eitaa logo
خادم مجازی
162 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
[ 💌 ] جنازة احمد شوش و چندتا از بچه هاي اهـواز رو كه اين جاست ورمي داري و مي بري. احمد شوش رو مي بري مسجد جامع و بقيه رو هم ميبري سپاه اهواز. 😞 ـ ناصر، سر تكان ميدهد و زير لب ميگويد: ـ هوم؛ با وانت!! وانت، ناله كنان سينة جاده را مي شكافد و بـه طـرف اهـواز پـرواز مـي كنـد . ☹️ سكوت جاده را يا آمبولانس ها مي شكنند يا خودروهايي كه - تك و تـوك - از طرف اهواز مي آيند. گاه گاهي هم وانتي به چشم مـي خـورد كـه در زيـر اثـاث سنگين خرمشهري ها، به ناله و التماس افتاده است و رو به سوي اهواز دارد. 😢 خورشيد، نفس هاي آخرش را مي كشد و نزديك است كه روشني را از جاده و شهر بگيرد و تا فردا - كه دوباره مي آيد - شـهر و بيابـان را در تـاريكي فـرو برد. اشعه نارنجي رنگ آفتاب، از كف زمين برچيده شده و روي بلنداي ديوارها و نخلها جمع شده است. 🌞 ناصر، همين كه سوار شد كنار دست راننده به خواب رفت و هنوز هـم كـه وانت به ورودي اهواز رسيده ، سرش روي شانة راننـد ه اسـت. راننـده وقتـي از خرمشهر بيرون زد، بنا كرد با ناصر صحبت كردن، اما هنوز به فرودگـاه نرسـيده بودند كه ديد ناصر، مست خواب روي شانه اش افتاد و ديگر جواب او را نـداد . 🤨 هرجا كه راه وانت بسته مي شود فرياد بوقش به آسمان كشيده مي شود؛ اما ناصر را نميتواند بيدار كند. شهر، در تب و تاب است و مردمش در جنب و جـوش . روح جديـدي بـه كالبد شهر دميده شده و با خودش اضطراب و شتاب آورده است . صـداي بـوق ممتد، چشم و گوش مردم اهواز را به طرف وانت مي كشد. آنهايي كه به وانـت نزديكند و جنازه ها را عقب آن مي بينند، به ماشين اشاره مي كننـد و بـا حـسرت سر مي جنبانند و چيزهايي مي گويند. 😔عدهاي هـم خـود را از لابـه لاي جمعيـت خيابان بيرون مي كشند و سراسيمه دنبال وانت به طرف مقر سپاه اهواز مي دونـد تا شهدا را تشييع كنند🏃‍♂ وانت وسط محوطة سپاه از ناله مي افتد و به جايش ناله و فرياد جمعيت بـه هوا ميرود: ـ شهيدان زنده اند، االله اكبر! ـ به خون آغشته اند، االله اكبر! ناصر بيدار مي شود و با صداي جمعيت جا مي خورد. 😳چشمهايش را مي مالد و متوجه جمعيتي مي شود كه وانت ر ا محاصره كرده اند و شهدا را از دست هـم ميقاپند. 👀صدايشان طنين دارد و طنينش با زياد شدن جمعيت بالاتر ميرود: ـ اين گل پرپر از كجا آمده؟ ـ از سفر كرببلا آمده؟ ـ عزيز رهبر از كجا آمده؟ ـ از سفر... دست ها براي قاپيدن تابوت ها همديگر را كنار مـي زننـد و تـابوت هـا، روي بلندترين آنها جاگير مي شوند و بالا و پايين مي پرنـد. محوطـة سـپاه هـر لحظـه خاليتر مي شود. ناصر ناگهان خودش را با راننده تنها مي بيند. او مانـده اسـت و راننده و وانت و كمي آن طرفتر، نگهبان دم در كه هنوز غرق تماشاي جمعيـت و جنازه‌ها است. 👀 راننده رو به ناصر ميكند: ـ خب ناصر، من ميرم سراغ پروندة شـهدا ، هـوا هـم ديگـه تاريـك شـده و نميشه برگشت. مجبوريم شبو اينجا بمونيم و فردا صبح... 😞 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): 🕊| هم خانواده‌های شهدای عزیزمان و هم خانواده‌های اسرای عزیزمان و هم جانبازان عزیزمان و خانواده‌های گرامیشان، قدر خودشان را بدانند و مطمئن باشند که عمل آنها امروز خیلی ارزش داشته و دارد و تأثیر زیادی برای عظمت اسلام داشته و خواهد داشت. سخنرانی در دیدار با جمع کثیری از جانبازان 🗓1368/08/24 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
🍃و اردیبهشتی که به نام توست. تویی که فرشته ی بی بالی و با مهربانی های برادرانه ات، راه خودت را به ما نشان میدهی‌. 🍃تو، شهید پاییزیِ مدافعین حرمی، همان که وجودش زندگی میبخشد صدای خش خش برگ های پاییزی را. 🍃کربلا رفتنت را در پاییز تجربه کردی. عقد، عروسی و نهایت آرزوی همیشگی ات که وصال حضرت یار بود، اما بهاری بود، متفاوت تر از تمام رویداد های زندگی ات. چون تو متفاوت ترینی‌.🥰 🍃قدم نهادن تو در این دنیا اوج خلقت و دل سپردن به تو و وجودت عاشقانه ترین لحظات این آفرینش. 🍃آن زمان هایی که آرام و ، سر به زیر سر سخن میگفتی، همیشه میان سخنانت از و پیشوایان حدیثی یاد میکردی و اینگونه دل آدم با حرف هایت آرام میشد😌 🍃یا آن زمان هایی که در هیئت، با سوز دل برای بی کفن اشک میریختی و سینه ات از فرط سینه زنی کبود میشد. این ها تمام اتفاقاتی است که تولد تو به ارمغان اورده، تویی که مادرت میگفت از همان کودکی با دیگر فرزندانش فرق داشتی. 🍃میدانی برادر جان، نام تو شده سنگ این روزهایم، شرمنده ام، آری میدانم کم گذاشته ام اما، تو میبخشی. چشم میپوشی و حمایتم میکنی تا آن بشوم که خدا میخواهد🙃 🍃تو همیشه هستی و منم دلخوشم به بودن همیشگی ات، به عشق بی نهایتی که به داری و منی ک همنشینت میشوم هم از آن بهره مند میکنی آنگونه که با نام (س) جان میگیرم و زیرلب نام تورا میبرم😇 ♡میلادت مبارک عزیزترین خلقت خدا میلادت مبارک عاشق ترینِ مخلوقات :) ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۹۴. حلب 📅تاریخ انتشار : ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قزوین
6(1).jpg
1.12M
فایل با کیفیت طرح به مناسبت سالروز تولد شهید حمید سیاهکالی مرادی🌺💫 ☆مناسب برای و @ammarabdi_ir
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید حمید سیاهکالی مرادی🌺💫 @ammarabdi_ir
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] بعد از هزار سال دگر می‌شناسمت وقتی که جای جای دلم رد پای توست فریادتان تمام زمین را گرفته است امروز هر چه می‌شنوم از صدای توست [ السلام علیک یا نبی‌الرحمة صلی‌اللّه ‌علیه وآله ✋🏻 ] [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صبح و باران و غزل در دست دوست صبح زیبایِ شقایق‌ها بخیر خنده لبهای تو، یک جرعه عشق ای گلم! این صبح عاشق ها بخیر #صبح‌ِتـون‌شهدایی🌺 [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🥀] در ازدحامـِ اين شهرِ شلـوغ... تنها... 😍ــــویی كهـ مرا آرامِـ جـانى...❤️ ✍🏼 [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 👼] از بودن تو خاطࢪھ دارد آیا؟ حس ڪرده بہ روے گونہ دستت را یا؟... بر خندۀ عڪس آخرت زل زدھ است🙃 طفلے ڪہ بلد نیست بگوید ❤️بابا ❤️.. [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ] این جهان ندید مثل روی تو🌍 از گل و گلاب هم تو برتری🍀 ای امام ما ای ولی ما✨ پاک و بی ریا مثل گوهری💎 [و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ] ❁﷽❁ 🌹 مولاے من مهدے جان🌹 قربان لبـان روزه دارٺ آقـا بے یار غریبانہ ڪجا مےگردے؟ سـردار و امیر آسمانے آقـا تنهـا و طرید در ڪجا مےگردے؟ #اےجان_جهان_ظهور_ڪن #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ❣] ♡- - - - - - - - - - - - - - - - - - -♡ یہ‌سرهم بہ‌قطعہ‌شهدای‌گمنام‌بزنیم اوناهم‌خوش‌رفیق‌هایےهستند؛بامرام‌ ومشتے ولےازخواهرومادرشون‌دور‌افتادن یك‌رفیق‌گمنام‌ انتخاب‌کنےوبراش‌خواهری‌کنےبرادریش‌رو توزندگیت‌میبینے💔✨ ♡- - - - - - - - - - - - - - - - - - -♡ [شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] ای ڪاش در این ماه خراسان باشمـ {🤲} در سایه‌ی لطفِ شمسِ تابان باشمـ{☀️} 🕊 آقا بطلب ڪه در چنین ماه عزیز {✨} بر سفره‌ی افطار تو مہمان باشمـ {✨😍} 😍 ✋ َ [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💌 ] چشم هاي ناصر ناگهان بـه قـد و بـالا ي بـرادرش حـسين، مـي دود و بقيـةحرفهاي راننده را نمي شنود. اول شك مي كند و بعد از اين كه چـشم هـايش را تيزتر ميكند او را ميبيند كه با بي ميلي به طرفش مي آيد. 👀ناصر صدايش ميزند: ـ حسين! هاله اي از غم و نگراني، گرداگـرد چهـرة حـسين را پوشـانده اسـت . 😞ناصـر ميپرسد: ـ اينجا چه كار ميكني؟ ـ هيچي... اومدم ... اومدم ماموريت.😔 حسين خودش را باخته و دست و پايش را گم كرده اسـت . نگرانـي ناصـر بيشتر ميشود: ـ مأموريت چي؟ چرا تو همي؟ ـ نه، چيزيم نيس. ناگهان دردي در وجود ناصر مي دود و تنش را سست مي كند.😞 ميخواهد در خود فرو رود و فكر كند و علت نگراني برادر را حدس بزند اما صـبرش طـاق ميشود و بيقرار، به برادر نهيب ميزند: ـ دِ بگو ديگه، چي شده؟ چرا اومدي اينجا؟ 😠 ـ اومدم... اومدم دنبال بابا ! خيال مي كردم اومده اهواز خونـة عمـو؛ امـا اينجـا نبود.😢 ناصر چشم از چهرة گرفتة برادر برنمي دارد.👀 حسين سرش را پايين انداختـه و به ناصر نگاه نمي كند؛ مثل وقتي كه اشتباهي مي كرد و ناصر اشتباهش را به او گوشزد ميكرد و او سكوت ميكرد. سكوت و شرم. ناصر دلش براي درماندگي برادر مي سوزد. 😔آرامتر مـي شـود و التمـاس آميـز ميپرسد: ـ حسين جون! من برادر بزرگتر توام؛ طاقتشو دارم؛ تو رو امام حسين، هرچـي شده بگو . 😭ما سه نفريم كه از بابا اينا دوريم؛ من و تـو كـه اينجـا ييم؛ شـهناز طوريش شده؟ كمي صبر ميكند و دوباره ادامه ميدهد: - يا بابا اينا بلايي سرشون اومده؟ حسين سر سنگينش را به زور از زمين مي كند. قد و بالاي درشت و تنومنـد برادر را ورانداز ميكند و چيزي را كه درصدد پنهان كردنش بود، 👀آشكار ميكند: ـ شهناز! دوباره سرش پايين مي افتد. لبهايش را ورمي چيند و به خود فشار مي آورد😭 تا ناصر گريه اش را نبيند؛ اما نمي تواند. ناگهان بغضش مي تركـد . 😭دسـتش را بـه جيب ميبرد و دستمالش را بيرون ميكشد. ناصر هنوز چشم به صورت برادر دوخته است و وامانده . سردرگم اسـت و نميداند چه بايد بكند . مثل برادر بگريد، يا دلداري اش دهد و يـا هـيچ نگويـد . 