eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
66.6هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای تذکر رهبر انقلاب به سید جواد هاشمی به‌خاطر یک نقش کوتاه منفی برنامه کودک در بهشت زهرا http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 من هیچ وقت وارد کانال سلبریتی ها نمیشدم چون فکر میکردم غیر اخلاقیه اما یک بار برای دنبال کردن یک داستان مذهبی وارد این کانال شما شدم .... و خیلی لذت بردم و پشیمون شدم چرا زودتر جوین ندادم این کانال ،چون واقعا کانالتون مفید و اثر گذاره من خیلی روشن شدم درباره بازیگران و سینما و خیلی چیزای انقلابی ..کانال سلبریتی که اخلاقی و انقلابیه خدا خیرتون بده بزرگوار
❇️مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. 📚میزان الحکمه، ج۸، ص۳۴۴ 🔸در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور می‌دهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغ‌های کوچک نیز همچنین. 📚مضمون روایت، ج ۸، @hamsaranekhoob 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
همسران خوب.mp3
5.82M
💓 اونایی که دلتنگ پیاده روی سیدالشهداء علیه السلام هستند این صوت، حال خیلی خوبی بهشون میده و خاطراتشون رو زنده میکنه... 😔 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
52.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت رهبر معظم انقلاب از یک داستان عاشقانه یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد .اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است. روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، پاییز سال ۹۱ عقد کرد، پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید! ‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سلام در مورد توسل به شهدا من دوتا خاطره دارم. حدود ۲۴سال پیش در دوران دانشجویی با دوستم تصمیم گرفتیم به زیارت شهدا در بهشت رضای مشهد برویم. روز ۵شتبه بعداز ظهر بود. ان زمان از نزدیک حرم اتوبوس شرکت واحد به سمت بهشت رضا می رفت. اولین اتوبوس رسید .ملت هجوم آوردند و سوار شدند.دوستم گفت :برویم. گفتم صبر کن. ما حق نداریم با هجوم باعث حق الناس شویم. بعد از نیم ساعت دومین اتوبوس رسید و باز هم ما سوار نشدیم. بالاخره با سومین اتوبوس به بهشت رضا رفتم و با آرامش به زیارت مزار شهدا رفتیم .یک آن به خودمان آمدیم و دیدیم ای وای، آفتاب در حال غروب کردن هست و باید برگردیم. در محل ایستگاه واحد یک صف چند کیلومتری مسافر بود. ان زمان ساعت ۹درب خوابگاه را می بستند. اگر قرار بود که صبر کنیم تا با اتوبوس به حرم برویم و از آنجا تا خوابگاه،حتما درب ها بسته می شد . هر دومون نگران به هم نگاه کردیم و گفتیم حالا چکار کنیم؟. حدود بیست و چند سال پیش نه اسنپ وجود داشت و نه تاکسی به راحتی گیر می آمدو نه ما به عنوان دوتا دختر جوان، از خارج از شهر جرات سوار شدن به ماشینهای شخصی را داشتیم. خلاصه خیلی دل نگران بودیم. به دوستم گفتم ما برای دیدن شهدا آمده ایم و از خودشان بخواهیم کارمان را درست کنند. همین کار را کردیم. یکباره سرویس اتوبوس دانشگاه را دیدیم. راننده سرویس را شناختیم و از او پرسیدیم شما اینجا چکار می کنید؟ او گفت که امروز روز تعطیل من بوده و اعضای یک خاندان را برای مراسم هفتم به بهشت رضا آورده ام. به او گفتیم :"ما می خواهیم به خوابگاه برویم." گفت اجازه بدهید با صاحب مراسم صحبت کنم.و بعد هم گفتسوار اتوبوس شوید‌.مسیر من از کنار پردیس خوابگاه می گذرد. ما پشت صندلی راننده نشستیم و سرخوش با یکی یکی اعضای خاندان سلام و علیک کردیم. اتوبوس از جاده کنار گذر مشهد به سمت بلوار وکیل آباد رفت و ما جلوی خوابگاه پیاده شدیم.آن زمان مثل الان ترافیکی وجود نداشت. نشان به آن نشان که نزدیک غروب ما ،نگران در بهشت رضا بودیم و از شهدا مدد خواستیم و اذان مغرب جلوی درب پردیس پیاده شدیم. خاطره دومی برمی گردد به چندروز پیش. مدتی بود دنبال پرستار برای کودکم بودم. چندین نفر آزمایشی آمده بودند اما از کار هیچ کدام راضی نبودم. دیگر مستأصل شده بودم. نه می توانستم سر کارم نروم و نه امکان تنها گذاشتن بچه ها بود. چند وقت پیش برای مراسم تدفین یکی از آشنایان به بهشت رضا رفتیم. ناگهان خاطره بیست و چندسال پیش به یادم آمد. آنجا رو کردم به شهدا و گفتم:" من می دانم شما روح های بزرگی دارید. لطفا یک پرستار بچه خوب و با ایمان برایم پیدا کنید." باور کنید که یک ساعت از این حرفم نگذشت که با تلفنم تماس گرفته شد و خانمی درخواست کار داد.الان هم حدود بیست روز هست که برایم کار می کند و من خیلی راضی هستم. 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
واسه یادگرفتن اعداد چهار رقمی 😐 بچشون انتگرال یاد بگیره شتر سر میبرن😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش آنلاین داره به جاهای باریک میکشه😂😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جونممم فقط ادای بهبود پایتخت😍😄 اخبار داغ سلبریتی ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅ @BaSELEBRTY ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌
📛گناهش با من؛ 🔹دیدید بعضی ها با اطمینانِ خاطر میگن: "فلان کار رو بکن، اگه گناه داشت، گناهش با من". قرآن کریم می‌فرماید: ❌ این آدمها دروغگو هستند "إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ" ❌ با طناب پوسیده ی اینها تو چاه نروید. ❌ هر کس مسئولِ گناهانِ خودش هست. 📖 وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَ مَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (عنکبوت/12) 👈 کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروی کنید، و اگر گناهی دارد، ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت». آنان هرگز چیزی از گناهانِ اینها را بر دوش نخواهند گرفت. آنان به یقین دروغگو هستند! 👈 البته، در آیه بعدی می‌فرماید: حواستون به این نکته هم باشه: ❌درسته که کسی بار گناهِ دیگران رو به دوش نمی کشه، امّا اگر شما کسی رو منحرف کردید، اغفال کردید، و به گناه کشیدید، شما هم در گناهِ او شریک هستید. 📖 وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقٰالَهُمْ وَ أَثْقٰالاً مَعَ أَثْقٰالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ عَمّٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ (عنکبوت/13) 👈 بی شک آنها، هم بارِ سنگینِ گناهان خودشان، و هم بارهای سنگین دیگر را، با بار خود بر دوش خواهند کشید. 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
✨﷽✨ ✅سهم امام علی از سفره بیت‌المال ✍امیر المؤمنین امام علی علیه‌السلام در مسجد در حال عبادت بودند که وقت افطار شد. امام علی سفره خود را باز کردند و به پیرمرد غریبی که نزدیک ایشان بود تعارف کردند. اما پیرمرد غریب، نتوانست از غذای خشک و ساده امام عل چیزی بخورد. پس غذایی که به او تعارف شده بود را در پارچه‌ای گذاشت و از مسجد بیرون رفت؛ پیرمرد غریب، کوچه به کوچه می‌گشت تا به خانه‌ای برسد که غذای خوبی داشته باشد و خود را سیر کند. تا این که به خانه امام حسن علیه‌السلام رسید‌. وارد منزل شد و از غذای آن‌ها خورد. وقتی سیر شد، غذای خشک آن پیرمرد را از پارچه درآورد و به امام حسن علیه‌السلام نشان داد و گفت: در مسجد، پیرمرد غریبی را دیدم که از این عذای خشک می‌خورد. به من هم داد ولی اصلا از گلویم پایین نرفت. دلم به حالش سوخت. از غذای خود بدهید تا برای او نیز ببرم. امام حسن علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: آن پیرمرد، امیرالمومنین، امام علی علیه‌السلام، پدر ماست! 📚ینابیع الموده، صفحه ۱۷۴ @hamsaranekhoob 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
✨﷽✨ 💠نجس‌ترین چیزها💠 ✍گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می‌آید که نجس‌ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟! برای همین کار وزیرش را مأمور می‌کند که برود و این نجس‌ترین نجس‌ها را پیدا کند. پادشاه می‌گوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند می‌بخشد. وزیر هم عازم سفر می‌شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجس‌ترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است. عازم دیار خود می‌شود، در نزدیکی‌های شهر چوپانی را می‌بیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازه‌ای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»وزیر نشنیده شرط را می‌پذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.» وزیر آنچنان عصبانی می‌شود که می‌خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید:«تو می‌توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده‌ای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده‌ای نشنیدی من را بکش.» خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می‌کند و آن کار را انجام می‌دهد.سپس چوپان به او می گوید: کثیف‌ترین و نجس‌ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می‌کردی نجس‌ترین است بخوری! 📚مجموعه شهر حکایات 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
✅بردبار باش! ✍کیف ها توی کیف فروشی ها اگر خوش فرم و خوش قواره اند به خاطر این است که پر از کاغذ باطله اند. اگر آن کاغذ باطله ها را بیرون بریزی از فرم و قیافه می افتند و کاغذها هم دیگر زباله اند و باید دور ریخته شوند. خشم و عصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است. اگر فرو ببری شکل و شخصیت پیدا می کنی و اگر بیرون بریزی از شکل و شخصیت و معنویت می افتی. این است که قرآن کریم دعوت به فرو بردن خشم دارد و می فرماید: الکاظِمینَ الغَیظِ؛ 💠:🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌ 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح آمد و از عطر تمنای تو نوشید خورشید هم از جامه لبخند تو پوشید دست من و آرامش موزون نگاهت هر حادثه از چشمه چشمان تو جوشید. 🌼🍃🌼🍃 سلام صبح زیباتون بخیر و شادی امروزتون سراسر عشق و‌ امید ❤️🌸 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 قدم قدم تو مسير اربعين حضور داره ببينيد بچه ها با چه شوقى مثلاً دارن باهاش عكس ميندازن كلنا قاسم سليمانى يعنى همين 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند رهبری در جبهه فیلم کمتر دیده شد از حضور حجت الاسلام سیدمجتبی‌خامنه‌ای (فرزند رهبر انقلاب) در گردان حبیب در دوران دفاع مقدس و در شب عملیات.... «سعی کنید فرزندانم اسیر نشوند.» 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
🌹🌿 سلام یه زمانی تو تلگرام دنبال کانال های جوک وطنز میرفتم تاچند ساعتی رو با خنده های گذری روزگارمو سر کنم ،خنده ها کوتاه بودودل من به این چیزای خوش بود چیزی به یادگیری من اضافه نمیکرد ولی چاره راهور نمیدونستم !سر گردون بودم خودمو گم کرده بودم نمیدونستم چیکار کنم فقط میدونستم خودمو نمیشناسم،خیلی روزگار بدی بود ،شاید توکلم کم بود شاید واسطه ها(ائمه) رو فراموش کرده بودم شایدشاگرد زرنگ(شهدا) های خدارو فراموش کرده بودم ,شاید که نه حتما این طور بوده... خوبی این حالت من این بود میدونستم این چیزا صددرصد حال منو خوب نمیکنه دنبال یه چیز دیگه بودم... تا اینکه سردار بزرگوار قاسم سلیمانی شهید شدن 😭من دیگه دوس نداشتم با خنده های دنیوی که هیچ سودی برای آخرتم ندارن دل خوش کنم راهرو پیدا کره بودم شاگرد ممتاز خدا دستمو گرفت دوست منم شد آخه سردار تو قید حیاتم بود خیلی های رو دوست داشت الان دیگه فهمیده بود خیلی ها ارادت دارن نسبت بهش خیلی ها مثل من دردمند بودنو نیاز به کمک دارن ...🤲 شهیددوستم شده بود با عکسش حرف میزدم و گریه میکردم دلم نمیخواست به حالت قبل بی روح روزگار دنیویم برگردم،خوبیه شهید سلیمانی اینکه دست هیچ کسی رد نمیکنه باهمه زود رفیق میشه ،میگن شهدا بعد شهادتشون مهربون تر میشن دل رحم تر میشن دست خیلی ها رو می‌گیرند میبرن براخود شون .. سخنمو کوتاه کنم شهید سلیمانی عزیز بهم راه نشون داد الان من تو ایتا همش دنبال راه خوبو معنوی میرم کانال های مذهبی رو دنبال میکنم کانال امام زمان منتظر ماست، کانال مدافعان حرم ،کانال شهید همت ،کانال شهید ابراهیم هادی هرروزم معنوی شده به عطر و نام شهدا وامام زمانم دعا کنیدواسم این حال خوب و تا شهادت داشته باشم دعا میکنم همه کسایی که مث من راهشونو گم کردن شهدا دستشونو بگیرن متشکرم ازهمه شما وهمه کسایی که قلب ادمو با آدمای خوب آشنا میکنید و آدم هارو با معنویات آشنا میکنید خسته نباشید 👏👏👏 اجرتون باشهدا🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از تفریحات پرورش دهنده های بوقلمون😂 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
🌹 یکی از دوستان شهید تعریف میکند 👇👇 🌸 برای مردم ضعیف و کم بضاعت لوله کشی میکرد ولی بابت کارش هزینه ای از خانواده ها نمیگرفت. 🌸من با لحنی تند به هادی گفتم چرا پول نمیگیری ⁉️ تو هم مثل بقیه خرج زندگی داری . لبخند زد😍 و گفت: آدم برای رضای خدا باید کارکنه، اوستا کریم هم هوای مارو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون میفرسته. 🌸من فقط نگاهش می کردم😳. یعنی اینکه حرفت را قبول ندارم. هادی فقط می خندید! بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی😳 را برایم تعریف کرد. باور کنید هر زمان یاد این ماجرا می افتم، حال و روز من عوض می شود. آن شب هادی گفت: 👇👇 🌸یک شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج پیدا کردم. 🌸آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره ی پول به مولا نزدم. همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سرشانه ی من زد و گفت: آقا این پاکت برای شماست. 🌸برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی شناختم. بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم. هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از زیارت راهی منزل شدم. 🌸درخانه پاکت را باز کردم. باتعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد🥇 داخل آن پاکت است! هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: همه چیز زندگی من و شما دست خداست. من برای مردم ضعیف، ولی با ایمان کار می کنم. خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام می ذاره تو پاکت و می فرسته! 🌸خیره شدم توی صورتش😳. من می خواستم او را نصیحت کنم، اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد. 🌸واقعا توکل عجیبی داشت.👌 او برای رضای خدا کار کرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد. بعد ها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند. اینکه کارهایش را خالصانه انجام میداد. یعنی برای حل مشکل مردم کار میکرد اما برای انجام کار پولی نمیگرفت ❤️  برشی از کتاب "پسرک فلافل فروش" شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
✨ درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان باهوش و بیـدار می‌فهمد. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بی‌هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟🤔 ✨ خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.😞 ✨ مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به ‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به ‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.😔 🔖 فرازهایی از وصیت نامه 🏴 @Modafeaneharaam