انا لله و انا الیه راجعون
◾️◼️⬛️#جامعه_هنری_عزادار_شد⬛️◼️◾️
▪️فوت خواننده معروف ▪️
خواننده معروف متاسفانه درگذشت
روحش شاد🖤
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
شرح خبر👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی با شن فاطمه عبادی نفر برتر مسابقه عصر جدید از پیادهروی اربعین حسینی
اربعین حسینی تسلیت باد🏴
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
به یاد مرگ در پاییز بیش از پیش میافتم
که در افتادن برگ درختان، درس عبرتهاست
#سجاد_سامانی
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
کمے تفکر 🌿
🔹 شاگرد...؛ استاد ، چکار کنم که خواب امام زمان(عج) رو ببینم؟
🔸 استاد: شب یک غذای شور 🧂 بخور،آب نخور و بخواب
شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.
🔹 شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب 💧 میدیدم!
خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم
کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم!
در ساحل رودخانه ای مشغول...
🔸 استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛
👈 تشنه امام زمان(عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) ببینی... 👉
🦋 ألـلَّـھُــــــمَــ عجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج!🦋
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
نسیه داده میشود حتی به شما !👌
یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
🌵 روزی مرحوم مرشد چلویی معروف، خدمت شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتارش شدیم؟
🌵 دیر زمانی، وضع ما خیلی خوب بود. روزی سه چهار دیگ، چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند. اما یکباره اوضاع زیر و رو شد و مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاد و الان، روزی یک دیگ هم فروش نداریم ...!
📌شیخ تاملی کرد 🤔 و فرمود:
تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی!
📍مرشد گفت: من کسی را رد نکردهام حتی از بچه ها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
📌شیخ فرمود:
آن سید، کی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود... ،بار آخر او را هل دادی و از مغازه بیرون کردی؟!
📍مرشد سراسیمه از نزد شیخ، بیرون آمد و شتابان، در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست و پس از آن، تابلویی بر درِ مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
🖋نسیه داده میشود، حتی به شما. وجه دستی، به اندازه وسعمان پرداخت میشود.
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
#عکس_نوشت | شیخ عبدالکریم پاز #تازه_مسلمان آرژانتینی:
✅ در پیاده روی اربعین ، انگار وارد یک دریا شدم....
http://rahyafteha.ir/74365/
#رهیافته
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
❤️به تو از دور سلام
🔺امام صادق عليه السّلام به (سدیر) فرمودند:
چرا زياد به زيارت ابیعبداللهالحسین علیهالسلام نمىروى؟
🔸سدیر پاسخ داد:
به دلیل مشغله و گرفتارى نمیتوانم زیاد به زیارت امام حسین بروم
🔹امام صادق علیه السلام فرمودند:
عملی را به تو یاد میدهم كه وقتى انجامش دادى، خداوند به واسطه آن، ثواب زيارت را به تو میدهد:
در منزلت غسل زیارت كن، سپس به پشت بام برو و با اشاره به آن حضرت، سلام كن. تنها با همين عمل، خداوند متعال ثواب زيارت به تو خواهد داد.
📚کامل الزیارات ، باب ۹۶
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
#خولیو_سزار_مارتینز
پیر بود
حال نداشت بشینه
می خوابید برای من قصه های زندگیشو تعریف می کرد
می گفت: ازت متشکرم که کمکم کردی مسلمان بشم...
سحرها می رفت حرم نماز شب می خوند.
💬شیخ قمی
🌙 #نماز_شب
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی دیگران
از خوشبختی تو کم نمیکند
و ثروت آنان رزق تو را کم نمیکند
و صحت آنان هرگز سلامتی تو را نمیگیرد
پس مهربان باش
و آرزو کن برای دیگران
آنچه را که آرزو میکنی برای خودت رفیق
سلام.صبح بخیر🌺
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عطسهی دوم گولش زد😍😍☺️
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی زیبا از آب خوردن گله گورخر بر سر آبشخوری در پارک ملی توران
فیلم دوربین تله ای
ذخیره گاه زیستکره توران
روزمرّگی های یک محیطبان
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
😛داستانِ مرخصیِ تازه عروس😝
بخونید قشنگهههه
همسر يکي از فرماندههانِ پاسگاه،
که به تازگي ازدواج کرده،
و چندين ماه از زندگيشان،
دور از شهر و بستگان،
در منطقهی خدمتِ همسرش ميگذشت،
بدجوري دلتنگِ خانوادهی پدرياش شده بود...
او چندين بار از شوهرش درخواست ميکند
که براي ديدنِ پدر و مادرش،
به شهرشان، به اتفاقِ هم،
يا به تنهايي مسافرت کند،
ولي شوهرش،
هربار، به بهانهاي از زير بارِ موضوع شانه خالي ميکرد..
زن که در اين مدت،
با چگونهگيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش،
و مکاتبهی آنها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری،
کم و بيش آشنا شده بود،
به فکر ميافتد که
حالا که همسرش به خواستهی وي اهميت نميدهد،
او هم بهصورتِ مکتوب،
و همانندِ سایرِماموران،
براي رفتن و ديدار با خانوادهاش،
درخواست مرخصي بکند.
پس
دست به کار شده و
در کاغذي،
درخواستِ کتبيای، به اين شرح،
خطاب به همسرش مينويسد:
از :سمیرا
به :جناب آقای حسن . . . فرماندهی محترم پاسگاه . . .
موضوع : درخواستِ مرخصی
احتراما به استحضار می رساند که
اينجانب سمیرا
همسرِ حضرتعالي،
که مدت چندين ماه است،
پس از ازدواج با شما،
دور از خانواده و بستگانِ خود هستم،
حال که شما بهدليلِ مشغلهی بيش از حد،
فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،
بدينوسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اينجانب،
به مدتِ 15 روز،
برای مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمایيد....
با احترام
همسر دلبند شما سمیرا
و نامه را در پوشهی مکاتباتِ همسرش ميگذارد...
چند وقت بعد،
جوابِ نامه، به اين مضمون،
به دستاش رسید:
سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من
عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالی،
جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام،
بدینوسیله اعلام میدارد،
با درخواستِ شما،
به شرطِ تعیينِ جانشين،
موافقت ميشود....
فرماندهی پاسگاه . . .😜 😂😂
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی داری دنبال دستاوردهای روحانی میگردی😅
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فایل تصویری
🔴حکایت بسیار جالب و شنیدنی از مرحوم کافی رحمه الله علیه در مورد سفر اربعین در هفتاد سال قبل
جدا نمیشود
نقش تو
از خیال من
اربابمــ♥️ــــ
اربعین
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
💠 شهید ابراهیم هادی برای ازدواج کمکم کرد...💠
🌸بعد از کلی تماس و اصرار.... آمده بود دفتر انتشارات. می گفت: باید ماجرایی را برایتان بگویم. بی مقدمه گفت: سن و سال من بالا رفته بود. شغل خوبی داشتم. بارها برای ازدواج به خواستگاری رفتم. هر بار به یک مشکل بر می خوردم و ازدواج من عقب می افتاد.
🌸یک بار سر مسئله حجاب به توافق نرسیدیم. یکبار مسئله مهریه، بار دیگر تفاوت فرهنگی خانواده ها و..... دیگر مادر و خواهرم خسته شدند. خودم بیش از بقیه اذیت شدم.
🌸روزها گذشت تا اینکه دوسال قبل در اول اردیبهشت رفتم بهشت زهرا. با دوستانم بر سر مزار یادبود ابراهیم، برایش مراسم تولد برگزار کردیم. افراد بسیاری آمدند و از خاطرات ابراهیم شنیدند. خوشحال بودم که توانستم قدم کوچکی در این راه بردارم.
🌸وقتی همه رفتند، به تصویر ابراهیم خیره شدم و گفتم: شما تا زنده بودی تلاش می کردی که گره از کار مردم بازکنی، حالا هم که شهید شدی و خدا شما را زنده معرفی می کند.
🌸بعد در دلم گفتم: ابراهیم جان، همه برای تولد کادو می برند، من از تو کادو می خواهم. یک کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم!! روز بعد یکی از دوستان تماس گرفت و خانواده ای معرفی کرد. با اینکه دیگر حوصله این کار را نداشتم اما بار دیگر با مادر و خواهرم راهی شدیم.
🌸تمام مراحل کار خوب پیش رفت. همانی بود که می خواستیم. هیچ مشکلی نبود. نه مهریه و نه موارد دیگر، هیچ اختلافی بین خانواده ها نبود. بعد از تمام صحبت ها به ما گفتند: برای صحبت های خصوصی به این اتاق بروید.
🌸به محض اینکه به همراه دخترخانم وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم بر روی دیوار افتاد!! وقتی نشستیم، به عنوان اولین سوال پرسیدم: شما ابراهیم هادی را می شناسید؟
ایشان هم با تعجب گفت: بله، شهید هادی همرزم پدرم بودند. آن ها در یک محل زندگی می کردند و بنده هم به این شهید والا مقام بسیار اعتقاد دارم و....
🌸خلاصه، هفته ی بعد بعشت زهرا (علیه السلام) رفتم. همراه با همسرم به کنار مزار یادبودش آمدیم و برای عرض تشکر، ساعتی را در کنارش نشستیم. آخر همسرم نیز مانند من، از ابراهیم خواسته بود که یک همسر مناسب برایش انتخاب کند.