🥺 اشك هاي حسين دل ناصر را آتش مي زند و عزادارش مي كند، 😭صـداي هـق هـق حسين را، سؤال ناصر بلندتر ميكند: ـ حالا كجاست؟ ـ خرمشهر. گلوي ناصر را بغض مي گيرد. ميخواهد مثل حسين زير گريه بزند و راحت گريه كند، اما برادر را كنار خود حس ميكند و خود را نگه ميدارد. 🥺 ـ ننه اينا ميدونن؟ ـ نه! ناصر هنوز صورت تكيده و چشم هاي گريان حسين را نظاره مي كنـد . چنـد بار لب هايش را ورميچيند و سرانجام بغضي را كه در گلويش مانده ميتركانـد .😭 حسين همين كه صداي گرية برادر را مي شنود، خودش را در بغل او ميانـدازد و بلندتر گريه مي كند. ناصر به بغلش ميگيرد و او را ميان دست هـاي بـزرگ و سينه پهنش جاي مي دهد😭 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): 🕊| شهادت، موهبت و امتیازی است که خداوند متعال نصیب این برجستگان کرده است و شرح حال و زندگانی شهیدان، جانبازان و رزمندگانی که در این مسیر درخشان قرار دارند، سراسر درس، و نشان‌ دهنده مراتب بالای معنوی آنان است. 🗓1398/07/08 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] از ازل لطف تو شد شامل حالم آری تا ابد در خور احسان توام یا زهرا شد یهودی ز نخ چادرت اسلام‌شناس فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا [ السـلام علیک یا بنت نبی صلی‌الله‌علیه وآله ✋🏻] [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صـــــــبح زیباست...✨ اما لبخند زیبای شماست🥀 ڪه حالِ دلــم را، خـوب می‌کند.🤩 #صبحتون بخیر و معطر به یاد شهدای عزیز [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
••🍃🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید مسلم خیزاب •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃 مدافع حرم [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۱۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🍃🕊••
[ 👼] 🌼حضرت آقــــا: "فرزندان شهـــدا بدانند ڪہ پدرانشان موجب ابهت اسلام،در چشــم شیطانهاے عالم شدند"..😊✌️ [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 📅تاریخ انتشار : ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار : اصفهان
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد رضا تورجی زاده🖤🍂 @ammarabdi_ir
SAVE_20200713_183533.jpg
1.13M
فایل با کیفیت طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد رضا تورجی زاده🖤🍂 @ammarabdi_ir
[ 🌱 ] 💚 تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟ تاکی دودست خویش بسوی خداکنم؟ در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم بگذار خاک پای تو را توتیا کنم [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ❣] خـــداونـــدا...!🤲 نیستم برایت بمانم !😢 نیستم برایت باشم !😔 نیستم برایت قلم بزنم !😍 نیستم ڪہ برایت بمیرم !😞 مرا ببخش😔 با همه نقص‌هایم ...! با تمام ...!💔 لیاقت ندارم ولے...😔 دل ڪہ دارم ...!!!🥺 دلــــم میخواهد ...😍 😍❤️ [شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃] Eitaa.com/Khadem_Majazi