فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
پس منزه و پاک است خدایی که (ملک) و ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست .
- سوره یاسین ، آیه 83
💢شهیدی که گفت دیگر روضه حضرت قاسم س نخوانید ....
🔰خودش را از اردبیل به تهران رساند
از بین محافظ رئیس جمهوری به التماس خودش را به رئیس جمهور که آن زمان حضرت آیت الله خامنه ای بودند رساند...
گفت
«آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.»
حضرتآقا گفتن: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
گفت :آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر #روضه_حضرت_قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا گفتند:چرا پسرم؟
شهید بالازاده با گریه گفت: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشت و گفت: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»
شهید بالازاده هیچ چیز نگفت، فقط گریه کرد و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش بلند شد
حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش باامام جمعه شهرشان تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, نتیجه را هم به من بگویید»
💢با التماس رفت جبهه، با التماس رفت خط مقدم، با التماس هم شهید شد 😭
#شهید مرحمت بالازاده
#شهادت_آرزمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهه هشتادیا ببینن🍀
حاج #مهدی_رسولی
🕊شهیدی که #امام_حسین ع او را طلبید...
می گفت من از امام حسین(ع) طلب شهادت می کنم تا مثل علی اکبر و علی اصغرش شهید شوم. دوست دارم نه سر بر بدن داشته باشم,نه قبری داشته باشم و نه نشانی از من باشد!
چند شب گذشت. از خستگی گوشه سنگر خوابم برده بود که از صدای گریه جمشید از خواب پریدم.
می گفت یا امام حسین, مگه من چی کار کردم که من را نمی طلبی؟
با اشک التماس می کرد, من خوابم برد
تا نماز صبح هنوز صدای گریه جمشید می امد. اما چهره ای شاد و خوشحال داشت.
گفتم چی شد, خبریه؟
با خوشحالی گفت امروز به هدفم می رسم, اقا منو طلبیده!
گفت اقا, امام حسین را در خواب دیدم. گفت ناراحت نباش, امروز تو را می طلبم...
همون روز شهید شد و بدنش برنگشت ....
#شهیدجمشیدپایخوان🌷
#محرم
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
💎یاران واقعی بقیة الله اینگونه اند ✔️
#سیره_شهدا 🌱
#شهید_مجید_رشیدی
🌴اوایل انقلاب بود. روزی به مجید گفتم پایم درد می کند و برایم دشوار است هر روز از روستا تا شهر پیاده بیایم، سریع کلید موتورش را به من داد گفت: «من فعلاً به آن نیازی ندارم. دست شما باشد»
🌴از روی سند ازدواج به مجید فرشی داده بودند، آن را به مستحقی بخشید و برای خانواده اش یک موکت ساده سبز رنگ خرید. آنچنان با زبان شیرینش از این موکت تعریف می کرد گویی روی فرشی بهشتی نشسته است.
🌴تازه پای تلوزیون به خانه ما باز شده بود که آن را برد و به خانواده ای که فرزندان زیادی داشتند بخشید!
🌴حقوق عیدی اش را به یک کارگر شهردار بخشید بی آنکه عید آن سال خود یک ریال هم در خانه داشته باشد.
🌴سال تحصیلی که شروع می شد کلی پوشاک و لوازم تحریر تهیه می کرد و به بچه های مستحق می رساند.
🌴به خانه یکی از دوستان مجید در لارستان رفته بودیم. پدر خانواده فوت شده بود. روزی مجید دختر آنها را که دانش آموز بود به بازار برد و برایش مانتو، مقنعه و کیف خرید. وقتی می خواستیم به مرودشت برگردیم، کرایه برگشت نداشتیم. اعتراض مرا که دید گفت: « غصه نخور خدا می رساند.» از یکی از دوستانش به اندازه کرایه برگشت قرض کرد.
🌴صبح ها که بلند می شدیم، می دیدم تمام ظرف ها شسته و پوتین ها هم مرتب و واکس زده پشت در سنگر است. نفهمیدیم کار کی است تا زمانی که مجید شهید شد.
#شهید مجید رشیدی کوچی🌷🕊
🌷#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وعَجِّل فَرَجَهُم🕊
🌴الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🌴
🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷
36.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نامه به خود امام رضا (ع)
ماجرای درخواست بانوی دانمارکی برای خادمی حرم امام رضا (ع)
#امامرضایدلم
#خاطــره_شهید
از زبان دوستشهید!
برفاومدهبود.❄️
چهارراهمیکائیلبودیم.🛣
داشتیمبابچهها،محوراصلی
خیابونروبازمیکردیم.
شهیدبابک♥️
بابچههایهلالاحمر،
همهجانشو،توانشومیذاشت🥺
وبهماشیناییکه🚘
تویبرفگیرکردن،کمکمیکرد..
مسیر زندگیمو روضه هات عوض کرد_۲۰۲۳_۰۷_۲۹_۱۸_۴۷_۱۹_۷۵۵.mp3
6.88M
آلوده تر از من نبود بر درت ولی...
آقا تر از آنی که مرا برانی حسین
•
[شهید محمدرضا دهقان امیری]🕊
در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در تهران به دنیا آمد.🌸
او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد.
علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق دانشگاه بود.
حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل بیت (ع) و سیدالشهدا (ع) پیدا کند.
نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر سیدالشهدا (ع) مورد حمله ی دشمنان و
متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی سوریه شد. 🥺❤️
و در آخر به آرزویش رسید(: