فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزهایی که سجده روی آن صحیح است🤔
#احکام
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
.#پروفایل
#چادرانه
°خواهرم🌙
°اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃
°این #چادر🌸
° همان چادریست ڪ→
° پشت دَر سوخت🔥
°؛ولـے از سَرِ
° #حضرت_زهرا نَیُفتاد...َ😌
← هرگز سرتْ رها نمـے شود 🌸
@Khaharaneh_Chadoory1400
❤️ خواهران چادری❤️
#ثواب_یهویی
حروف اول اسمتون چیه؟
آ🔘13صلوات
ب🔘15صلوات
پ🔘5صلوات
ت🔘17صلوات
ث🔘20صلوات
ج🔘22صلوات
ح🔘25صلوات
خ🔘9صلوات
د🔘30صلوات
ر🔘31صلوات
ز🔘19صلوات
س🔘13صلوات
ش🔘32صلوات
ص🔘18صلوات
ط🔘9صلوات
ظ🔘4صلوات
ع🔘13صلوات
غ🔘8صلوات
ف🔘3صلوات
ق🔘32صلوات
ک🔘12صلوات
گ🔘23صلوات
ل🔘5صلوات
م🔘22صلوات
ن🔘26صلوات
و🔘21صلوات
ه🔘31صلوات
ی🔘14صلوات
میدونی اگه اینو بفرستی تو کانال ها چقدر صلوات فرستاده میشه؟😍
ثوابش رو تقدیم کن به نیت ظهور مولامون صاحب الزمان و شفای تمام بیماران❤️
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
بـسم ࢪب الحـسین"(:💔
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت🍁 #قسمت_چهل_و_سوم🌱 همينطور كه به باغ او خيره بودم، يكباره تمام باغ سوخت و ت
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت🍋
#قسمت_چهل_و_چهارم🛵
من بر روي چمن ها دراز كشيدم. گويي يك تخت نرم و راحت و شبيه پر قو بود. بوي عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صداي شرشر آب رودخانه به گوش مي رسيد. اصلا نميشود آنجا را توصيف كرد. به بالاي سرم نگاه كردم. درختان ميوه و يك درخت نخل پر از خرما را ديدم. با خودم گفتم: خرماي اينجا چه مزه اي دارد؟
يكباره ديدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند كردم و يكي از خرماها را چيدم و داخل دهان گذاشتم. نميتوانم شيريني آن خرما را با چيزي در اين دنيا مثال بزنم.
در اينجا اگر چيزي خيلي شيرين باشد، باعث دلزدگي ميشود. اما آن خرما نميدانيد چقدر خوشمزه بود. از جا بلند شدم. ديدم چمنها به حالت قبل برگشت. به سمت رودخانه رفتم. در دنيا كنار رودخانه ها، زمين گل آلود است و بايد مراقب باشيم تا پاي ما كثيف نشود.
اما همين كه به كنار رودخانه رسيدم، ديدم اطراف رودخانه مانند بلور زيباست! به آب نگاه كردم،آنقدر زلال بود كه تا انتهاي رود مشخص بود. دوست داشتم داخل آب بپرم.
اما با خودم گفتم: بهتر است سريعتر به سمت قصر پسر عمه ام بروم.
ناگفته نماند. آن طرف رود، يك قصر زيباي سفيد و بزرگ نمايان بود. نميدانم چطور توصيف كنم. با تمام قصرهاي دنيا متفاوت بود.
چيزي شبيه قصرهاي يخي كه در كارتون هاي بچگي ميديديم،
تمام ديوارهاي قصر نوراني بود. ميخواستم به دنبال پلي براي عبور از رودخانه باشم، اما متوجه شدم، اگر بخواهم ميتوانم از روي آب عبور كنم! از روي آب گذشتم و مبهوت قصر زيباي پسر عمه ام شدم.
وقتي با او صحبت ميكردم، ميگفت: ما در اينجا در همسايگي اهل بيت هستيم. ما ميتوانيم به ملاقات امامان برويم و اين يكي از نعمتهاي بزرگ بهشت برزخي است. حتي ميتوانيم به ملاقات
دوستان شهيد و شهداي محل و دوستان و بستگان خود برويم.
ادامه دارد ....
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
بـسم ࢪب الحـسین"(:💔
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت🍋 #قسمت_چهل_و_چهارم🛵 من بر روي چمن ها دراز كشيدم. گويي يك تخت نرم و راحت و
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت💚
#قسمت_چهل_و_پنجم🍏
جانبازی در ركاب مولا
سال 1388 توفيق شد كه در ماه رجب و ماه شعبان، زائر مكه و مدينه شديم و وارد مسجدالحرام شديم. بعد از اتمام اعمال باشم به محل قرار آمدم. روحاني كاروان به من گفت: سه تا از خواهران
الان آمدند، شما زحمت بكشيد و اين سه نفر را براي طواف ببريد.
خسته بودم، اما قبول كردم.. سه تا از خانم هاي جوان كاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، سرم را پايين انداختم.
يك حوله اضافه داشتم. يك سر حوله را دست خودم گرفتم و سر ديگرش را در اختيار آنها قرار دادم. گفتم: من در طي طواف نبايد
برگردم. حرم الهي هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر اين حوله را بگيريد و دنبال من بياييد.
يكي دو ساعت بعد، با خستگي فراوان به محل قرار كاروان برگشتم. در كل اين مدت اصلا به آنها نگاه نكردم و حرفي نزدم.
وظيفه اي براي انجام طواف آنها نداشتم، اما فقط براي رضاي خدا اين كار را انجام دادم. در روزهايي كه در مكه مستقر بوديم، خيلي ها
مرتب به بازار ميرفتند و... اما من به جاي اينگونه كارها، چندين بار براي طواف اقدام كردم. ابتدا به نيت رهبر معظم انقلاب و سپس به نيابت شهدا، مشغول شدم و از فرصتها براي كسب معنويات استفاده كردم.
در آن لحظاتي كه اعمال من محاسبه ميشد، جوان پشت ميز به
ادامه دارد ....
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
بـسم ࢪب الحـسین"(:💔
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت💚 #قسمت_چهل_و_پنجم🍏 جانبازی در ركاب مولا سال 1388 توفيق شد كه در ماه رجب و
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت🚛
#قسمت_چهل_و_ششم💚
اين موارد اشاره كرد و گفت: به خاطر طواف خالصانه اي كه همراه آن خانمها انجام دادي، ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد!
بعد گفت: ثواب طواف هايي كه به نيابت از ديگران انجام دادي، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت ميشود.
اوايل ماه شعبان بود كه راهي مدينه شديم. يك روز صبح در حالي كه مشغول زيارت بقيع بودم، متوجه شدم که مأمور وهابي دوربين يک پسر بچه را که ميخواست از بقيع عکس بگيرد را گرفته، جلو رفتم و به سرعت دوربين را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحويل دادم.
بعد به انتهاي قبرستان رفتم. من در حال خواندن زيارت عاشورا بودم كه به مقابل قبر عثمان رسيدم. همان مأمور وهابي دنبال من آمد و
چپ چپ به من نگاه ميكرد. يكباره كنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسي و با صداي بلند گفت: چي گفتي!؟ لعن ميكني؟
گفتم: نخير. دستم رو ول كن. اما او همينطور داد ميزد و با سر و صدا، بقيه مأمورين را دور خودش جمع كرد. در همين حال يكدفعه به
من نگاه كرد و حرف زشتي را به مولا اميرالمؤمنين زد.
من ديگر سكوت را جايز ندانستم. تا اين حرف زشت از دهان او خارج شد و بقيه زائران شنيدند، ديگر سكوت را جايز ندانستم. يكباره
كشيده محكمي به صورت او زدم. بلافاصله چهار مأمور به سر من ريختند و شروع به زدن كردند. يكي از مأمورين ضربه ي محکمي به كتف من زد كه درد آن تا ماه ها اذيتم ميكرد. چند نفر از زائرين
جلو آمدند و مرا از زير دست آنها خارج كردند و سريع فرار كردم.
اما در لحظات بررسي اعمال، ماجراي درگيري در قبرستان بقيع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط به عشق مولا علي با آن مأمور درگير شديد و كتف شما آسيب ديد. براي همين ثواب
جانبازي در ركاب مولا علي در نامه عمل شما ثبت شده است!...
ادامه دارد...
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
شروع روز و هفته تون معطر به عطر 🌷
صلوات بر حضرت محمد (ص)🌷🍃
و خاندان مطهرش 🌷🍃
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ
إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ🌷
🌷اللّهُمَّ
🍃🌷صَلِّ
🍃🍃🌷عَلَی
🍃🍃🍃🌷مُحَمَّدٍ
🍃🍃🍃🍃🌷وَ آلِ
🍃🍃🍃🍃🍃🌷مُحَمَّدٍ
🍃🍃🍃🍃🌷وَ عَجِّلْ
🍃🍃🍃🌷فَرَجَهُمْ
🍃🍃🌷وَ اَهْلِکْ
🍃🌷اعْدَائَهُمْ
🌷اَجْمَعِین
🌷سلام صبحتون بخیر
🌷اولین شنبه بهمن تون زیبا و بینظیر
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400
سـ❄️ـلام
روزتون پراز خیر و برکت 💐
امروز شنبه
☀️ ٢ بهمن ١۴٠٠ ه. ش
🌙 ١٩ جمادی الثانی ١۴۴٣ ه.ق
🌲 ٢٢ ژانویه ٢٠٢٢ ميلادى
❤️ خواهران چادری❤️
@Khaharaneh_Chadoory1400