🕌 #باخاطراتسفرعشق|
🔖 #سفرنامهاربعین
#خاطرهیازدهم| شفایِفرزند
🟢یکی از زائران جوان یزدی شرکت کننده در پیاده روی اربعین در خصوص سفر خود به #کربلا ، میگوید :
در ادامه مسیر با
سیدمحمد صلواتی یکی ازن موکب داران ایرانی 🇮🇷
که از شهرستان بافق برای خدمت به زائران حسینی به شهر کربلا آمده بود در گفت و گو کردم و حسابی از صحبت با این پیرغلام حسین لذت بردم.
حاج آقای صلواتی تمام زندگی خود را نذر حسین کرده❣
و دلیل این کارش را شفای تنها فرزندش عنوان کرد و افزود :
من یک پسر دارم به نام پیمان که بعد از شفای بیماریش به خواست خودش اسمش رو عوض کرد و به حسین تغییر داد.
وی افزود :
حسین من جوانی ۲۴ ساله بود که به دلیل ابتلا به بیماری قلبی بیش از 5 سال درگیر بیمارستان شده بود و در نهایت تمامو پزشکان از او قطع امید کردند و به من گفتند به لحاظ پزشکی هیچ کاری نمی توانند برای سلامتی فرزندم انجام دهند و در کمتر از ۱۰ روز به فوت خواهد کرد.
بعد از شنیدن این خبر دردناک که همزمان با اربعین حسینی به من رسیده بود گیج و بی هدف در خیابان قدم میزدم و از شدت ناراحتی در گوشه ای از پارک نزدیک حسینیه سیدالشهدا علیه السلام یزد نشسته و خوابم برد .😔😔
در عالم خواب پسرم را دیدم که سرحال و خوشحال با پرچمی 🏴
که به دستش بود جلو آمد و برای رفتن به پیاده روی اربعین حسینی از من اجازه گرفت، من هم با چشمانی گریان 😭 به او گفتم که به دلیل بیماری شرایطش را ندارد و او با اشاره به قد و بالایش من را در جریان سلامت جسمی و روحی خود گذاشت.
از خواب پریدم و به بیمارستان رفتم پرستاران و پزشکان زیادی بالای سر تخت پسرم بودند که همین امر استرس من را چندین برابر کرد و با عجله بر سر تخت پسرم حاضر شدم و دیدم پسرم که حدود چهار ماه بیهوش بود به هوش آمده و سراغ من را گرفته و از من اجازه رفتن به پیاده روی اربعین را می گیرد.
همان جان بود که از آقای حسین خواستم تا پیمان من را شفا بدهد تا هر سال خودم و پسرم به پیاده روی اربعین بیاییم و با راه اندازی دو موکب در نجف و کربلا به زائران حسینی خدمت کنیم .
#اربعیــن
#خاطراتمشّایه
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهدوازدهم
عجله ممنوع!
سالهای اول تصور ما این بود که باید یکباره و به سرعت مسیر پیاده روی را طی کنیم و حدود دو روز یا دو روز و نیم مسیر نجف تا کربلا را طی می کردیم و این مسئله باعث می شد افراد سالخورده اذیت شوند و مجبور به استفاده از خودرو باشند.ضمن اینکه اگر زود به کربلا می رسیدیم باید چند روز می ماندیم تا اربعین بشود که مقداری سخت بود. اگر هم دیرتر حرکت می کردیم به دلیل شلوغی جمعیت مشکلات بیشتری برایمان پیش می آمد.
بعد از چند سفر به این نتیجه رسیدیم که این سفر به گونه ای نیست که اگر شما هر چه زودتر برسید به نفعتان باشد.
در سفرهای زیارتی و بخصوص در پیاده روی اربعین تمام لحظات پیاده روی جزو زیارت است و دلیل ندارد که سعی کنید زودتر به حرم برسید.
بنابر این در طی این سالیان تعداد روزهایی را که در سفر هستیم افزایش پیدا کرده است.
در سالهای اخیر ما معمولا از مسیر شطپ (طریق العلما) پیاده روی می کنیم. معمولا زائران مسیر شط را از مسجد سهله آغاز می کنند ولی ما از حرم حرکت می کنیم و حدود ۱۰۵ کیلومتر راه را در طی ۵ یا نهایتاً ۶ روز طی می کنیم.
سالهای قبل چند روز قبل از اربعین به کربلا و منزل رفقای کربلایی می رفتیم. اما سفرهای اخیر را شب اربعین می رسیم و اگر جا هم نباشد مشکلی نیست، چرا که همان روز یا شبی که به کربلا می رسیم زیارت اربعین را می خوانیم و بر می گردیم. علی ای حال باید دقت داشت که کل این مسیر زیارت اربعین است.
رسم ما بر این است که هر روز پیاده روی بعد از طلوع آفتاب دعای عهد و زیارت اربعین را می خوانیم.
در زیارت اربعین مسیر موضوعیت دارد و تمام لحظاتی که در مسیر هستیم ارزشمند هستند.
✅روایتگر :
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهسیزدهم
✨آرامش در فضای امامزمانی✨
((خاطره ای از زیارت سامرا و کاظمین))
بنده اولین بار در سال ۱۳۸۲ به سامرا رفتم. چند سفر هم قبل از حضور داعش در عراق به سامرا رفته بودیم و بعد از ناامنی ها و بعد از آزادی جرف الصخر هم در سال ۹۳ در ایام زیارت عاشورا توفیق شد و به سامرا رفتم. سال ۹۴ برنامه ریزی کردیم که حتما به زیارت کاظمین و سامرا برویم.
در ایام اربعین آن سال با توجه به مسائل امنیتی و توصیه مقامات ایرانی به نیروهای عراقی، به اتوبوسهای ایرانی اجازه تردد نمی دادند. اما به هر ترتیب بود ما عبور کردیم و به سامرا رفتیم.
البته امروزه سامرا بسیار امن شده و تبدیل به محل حضور نیروهای نظامی شده است. بعد از زیارت کاظمین به حرم سید محمد رفتیم که ازدحام خیلی زیاد شده بود و بعد به سمت سامرا حرکت کردیم که با ترافیک ۷ کیلومتری مواجه شدیم.
با توجه به ترافیک، ماشین عراقی که اجاره کرده بودیم را مرخص کردیم و مشغول پیاده روی شدیم و خانمها را هم با یک خودرو نظامی جلوتر فرستادیم.
دو ساعت بعد حدود اذان مغرب به حرم امامین عسکریین رسیدیم.
نماز را داخل حرم خواندیم و یادم هست مراسمی هم برقرار بود. من همینطور ساک دستی ام را زیر سرم گذاشتم و خوابیدم و یکی از بهترین خوابهای عمر من بود.
حدود ساعت ۱۱ شب سایرین من را بیدار کردند و برایم غذا هم گرفته بودند. دیدم نیمه شب است و حرم هم خلوت است. تعدادی در صحن و عده ای هم در زیرزمین در حال ساخت خوابیده بودند.
در خلوتی حرم زیارت کردم و دوباره خوابیدم. خوابیدن در حیاط خانه امام زمان علیه السلام حس عجیبی دارد. بعد از آن سفر تصمیم گرفتیم برنامه سفر را به گونه ای منظم کنیم که بعد از مرز به کاظمین برویم و بعد به سامرا برویم و شب را در سامرا بمانیم و حتماً یک شب را در سامرا بیتوته کنیم.
🟢روایتگر:#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعیـن
#خاطرهچهاردهم
((دردی احساس نمی کنم!))
یکی از رفقای ما که خانمش بدلیل آسیب دیدگی زانو امکان پیاده روی نداشت آرزو داشت یک سفر همراه خانمش بیایند، سال گذشته ایشان ویلچری تهیه کرد و خانمش را آورد.