✅کتاب سلام بر ابراهیم
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمام بچه بودین شعر میگفتین؟ 😂
بهترین دوبله های جواد خواجوی😁
اخبار داغ سلبریتی ها
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
سلام مجدد
چند مدتی بود توی حرم مشغول کار بودیم و معمولا اگر شب کار بودیم و اون روز میتی رو توی صحن دفن میکردند شب اول قبر با یکی از دوستان سری میزدیم وفاتحه میخوندم.😊😊😊😊😊
همون شب هم بزرگداشت حضرت بود البته هنوز توی تقویم ها ثبت نشده بود و متاسفانه مراسمی گرفته نمی شد.
اونشب نزدیک ده تا تاج گل کنار قبر بود به دوستم گفتم یه فکر جالب بیا این گل های مریم رو در بیاریم ببریم ورودی حرم بدیم دست زائر ه بگیم امشب شب بزرگداشت حضرت هست هدیه به شما ثوابش هم برای میت ...
گفتم این گل ها رو فردا شهرداری به عنوان زباله میبره ...
دوستم هم قبول کرد خیلی سریع گل ها رو جدا کردیم بردیم درب ورودی چه شلوغ بازاری شد وقتی که گل به زائر ها میدادیم واقعا خوشحال میشدند کار که تمام شد .رفتیم دوباره بالای قبر میت گفتیم ثوابش رو برای شما فرستادیم هنوز نشسته بودیم که خانواده میت اومدن برای فاتحه همین که رسیدن بالای قبر یه خانم زد توی سرش وااااای عریزم به گل هات هم رحم نکردند 😡😡😡😡😡😡😡😡
من سرم پایین بود و جلو خنده خودم رو گرفته بودم واز بس خندیده بودم از چشمان اشک می یومد بنده خدا فکر میکرد گریه میکنم 😭😭😭😭😭
خلاصه با اشاره از شون خدا حافظی کردیم رفتیم
فردا ش هم همه تاج گل ها به سطل زباله پیوست...
😐😐😐😐😕😐😕
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠امیرالمومنین علیهالسلام:
❤️گناهان را کوچک نشمارید زیرا انباشته
شده و گناه بزرگ تر تبدیل می شوند
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون"
"گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
"او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند."
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛
فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند.
بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم."
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد."
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز.
اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور.
و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم."
"حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن."
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد.
"روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
"اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
"مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!"
جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم.
من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛
"آیت اله شیخ محمد صادق همدانی."
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
#انسان_ها
👈به ميزان "حقارتشان" "توهين" ميكنند
👈به ميزان "فرهنگشان" "عشق ميورزند"
👈و به ميزان "كمبودهايشان" "آزارت ميدهند"
✨هرچه "حقيرتر" باشند
👈بيشتر "توهين ميكنند"تا حقارتشان را جبران كنند
✨هر چه "فرهنگشان غني تر باشد"
👈بيشتر به ديگران "عشق هدیه ميدهند"
✨وهرچه "هويّتشان عميق تر باشد"
👈"محترمانه تر رفتار ميكنند"👌
✍به اندازه "دركشان" , ميفهمند
✍و به اندازه "شعورشان" به "باورها و حرف هايشان عمل ميكنند☝️
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرموده قرآن( سوره آل عمران-آیه صدو هفتاد وسه):مومنان واقعی کسانی هستند که در برابر ناملایمات(سختیها یا تهدیدات و تحریمهایی که از طرف منافقبن و کافران بر آنها تحمیل میشود) بجای ترس،بر ایمانشان می افزایند و می گویند تنها خداوند برای امورات زندگی ما کافیست( و فقط بر خدا توکل میکنند) چراکه الله بهترین محافظ،نگاهبان و بالاترین یاور است
عبارت " حسبنا الله و نعم الوکیل" در آیات متعددی از قرآن در اشکال مختلف ذکر شده است( مثلا حسبی الله یا حسبک الله و...) که دلالت بر کافی بودن خدا( و توکل کردن به خداوند) در امورات و ناملایمات زندگیست.از دیدگاه قرآن، مومنان واقعی در برابر سختیها، تهدیدها، تحریمها و مصائب زندگی با آرامش خاطر و توکل بر خدا در برابر سختیهای امورات زندگی مقاومت میکنند.در مورد قدرت توکل از امام صادق نقل است: در حیرتم از کسی که می ترسد و به گفته خدا که میفرماید:" حسبنا الله و نعم الوکیل"اعتماد ندارد
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
✅ معنای برکت در زندگی و مال و...
امام کاظم (ع)در مورد برکت در مال حلال فرمودند: گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل 7-6 بچه. به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها. چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت. با اینکه مردم فراوان گوسفند را ذبح می کنند و از گوشت آن استفاده می کنند. علاوه بر اینکه تمام اجزای گوسفند قابل استفاده است بر خلاف سگ، مال هم حرام اینگونه است. فزونی دارد ولی برکت ندارد.»
📗الكافي، كلينى، ج5 ،ص125
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیام اینجوری آدمو دوس دارن 😅
#عشقایتوخالی
بهترین دوبله های جواد خواجوی😁دوبلور مشهدی
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak