين ميگذارند و دستهايشان را بالا ميبرند.😞
رضا، از پشت تپة كوچكي كه جان پناه گرفته، بيرون مي آيد و به 9 نفري كـه
دستها را بالا گرفته اند، فرمان حركت مي دهد. افـراد عراقـي بـه طـر ف سـنگركوچك گروه رضا حركت ميكنند و رضا، با ام-يكش به دنبال آنها ميرود. 🏃♂
ناصر و صالح و فرهاد دست پاچه به طرف تفنـگ هـا و مهمـات دشـمن خيـز
برميدارند. تفنگها را به كول مي اندازند و جعبه هاي فشنگ و نارنجك را روي
شانه ميگذارند. رضا به عقب سر برميگرداند و ميگويد:
ـ يكي دوتاتون تفنگها رو مسلح كنين و چپ و راست رو داشته باشين. 👌
صالح به فرهاد و ناصر ميگويد:
ـ شما مهمات رو ببريد، من هواي عقبو دارم.
كلاشي پر، به دوش انداخته و كلاشي به دست گرفتـه اسـت . آن را كـه در
دست دارد مسلح مي كند و همين طور كه دنبال فرهاد و ناصر مي رود، گابه گاه به
عقب برمي گردد و اطراف را مي پايد. اسرا جلو حركت مي كنند و بچه ها عقـب . 👀
حالا احساس فتح مي كنند. براي اولين بار، در جنگ دلخـوش شـده انـد و حـالا
ديگر غم بي سلاحي را نميخورند. 😁
رضا دهانة ام -يكش را رو به پشت دشمن گرفته و براي رسـيدن بـه سـنگر
عجله دارد . صالح، كلاش غنيمتي اش را سبك سنگين مي كند و منتظر است كـه
كوچكترين صدايي بشنود تا شليك كند . سرش را تندتند به عقب برمي گرداند، 👂👀
اما اثري از دشمن نميبيند. به خنده و رو به رضا ميگويد:
ـ عجيبه! قبلاً دشـمن رو كـه مـي ديـديم واهمـه داشـتيم، امـا حـالا دنبـالش
ميگرديم! 😄
نميداند ديگران حرفش را شنيده اند يا نه؛ اما كسي جوابي به او نميدهد. 🤨
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
🔰 لوح | عیان شد در پی حیدر
شبیه مالک اشتر؛ عدو بیهوده
می کوشد که پایان آید این دفتر
🕊فرقی نمیکند #شهدای مدافع حرم در
بیابانهای سوریه یا عراق یا هر جای دیگر
#شهید شده باشند، هر جا شهید شدند،
کأنّه پای ضریح امام حسین یا پای ضریح
امیرالمؤمنین یا پای ضریح حضرت زینب
شهید شدند.
🌹رهبر انقلاب اسلامی
دیدار خانواده شهدای #مدافع_حرم
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀]
چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم.😇
گاهـے مےرفتیم بالای پشت بوم🌃مےخوندیم.
دراز مےڪشید
سرش رو میذاشت روے پام🙈🥺❤️🍃
من صد تا لعن و صد تا سلام رو میگفتم😅
انگشتامو می بوسید🙊❤️
و تشکر مےکرد😍
همہے حواسـم به منوچهر بود😅
نمیتونستم خودم رو ببینم و خـدا رو
همہ رو واسطہ مےڪردم ڪہ اون بیشتر بمونه💔
اون توے دنیای خودش بود و من توے این دنیا با منوچهر🚶♂💔...
برام مثل روز روشن بود ڪہ منوچهر دم از رفتن میزنه🙂
همین موقع هاست....😄💔
📚#همسر_شهید_منوچهر_مُدِق😁❤️🥺🖇🍃
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼]
تا ڪِی دلِ من چشم به در داشتہ باشد؟!😔
اے کاش ڪسے از تو خبر داشتہ باشد🚶♂
آن باد🍃ڪہ آغشتہ بہ بوےِ نفسِ توست((:
از ڪوچۀ ما ڪاش گذر داشتہ باشد💔
✍🏼مرتضے امیرے اسفندقه😍
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄🇮🇷
سلام و نور🌱
بـھ چندتاادمیݩ کاربلد و حرفه ای براےتیم تبادلاتنیازداریم
افرادی که مایل به همکاری هستن به آیدی زیر پیام بدن .
-@A_y_e_h
🌱
براے ڪانال های زیر نیاز به خادم تبادل داریم🌹
🎐 #عاشقانهحلـال
_@asheghaneh_halal
🎐 #هیئت_مجازے
_@heiyat_majazi
🎐 #رصد_نما
_@Rasad_Nama
🎐 #خادم_مجازے
_@Khadem_Majazi
اگر مسئولیت قبول ڪنید ، فقط براے یک روز در هفته و فقط براے یکی از ڪانال ها بہ ڪمڪ شما نیاز داࢪیم🌻!
و این فراخوان فقط براے بانوان می باشد💛🌱