در ابتدای راه خانمش را روی ویلچر گذاشت و مقداری از راه را آمدند اما بعد ازن مدتی خانمش از ویلچر پیاده شد و وسایل را روی ویلچر گذاشت و بقیه مسیر را پیاده آمدند، این در حالی بود که ایشان در ایران نمی توانست صد متر را پیاده طی کند. از ایشان سؤال کردم جریان چیست؟ گفت اینطور نیست که جو زده شده باشم، دردی احساس نمی کنم و به راحتی مسیر را با پای پیاده طی می کنم.
این مسیر به گونه ای است که بسیاری از افراد دردشان را فراموش می کنند. سال گذشته اتفاق جالبی افتاد.
بعد از زیارت اربعین از همکاران ما چک آپی انجام شد و اکثر دوستانی که همراه ما درزیارت بودند سالم بودند که من فکر می کنم علت آن در اثر پیاده روی و مراقبت در خورد و خوراک است.
((سوژه هایی برای مستند سازی))
با توجه به اینکه بنده در دانشگاه صدا و سیما تحصیل کرده ام، با توصیه یکی از اساتید دانشگاه تصمیم گرفتم مستندی از این سفر تهیه کنم.
بنابر این دوربین هندی کمی با کیفیت مناسب تهیه کردم و از سوژه هایی که مد نظرم بود در طول مسیر تصویر می گرفتم. بعنوان مثال می خواستم برداشت فرزندم امیر حسین به عنوان یک نوجوان که این مسیر را طی می کند در طول مسیر دنبال کنم.
یکی از مسائل دیگری که به آن علاقه داشتم زوجهای جوانی بود که در این مسیر همراه هم حرکت می کردند.
چرا که این مسیر محل تلاقی دو عشق زمینی و عشق به امام حسین است که برای من جذابیت داشت. همچنین از سوژه های ناب و خاص تصاویری تهیه کردم.
✅روایتگر:
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨ #لبیـکیاحسیــن✨❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهپانزدهم
((کجا میری عمو حیدر؟))
یکی از سوژه ها در مورد یک بسیجی بود که ایشان در جبهه راننده تانکر بودند.
من در مسیر دیدم پیرمردی کفنی پوشیده که روی آن نوشته شده است: «کجا میری عمو حیدر؟ دارم میرم کربلا» از خودم پرسیدم این چه معنایی دارد؟ یکی از افرادی که کنار من حرکت می کرد گفت عمو حیدر در ایام دفاع مقدس مسئول تانکر حمل آب بود و این جمله را پشت تانکر آب نوشته بود و از آن زمان تا به حال به دلایل متعددی نتوانسته بود به کربلا بیاید و این سفر اول کربلای ایشان است. من سرعت گرفتم و شروع به فیلمبرداری از ایشان کردم.
یکباره ایشان را صدا کردم و گفتم عمو حیدر؟ گفت جانم! گفتم کجا داری می ری؟ گریه کرد و مشغول صحبت درباره کربلا شد که سوژه نابی شد.
البته برای ضبط تصاویر وسایل مختلف تصویربرداری مثل سه پایه و وسیله ضبط صدا و غیره را به همراه داشتم.
در طول مسیر وسایل فیلمبرداری را که شاید چند ده میلیون قیمت داشت و بعضی از آنها امانی بود را کنار خودم می گذاشتم و می خوابیدم و به خواست خدا کسی هم نگاه چپ به آنها نکرد.
🟢روایتگر:
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨ ✨#لبیـکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعیــن
#خاطرهشانزدهم
((جلوههای برادری در پذیرایی خادمان عراقی))
در سفر اخیر به شهر طویریج رفتیم. از طویریج از سمت #طریقالعلما حرکت کردیم و وارد مسیر پیاده روی حله شدیم و حدود ۲۰ کیلومتر تا کربلا باقی مانده بود و شب شد.
خانه ای مناسب را کنار جاده دیدیم و یکی از همراهان با صاحب خانه صحبت کرد و آقایان را آنجا فرستادیم و خانمها را هم در منزل کناری جا دادیم.
درون خانه سالنی به عرض ۱۵ و طول ۲۰ متر داشت که مملو از زائران عراقی بود.
با همه روبوسی کردیم و نشستیم و متوجه شدیم جا خیلی کم شد و شرمنده شدیم.
صاحب خانه همینطور که در تقلای پذیرایی بود متوجه مسئله شد و بعد از هماهنگی هایی با اهالی منزل زائران عراقی را به داخل منزل برد و این اتاق را به ما اختصاص داد.
بعد از نماز هم زیارت عاشورا و روضه خواندیم و صاحب خانه که پیرمردی نازنین بود خیلی گریه کرد.
ایشان تعریف می کرد که من در جنگ ایران و عراق حضور داشتم و خیلی از این جنگ ناراحت بودم و تمام تلاشم این بود که کسی از رزمندگان ایرانی به دست من کشته نشود.
از او سؤال کردم چیزی هم از روضه فارسی متوجه شدید؟
گفت: خیر، اما سوز ایرانی ها در مداحی و روضه را خیلی دوست دارم.
موقع شام سفره را پهن کردند.
مقداری نان و آب و سبزی آوردند.
پذیرایی آنها به این صورت بود که ظرف های بزرگی را که وسط آن مقداری گود بود را مملو از گوشت برای سه یا چهار نفر را آوردند و گمان کردم هر ظرف برای چهار نفر است اما با کمال تعجب مشاهده کردم این غذا برای یک نفر است.
مجدداً سینی های بزرگی آوردند که در هر کدام ۲۰ تکه کباب بود که برای هر دو نفر در نظر گرفته بودند. خیلی تعجب کردیم.
بنده خدا هم کلی معذرت خواهی کرد که اینها در شأن شما نیست و اخوی بنده که ملبس هستند از ایشان تشکر زیادی کردند.
عراقی ها رسمی دارند که بیشتر در حاشیه شهرها رعایت می شود که اگر مهمان دارند خودشان در سفره حضور ندارند و می ایستند تا اگر مهمان ها چیزی نیاز دارند سریع تهیه کنند.
اخوی بنده گفتند: ما اینطور غذا نمی خوریم و تا شما همراه ما نشوید ما غذا نمی خوریم که صحنه عجیبی بود و صاحبخانه خیلی گریه کرد و می گفت ما خدمتگزار شما هستیم و قبول نمی کرد و خیلی گریه کردیم.
🟢روایتگر:
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـرنامهاربعیـــن
#خاطرههفدهم
(( 🌴خرمای خارک در طریقالعلما ))
واقعیت این است که در عراق هر کسی هر چیزی دارد را می آورد و اگر کسی توان مالی کمی دارد در حد خودش پذیرایی می کند. روستائیانی که در مسیر «طریق العلما» حضور دارند وضع مالی خوبی ندارند.
در این فصل در عراق خرمای خارک در حال رسیدن است و برخی خانواده ها همین خرماها را بصورت خوشه ای می آوردند و بچه ها از آنها خرما می گرفتند که باعث خوشحالی زائد الوصف عراقی ها می شد.
در جایی مقداری نان کعک و خرما آوردند که بچه ها با مقداری آب مشغول خوردن آنها شدند که میزبانان روستایی خیلی خوشحال شدند و یک سینی نان دیگر آوردند. بعضی بچه ها هم روی زمین نشسته بودند.
واقعیت این است که زمانی که شما به سفر اربعین می روید می دانید و احساس می کنید که شخص دیگری برنامه ریز این پذیرایی است، احساس می کنید اکرام ابا عبدالله به این است که شما از دست کودکی که وضعیت مالی بالایی ندارد پذیرایی بشوید که همین مسائل باعث خوشحالی شما و آنها می شود.
همچنین سالی در سفر اربعین یک عرب فقیر را دیدم که مقدار کمی خرما و چای داشت و مشخص بود که وضعیت مالی مناسبی ندارد و به ایشان هم زیاد توجه نمی شد که ما به ایشان مراجعه کردیم. متوجه شدیم که پیرزنی کنار جاده ایستاده و کودکی شش یا هفت ساله دارد و مقداری خرما به او داده بود و از دور مراقب او بود تا از زوار پذیرایی کند.
این لطف ابا عبدالله و معجزه ای است که باعث می شود قلوب مردم عراق در این مسیر متحول می شود.
✅روایتگر :
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرههجدهم
((موکبداری عاشقانه در عمارت ماری خانم ))
ماری پیر والکمن، اسلامشناس و محقق فرانسوی و پژوهشگر مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی است.
او در پاریس از دنیا رفت اما پیکرش را بر اساس وصیتش در مسیر پیادهروی اربعین در نجف به کربلا دفن کردند و حالا عمارت ساده و بیریای او در عراق به موکب بقیهالله شهربابک اختصاص دارد تا عاشقانههایشان را برای خدمت به زائران پیاده آقا اباعبدالله الحسین(ع) به نمایش بگذارند.
ماری پیر والکمن ۱۸ ساله بود که به دین اسلام گروید و پس از تأمل در باب اسلام به مذهب شیعه روی آورد.
ماری بعد از سفر به سوریه با ناظم ابوالذهب آشنا شد و با او ازدواج کرد و نام زهرا ابوالذهب را بر خود نهاد.
او سفرهای متعددی به عراق و شهرهای نجف و کربلا داشت و در نهایت هم وصیت کرد پیکرش را پس از فوت در مسیر پیادهروی اربعین دفن کنند.
وقتی ماری در روز اول نوامبر سال ۲۰۱۷ در منطقه پانزدهم پاریس فوت کرد، پیکرش را به عراق منتقل کردند و در مسیر پیادهروی زائران آقا سیدالشهدا(ع) به خاک سپردند.
عمارتی که ماری در آن دفن شده، در عمود 172 و در مسیر نجف به کربلا قرار دارد، این مکان در پیادهروی اربعین امسال به موکب بقیه الله شهرستان شهربابک اختصاص داده شده است و بسیاری از بچههای ایرانی و عراقی به این موکب رفتوآمد دارند و از برنامههای فرهنگی و سرگرمی استفاده میکنند.
✳️روایتگر:
#مهساحقانیت
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهنوزدهم
((به کربلا نمیآیم))
اولینبار او را در حال آشپزی در محوطه مدرسه یرموک در شهر کربلا دیدم، سر از پا نمیشناخت جنبوجوش عجیبی داشت، تقریبا در همهجای موکب صاحبالزمان سیرجان در کربلا حضور داشت.
همواره لبخند میزد و البته در آشپزخانه امام خمینی سیرجان هم زبانزد خاص و عام بود.
آقا رحیم کریمی مهربان را میگویم، هم او که از شش سال پیش، جلوتر از همه در پی جمعآوری تیم آشپزی و تجهیزات و اقلام موردنیاز موکب برای عزیمت به عراق بود.
او دو فرزند دختر و پسر داشت و عاشقانه دوستشان داشت.
آقا رحیمِ آشپز به گفته دوستش مهدی صادقی، تا نام امام حسین(ع) را میشنید اشکش جاری میشد و هر جا که آشپزی به نام و برای امام حسین(ع) داشت حتی یک ریال هم درخواست نمیکرد و خود را نوکر امام حسین میدانست.
گرچه آقا رحیم در سالهای پایانی عمرش دیسک کمر داشت اما در موکب هیچ کاری را بر زمین نمیگذاشت و دردهایش را فراموش میکرد.
عبدالله احمدی، دیگر دوست آقا رحیم میگوید: سال گذشته درحالیکه در موکب کربلا آشپزی میکردیم آقا رحیم به من رو کرد و گفت بچهها من سال آینده به کربلا نمیآیم و دیگر نیستم! ما از این حرفش تعجب کردیم اما او نیامدنش را پیشبینی کرده بود.
احمدی در ادامه به روایت تلخ روز تصادف آقا رحیم اشاره میکند و با بغض میگوید: من بهاتفاق حاجمحمد احمدی بهمحض اطلاع از حادثه به محل سانحه در جاده سیرجان به بافت رفتیم و در کمال تأسف آنجا با جسم بیجان دوست قدیمیمان روبهرو شدیم و اینگونه بود که او به کربلا نیامد.
✳️روایتگر:
#حسینشهابی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهبیستم
((وای فای هم داریم))
یک روز در حال حرکت ساعت دو بعد از ظهر مقداری از مسجد سهله دور شده بودیم و به پلی تاریخی رسیدیم که منسوب به حضرت زینب است و آنجا را بسته اند و مردم برای زیارت آنجا می روند.
در این محل مرد جوانی بنام حسین به ما نزدیک شد و از ما دعوت کرد که به منزلشان برویم که گفتیم ساعت ۲ بعد از ظهر است و می خواهیم به مسیر ادامه بدهیم.
اصرار زیادی کرد که حمام آماده است و وای فای هم داریم و. .. یکی از دوستان گفت خوب است که دعوت او را قبول کنیم و مقداری صبر کردیم تا بقیه گروه اضافه شوند. در این فاصله برادر او نزدیک شد و گفت: حسین مهمان پیدا کردی؟!
گفت: بله، بیست نفر هستند، برادر او در حالی که به سمت خانه می دوید فریاد می زد بیست نفر بیست نفر، وقتی به منزل رسیده بود همه اهل منزل را برای استقبال از ما همراه خودش آورد و متوجه شدیم که آنها برای ورود مهمان لحظه شماری می کنند و خوشحال بودند که بیست نفر مهمان پیدا کرده اند.
خانواده ای بودند که چند پسر داشتند و ایرانی ها را خیلی دوست داشتند.
یکی از پسران این خانواده هم فوتبالیست بود و در خوزستان فوتبال بازی می کرد و خانواده ورزشی بودند و ازما خیلی پذیرایی کردند.
حیات این خانه باغچه داشت و با پرده ای قسمت های زنانه و مردانه ایجاد کرده بودند و مشخص بود موقع بنایی منزل طوری نقشه کشیده اند که برای پذیرایی اربعین امکانات فراهم باشد.
بعد از مدتی تکه ای موکت وسط حیاط انداختند و گفتند کسانی که می خواهند با خانمهایشان صحبت کنند اینجا بنشینند و خلاصه قسمت وی آی پی ایجاد کردند.
بعد از ظهر هم خانواده ای از خوزستان آمدند که چند سال بود آنجا می آمدند و با هم ارتباط پیدا کرده بودند.
ظهر همان روز هم بنده خدایی از ما برای نهار دعوت کرد که قبول کردیم و بعد از نهار با ما مشغول صحبت شد و پسرش را که کور و لال و گنگ بود را به ما نشان داد و گفت: پسر من هیچ فعالیتی ندارد اما وقتی زائرین اربعین می رسند جان تازه ای می گیرد و شور و حال و هوای خاصی می گیرد که برای ما عجیب بود و با اشاره دست با ما ارتباط برقرار می کرد و دست روی سینه می گذاشت و به ما خوش آمد می گفت.
🔹روایتگر:
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیـــــن
#خاطرهبیستویکم
((اینجا موکب مختار ثقفی است))
موکب مختار ثقفی این روزها حال دیگری دارد.
این مردمان عربزبان هر کدام بهگونهای با عشق مولایشان سر میکنند و کارکنان اینجا که همه پزشک یا پرستار هستند درس دلدادگی و پرستاری را از بانویشان زینب کبری(س) آموختهاند.
اینجا انواع خدمات سرپایی درمانگاهی ارائه میشود.
به سراغ مدیر موکب میروم که مردی است حدود ۷۰ ساله و عربزبان به کمک یکی پرستاران درمانگاه که فارسی میداند با او گفتگو میکنم.
نامش ابوالحسن علی حسین اهل شهر دیوانیه است. 17 سال پیش این مرکز خدماتی را با هزینه شخصی راهاندازی کرده که خدمات گوناگونی را به زائران ارائه میدهد و دو پزشک بهصورت شیفتی و در تمام طول شبانهروز در اینجا خدمت میکنند.
تمام مراجعان، اول توسط پزشک ویزیت میشوند و سپس روند درمانشان آغاز میشود.
او میگوید: انواع خدمات کلینیکی نظیر تزریقات و ارائه انواع داروها در اینجا انجام میشود.
داروهای عمومی نظیر قرص، شربت و پماد در صورت نیاز زائران، به طور رایگان در اختیار آنها قرار میگیرد.
تمام خدمات قابلارائه در این مرکز کاملا رایگان است و در هیچ دفتری ثبت نمیشود.
ابوالحسن میافزاید:
خدمت به زائران امام حسین(ع) هر روز و هر ساعتش خاطره است، ولی چند روز پیش یک جوان آمد که یک پا داشت.
تمام مسیر را با همان یک پا و عصا آمده و همان یک پایش هم پر از تاول بود. وقتی پایش را شستشو میدادند و تاولها را باز میکردند خودش میخندید و ما گریه میکردیم.
🔹روایتگر:
#فریبامهدیپور
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیـــــن
#خاطرهبیستودوم
(( بزرگترین هدیه خداوند))
ساعت حدود ۲۳ و ۳۰ دقیقه مرداد 1403 است، با این که ساعتها از تاریک شدن هوا گذشته گرمای هوا هنوز زیاد است و سیلیاش گونههایم را میآزارد.
مسیر پیادهروی در خیابانهای منتهی به #بینالحرمین، مملو از عاشقانی است که هر کدام با نیتی و حاجتی پای در این مسیر گذاردهاند.
یکی به عشق عباس(ع) به زائران آب تعارف میکند، دیگری با همموکبیهایش نذر دارند غذا و خوراک بین زائران توزیع کنند، آن دیگری به زائران شربت تعارف میکند، موکبی چای عراقی و قهوه نذری دارد و پسر جوانی شیشه عطری در دست گرفته و به لباس زائران در حال عبور عطر اسپری میکند.
عدهای هم چندین روز قبل از اربعین به کربلا میآیند و زبالههای زیر پای زائران حسین(ع) را جمع میکنند و گویی با این کار به دیگران فخر میفروشند.
عباس فرهنگ، اهل #همدان است و حالا بهعنوان راننده خودروی جمعآوری زباله در کربلا خدمت میکند.
او که در شهر خود پست و مقامی قابل دارد، به شوق حسین(ع) به کربلا آمده تا در لباس پاکبان به زائرانش خدمت کند.
از سال 1392 با بیش از ۱۰۰ نفر و با ۱۲ خودروی حمل زباله در ایام پیادهروی اربعین بهمنظور پاکسازی خیابانها، جمعآوری زبالهها و خدمت به زوار امام حسین(ع) به کربلا عزیمت میکند.
فرهنگ میگوید: ما حدود ۲۵ روز در کربلا میمانیم و به زوار خدمت میکنیم. آرزوی ما خدمت هرساله به زائران مرقد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است. اگر خدا توان و فرصت بدهد هرسال در موعد اربعین برای خدمترسانی به زوار به کربلا میآییم.
اسماعیل شهیدی، مأمور جمعآوری زباله در شهر کربلاست که همدان را بهقصد خدمت به زوار امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) ترک کرده و میگوید: حدود چهار سال است که به همراه تیم پاکسازی و حمل زباله به کربلا میآیم.
حاجات زیادی را از #امامحسین و #ابالفضلالعباس(ع) گرفتهام و همیشه به عشق حسین(ع) به کربلا میآیم.
سعید وزیری نیز که در حال جمعآوری زباله در طول مسیر است و صدای نفسنفس زدنش حکایت از تلاش بیوقفه او دارد میگوید: هر سال داوطلبانه به #کربلا میآیم و به زائران امام حسین(ع) خدمت میکنم.
عشق به امام حسین و ائمه اطهار(ع) بزرگترین هدیه خداوند در دل ماست.
🔹روایتگر:
#نجمهحسنی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD