eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
5.7هزار ویدیو
413 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
#تبریک_تسلیت مرگ ،دروازه آخرت است #امام_علی_علیه_السلام #غررالحکم_حدیث319 #کانال_خانواده_منتظران👇 #شهادت_مظلومانه_عزیزانمان_دراهواز_را_تبریک_و_تسلیت_عرض_میکنیم. ⤵️ @khanevadehMontazeran اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم التماس دعای فرج التماس دعای شهادت
هشدار:تروریستها را اعدام نکنید ! تروریست ها رو که گرفتید اعدام نکنید؛ سلبریتی ها ناراحت می شن:- Join👉 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
. + لابد حالا هر چه حرف بوده را گفته‌اند. از مظلومیت اهواز. از تیرهای سرد نشسته بر داغی رگ مردها، زن‌ها و کودک‌ها. از رژه‌ منظم و دست‌‌های هماهنگ گردان، که با هم بالا می‌رفت و پایین می‌آمد، سر رو به جایگاه بود و شعارهای یک‌صدای الله اکبر و رگبار ناگهانی. لابد از کودکی با شلوار زرد هم گفته‌اند که خیره شده بر روی ژ-3 ی سربازی تنها یا از ترس درجه‌دارهای پنهان شده در جویی خشک. و از خون، خون پاک رفیق‌های ما، که ریخته بر آسفالت تازه جارو خورده‌ی اهواز و راه افتاده به جنوب، همان‌طور که همیشه، و سایه سنگین نبودن‌شان، بغض شده، بغضی تلخ و گس، بر گلوی ما که دیگر توان فریاد ندارد. و شاید گفته باشند از مادری که توی تاریک و روشن صبح، سربازش را به آغوش کشیده، قربان قد و بالاش رفته، دختر زیبای همسایه را برایش زیر سر گرفته و حالا غرق تصاویری است مهیب و تکان دهنده و به دلش افتاده که دیگر، پسرش به خانه نمی‌آید. من، اما امروز می‌خواهم از دلبری بگویم. از دلبریِ دو پیشاهنگ ترسیده، که بدن تیرخورده دخترکی چادری را به دوش می‌کشیدند. از شهامت سرباز گروه موسیقی، که ساکسیفونش را نینداخته، اما با دست‌ دیگرش، هوای زنی ترسیده را دارد. یا شجاعت آن سرگرد ارتشی که دست زنی میانسال را گرفته، بادست‌کش‌های سفید و از روی مچ. که مبادا حلال خدا حرام شود و می‌دواندش به سمتی امن. و یک سرباز سپاهی، پسربچه‌ای در آغوش می‌گریزد از مهلکه و دیگری، جان دختر بچه‌ای با مانتوی را به خون خودش و به انتظار خانواده‌اش ترجیح می‌دهد. اینجا دیگر درجه‌ها ارزشی ندارند. جنسیت‌ها. قبیله‌ها. نجات، در وحدت است. در کنار هم بودن. این روزها، ما بیش‌تر از همیشه به یکدیگر نیاز داریم. به ماندن پای هم. به مهربان‌تر شدن. به گذشتن از خود برای دیگری. به لبخند. امید. آرامش. من، امروز بیش‌تر از همیشه به زینب(ع) فکر می‌کنم که ایستاده بود بالای قتلگاه و شمر، تیغ می‌کشید بر گلوی تشنه‌ی حسین(ع) و بعد، سرهای عزیزانش را دید بر نیزه، اما فرمود «و لا رایت الا جمیلا.» Join👉 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
‌👱 قابل توجه گرامی📢 💞 درصورت تأخیر تلفن بزن آخه اون دوستت داره و غذا نخورده و منتظره تا در کنارت باشه! 💞 واقعا گوش کنید این کار یعنی گوش دادن به حرفهایی که میگه و فهمیدن آنها. نمی خواد زیاد راه حل بهش نشون بدی یا انتقاد کنی ، احساساتش را فقط از کلامش متوجه باش. 💞 تاریخ های کلیدی تاریخ های کلیدی رو به خاطر بسپاریا در تقویمت یادداشت کن و نشون بده که به یاد داری 💞 کارها خریدها یا بعضی کارهای منزل را هفتگی یا ماهیانه ، با هم و تفریحی انجام دهید. 💞 عذر مردانه عذر مردانه نیارنگو«من یه مرد هستم، پس نمی تونم...فلان کار رو بکنم» مثلا بچه بیارم، حمام زایمان بگیرم، بچه شیر بدم. خیلی خوب، کسی هم ازت نخواست. ولی می تونی که هدیه ای برای حمام زایمان انتخاب کنی، یا شب شیر کمکی رو با شیشه به بچه بدی. 💞 تقسیم کردن تقسیم کردن کارهای خونه این نیست که آشغالها رو ببری بیرون و منتظر شنیدن «ممنون» باشی.  @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🔆🔆🔆 🔆🔆 🔆 💞 💞 💝پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم: بوسیدن کودک رحمت ومحبت است،بوسیدن زن محبت وشهوت است،بوسیدن پدر ومادرمحبت وعبادت است وبوسیدن برادرمسلمان،دین است. 💚پیامبررحمت صلی الله علیه وآله وسلم دخترخودحضرت فاطمه علیهاالسلام رادرحالی که متأهل وجوان بود،می بوسیدند و با این عمل،ابرازمحبت شدیدخودرانشان می دادند. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
#همسرانه همیشه چیزهایی که در همسرتان دوست دارید را به او بگوییدچیزهایی که در شما ایجاد غرور می‌کند مثل توانایی‌ها و نقاط قدرت او،ایجاد یک رابطه عاشقانه فقط یک پیوند درونی نیست @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم : با دختر ها او را به کناری آوردیم.بدنش بدجوری می لرزید.دهانش خشک شده بود.بعد آن همه جیغ و فریاد و تقلا از ضعف بی رمق شده بود.بچه ها آب قند آوردند و توی گلویش ریختیم.اینکه آرام گرفت نوبت بقیه بود.دویدم توی حیاط از توی جعبه ها کنسرو در آوردم.درش را باز کردم و با مقداری نان رفتم کنارشان.تا مرا با غذا دیدند,جلو آمدند و شروع کردند به گله گذاری.از شانس چون بین دختر ها فقط من عربی می دانستم و این چند نفر عرب بودند,آنقدر حرف زدم و قربان صدقه شان رفتم تا توانستم غائله را بخوابانم.بچه ها کمک کردند.لقمه گرفتیم و دستشان دادیم. خیالمان راحت شد مردم می توانند حداقل از دست این ها آسایش داشته باشند و توی این آوارگی چند ساعتی سرشان را روی زمین بگذارند. یک ساعت نگذشته بود,دوباره همان وضع شروع شد.بلند شدند.راه افتادند.می خواستند بروندبیرون و ما نمی گذاشتیم.مسجد را روی سرشان گذاشتند.حسابی لجم گرفته بود.بعد از این همه فک زدن,دوباره همان آش بود و همان کاسه.بدبختی این بودکه در این شرایط خیلی هم پر زور می شدند و چند نفری نمی توانستیم حریف یکی از آنها بشویم.ناچار بهیاری که مسوولیت درمانگاه مسجد را به عهده داشت و دختر ها زیر نظر او کار امداد را انجام می دادند,راه دیگری پیش پای ما گذاشت. به تجویز او که آقای خلیل نجار نام داشت به هر کدام از موجی ها یک خواب آور تزریق کردیم و یک گوشه همه شان را خواباندیم.بعد چند ساعت یک آرامش نسبی حاکم شده بود.رعنا نجار که با سر و صدای اینها هول شده بود و در طول این مدت بت قربان صدقه رفتن من سعی می مرد یه من روحیه بدهد تا در مقابل رفتارهای غیر طبیعی آنها کم نیاورم,باز می گفت:خدا خیرت بده.اگه تو نبودی ما می خواستیم چه کار کنیم؟ مریم امجدی حسابی جوش آورده و عصبی شده بود.زهره فرهادی را هم در آن هیاهو دیدم که از ناراحتی گونه هایش را چنگ می زد.گفت:اینا آبروی ما را هم می برند.چرا فکری به حال اینا نمی کنن؟ خسته بودم.به گوشه ای از دیوار تکیه دادم و چشم هایم را روی هم گذاشتم.صدای آه و ناله زنی که از لحظه ورود به مسجد او را دیده بودم,هنوز می آمد.زن بچه ای در راه داشت.بچه ها چند بار خواسته بودند او را به بیمارستان برسانند.اما با وجود این همه درد و ناراحتی می گفت:هنوز وقت دنیا اومدن بچه نشده.هی می رفت و می آمد و در پناه دیوار به خود می پیچید.در طول شب تک و توک مجروح می آوردند و من سعی می کردم اگر کاری از دستم بر می آید انجام بدهم.اگر فرصتی هم پیش می آمد به دیوار تکیه می دادم و ناخودآگاه چشم هایم روی هم می رفت و چند دقیقه ای خوابم می برد.اما گوشم همه صداهای اطراف را می شنید.به محض اینکه احساس می کردم کاری پیش آمده از جا می پریدم.در این بین لحظه ای از یاد بابا بیرون نمی آمدم.دائما او را همراه خودم می دیدم و با او حرف می زدم.کار مسوول درمانگاه_آقای نجار_و دختر ها را برای مجروحین دیده بودم.به همین خاطر که می دیدم,به خودم می گفتم:اگر کسی که به مسائل پزشکی وارد بود نزدیک بابا بود,شاید شهید نمی شد.یعنی چطور بابا شهید شده؟اینقدر می گویند خط,خط,آنجا چه خبر است؟چطور مورد اصابت قرار می گیرند؟حتما توی خط همه رو در روی هم قرار می گیرند و شلیک می کنند.دلم می خواست من هم به خط بروم.حالا که قرار شده بود شهدا را به شهر های دیگر ببرند,حتما کار جنت آباد کم می شود.رسیدگی به مجروحین مهم تر است.اگر به موقع رسیدگی بشوند کمتر از دست می روند. ادامه دارد... کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی خاطره نگار/سیده اعظم حسینی ⭕️ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم 😍👇 ➖➖➖➖➖ از امروز تصمیم میگیرم که " زهر نوش " نباشم! اگه به شما یه استکان زهر بدن که بخورین، می خورین؟ قطعا نمی خورین مگه نه؟ ولی می خواین بهتون نشون بدم که چقدر در طول عمر تون زهر نوشیدین و به خودتون آسیب زدین؟ خوب به افکارتون و زندگی تون تمرکز کنین ... چند بار تا حالا از شخصی کینه به دل گرفتین؟ چند بار آرزوی نابودی یا مرگ کسی رو کردین؟ چند بار حرص خوردین به خاطر کارهای خودتون یا بقیه؟ چند بار خودتون رو به صورت منفی با کسی مقایسه کردین؟ چند بار نشستین اونقدر فکر منفی کردین که گریه تون گرفته؟ چند بار نشستین اونقدر به مشکلات تون فکر کردین که اعصاب تون خورد شده؟ چقدر تا حالا افکار منفی، استرس، اضطراب، حس نا امیدی، حس شکست، حس بدبختی داشتین؟ و آیا اطلاع دارین که در همه این حالات، زهر می خورین؟ و این زهر جسم و روح تون رو به هم میزنه؟ و بعدش سالها باید دنبال این دکتر و اون دکتر باشین تا بلکه کسی پیدا بشه علت بیماری های جور وا جور تون رو پیدا کنه! و قطعا نمی تونن تشخیص بدن و میگن از اعصاب هست و چند تا داروی اعصاب تجویز می کنن که کار رو بیشتر خراب تر می کنن! بیایین آموزش ببینیم و یاد بگیریم که "زهر نوش" نباشیم :) ➖➖➖➖➖ موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer . 👈بودن شما در این کانال، اتفاقی نیست👉 ✖️✖️✖️✖️✖️✖️
👈 میخوام یک نماز زنده و باروح اقامه کنم تا گناه از زندگیم کوچ کنه😔 👈 میخوام نماز، صرفا لقلقه زبان نباشه و لذت ببرم ازش🤔 🏃گامِ اول برای اقامه چنین نمازی، آشنائی با است. _____________________________________________ |⭕️یک لحظه سکوت تکبیرة الإحرام یعنی احرام می بندم... 👈 از زشتی های اخلاقی 👈 از گناهانِ رفتاری 👈 حتی از تخیلات و افکارِ شیطانی 📢 اکبر... بزرگترین شخصِ هستی... می شود کانونِ توجهاتم... قبله ی حاجاتم، مأمن و پناهم... تکیه گاهم، ماهم، عُمرم، بهشتم... وجودم، سجودم، امیدم، نفسم... عزیزم، عجقم، گُلم، خوشگلم... عششششقم...💕 ✋️ وایستا بینیم! چه چایی نخورده پسر خاله شدی با خدا!😐 داری با خدا حرف میزنی یا نامزدت؟😡 👌 شوخی کردم بابا ادامه بده اما تویِ دلت😁 اون عاشقانه ها رو نباید به زبون بیاری😊 🌍 آها باشه😓 حتی حلالِ دنیا به گلِ روی عشقم حرااام 👈 نمی‌خورم، نمی‌خوابم، نمی‌خندم 👈 نمی‌بویم، نمی‌بینم نمی‌چِشَم 👈 نمی‌شنوم، نمی‌گویم و در یک کلام... برای دقائقی دارِ دنیا را وداع می‌کنم 👌 دنیای کوچکِ انسان ها خداحافظ... . 🕋 @KhanevadeHMontazeran 👈 میخوام یک نماز زنده و باروح اقامه کنم تا گناه از زندگیم کوچ کنه😔 👈 میخوام نماز، صرفا لقلقه زبان نباشه و لذت ببرم ازش🤔 🏃گامِ اول برای اقامه چنین نمازی، آشنائی با است. _____________________________________________ |⭕️فقط بزرگترا بخونن تکبیرة الإحرام... 🎺 شیپورِ شروعِ جدال است با دنیاگرائی در مِحرابِ عبادت🕌 محراب، محلِ حرب [جنگ] است... حربِ من با هوای نفس و وساوس ابلیس 👌 قرار است... با تحریمِ دنیا بسمتِ قبله‌ی عالَم قیام کنم 👈 بحول الله و قوته أقومُ... در برابرش زانوی ادب زنم👈 و أقعد... کبریائی و عظمتش را در 👈رکوع تعظیم کنم و با به خاک سائیدنِ پیشانیِ کبر در👈سجود نهایت درجه‌ی خضوعم را... نسبت به بزرگترین وجودِ هستی عرضه دارم 👌 تا در پایانِ نماز... در پناه آغوش گرمش کِشتیِ طوفان‌زده‌ی وجودم در ساحلِ سلام و سلامت پهلو بگیرد السلامُ علیکم و رحمة الله و برکاته ✅ تکبیرة الإحرام... نقطه‌ی شروع سلوکی است بنامِ نماز که مرا از دره‌ی تاریکِ آشوب‌های دنیا به قله‌ی خدا... و خطِ پایانِ آرامش و سلامت می‌رساند 🕋 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
✨ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ.. ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ… ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ… ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ "ﮐﻼ‌ﻡ" ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻼ‌ﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ … ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ "ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ" ﺭﺍ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ است. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#روانشناسی 🚫 به همسرتان نگویید هرطور راحتی ✍ برخی تحقیقات نشان داده که عبارت هرطور راحتی و معادل های آن در فرهنگهای مختلف، بیشتر از هر عبارت دیگری اعصاب افراد را به هم میریزد! @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
💜کمترین مهربانی ⭐️می‌تواند این باشد؛ 💜که در انتهای شب برای ⭐️آرامش یکدیگر دعا کنیم 💜شبتون منور به نور خدا✨💫❣ حاجت روا و عاقبت بخیر باشین الهی💞 مجموعه ی خانواده منتظران👇 @KhanevadehMontazeran @EnshaAllahKheyreh @BanovaneMontazer @SalamateMontazeran @KoodakeShieh @KheshteAvval @Labbeyk اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها.🌤 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بدانند 💕ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسد اما باید یاد گرفت! زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستند که نازشان خریدار دارد...!! حتی بی دلیل...!! این باعث بیشترشدن محبت دردل خانم هامیشود،وزندگی راشیرین ترمیکند💞 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
💞💞💞💞💞 تا چه حد باید از همسر خود توقع رابطه زناشویی داشت؟ معنای تمکین زن از شوهر در اسلام چیست؟ پاسخ  حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):  معنای تمکین مطلق این نیست که مرد بتواند به کارهای غیراخلاقی و یا مکروه شدید و یا کاری که موجب اذیّت همسر است مجبور کند، معنای تمکین مطلق این است که مرد نسبت به تمکین و التذاذات متعارف هر وقت بخواهد از همسر خویش و از راه صحیح تمتّع ببرد و اگر زن مانع شرعی و عقلی و عادی نداشته باشد، باید تمکین کند و اگر زن تمکین مذکور را انجام ندهد، حق نفقه گرفتن از شوهر را ندارد و گناه کرده است. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):  زن مکلف است که در مورد تمکین در امور زناشوئى که بر او واجب می باشد که از آن جمله آماده سازى خود جهت ایفاء حق زناشوئى هست همواره بخواست مشروع همسر پاسخ مثبت دهد و در این مورد روایات بسیارى نیز وجود دارد و در صورت عدم تمکین زوجه ناشزه محسوب شده و احکام نشوز شامل او خواهد شد. دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):  منظور از تمکین مطلق آن است که در حدود متعارف زن باید با همسرش موافقت برای مسائل جنسی کند اما کارهای غیر متعارف مانند آمیزش از عقب، زن موظف به آن نیست و اگر در حد متعارف تمکین نکند ناشزه محسوب می شود @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
💔اختلاف‌ها تقریباً در تمام روابط انسانی موجود است اما دقت کنید که همیشه در اولین ظهور به طور اصولی حل شوند و مشکل ناخرسندی مداوم به خود نگیرید. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
@KhanevadehMontazeran من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم 😍👇 ➖➖➖➖➖ از امروز تصمیم میگیرم که یادگیری و دانایی رو متوقف کنم! بله درست خوندی، دیگه یادگیری و دانا شدن کافیه از امروز فقط به چیزهای معتبری که یاد گرفتم و مطالعه کردم، عمل می کنم. به نظرتون کدوم یکی از این افراد کار درستی رو انجام میدن؟ خوب تجسم کنین : یک فرد که فقط در تلگرام یا ایتا ( تلویزیون و مجلات و صحبت های حضوری به کنار ) ده ها کانال داره ... انواع کانال های همسرداری، روانشناسی، آشپزی، موفقیت و ... و هر روز در همه ی این کانال ها، ده ها و صدها پست آموزشی مختلف رو می بینه و می خونه و فقط بمباران اطلاعاتی میشه ... تا میاد فقط مطالب این کانال ها رو بخونه و مرور کنه، میبینه شب شده و کل کارهاش مونده! و فردی رو در نظر بگیرین که فقط 1 یا 2 کانال معتبر زناشویی و روانشناسی داره و با دقت به مطالب این دو کانال دقت می کنه، یاد میگیره و عمل می کنه کدوم یکی از این 2 فرد به نظرتون در عمل یک شخص موفق خواهد شد؟ پس از همین امروز همه ی کانال های متفرقه تون رو پاک کنین و با تمرکز، روی مطالب چند کانال معتبری که دارین ( مثل کانال خودمون 😍 ) تمرکز کنین و عمل کردن به مطالب رو شروع کنین. ➖➖➖➖ موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران 💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer . 👈بودن شما در این کانال، اتفاقی نیست👉 ✖️✖️✖️✖️✖️✖️
✅ مسیر خوشبختی @KhanevadehMontazeran 🌺والذینَ تَدعونَ مِن دونِه لا یَستَطیعونَ نَصرَکُم وَلا أنفُسَهُم یَنصُرون🌺 🍃و کسانی را که به جای او میخوانید... نه میتوانند شما را نصرت دهند و نه خودشان را یاری کنند. آیه ۱۹۷سوره مبارکه اعراف 🌸چقدر خدا زیبا و با اقتدار صحبت میکنه.. این آیه...عجز و ناتوانی همه ی مخلوقات رو نشون میده.. یعنی خدای مقتدر و مهربان..❤️ بهت میگه.. ببین...اونهایی که تو چشم امید بهشون داری..فک میکنی فقط اونا میتونن کارتو رو به راه کنند.. اونا میتونن زندگی تو رو به راه کنن... و نگرانی از اینکه نکنه کارِت خوب پیش نره؟ 😒 فک میکنی فقط همون یه نفره که میتونه دلگرمت کنه..یا کمکت کنه..یا... شب و روزت شده نگرانی..اضطراب..؟ این آیه میگه..برای کمک خواستن و یاری خواستن..فقط خدارو صدا بزن... فقط الله... اونایی که تو چشم یاری بهشون داری..حتی قادر به یاری کردن خودشون هم نیستن... 🌸 خدا نمیخواد تو احساس نگرانی بکنی..احساس ترس بکنی.. نمیخواد تو خودتو تحقیر بکنی.. خودت رو زیر چتر حمایت خداوند قرار بده... خدا رو بشناس قوانین آفرینش رو بشناس و در ادامه زندگیتو بسپار به خدا و قوانین خدا... زندگیت رو بسپار به خدایی که قادرمطلق هست..بهترین حاکِم..عادل...حکیم...رئوف.. رحیم..😍 @KhanevadehMontazeran خیلی از ترس هایی که ما تو زندگی مون تجربه اش میکنیم.. و نگرانش هستیم...خیلی از اتفاقات بد که مارو مضطرب میکنه..تشویش ها و بیقراری ها.. خیلی از مواقع...چیزهایی که ترس و اضطرابش رو داشتیم..اتفاق نمیفته.. یا اتفاق هم بیافتن به خاطر خودمون هستن!!! ( آره مشکلات و سختی ها به خاطر خودمون هستن ... در سمینار جمعه کامل توضیح میدم چرا و چجوری ) 🔸 و با ترس ها و نگرانی های بی مورد میبینیم که ما فقط لحظاتمون رو خراب کردیم..لحظاتی که میتونست شیرین باشه...و شاد باشیم. باور کنیم..که میشه بدون ترس زندگی کرد...بدون تردید..بدون استرس از فردا.. بدون اضطراب..از اینکه فردا و فرداها چه اتفاقاتی قراره بیفته... کافیه قانون زندگی و آفرینش رو یاد بگیریم و درک کنیم 💪 ترس هاتو فراموش کن...🌹 یک نفس عمیق بکش...آسوده باش... آرام... آراااااام❤️ باور کن که هرقدر بانشاط تر باشی و حس بهتری داشته باشی...اتفاقات بهتری برات رقم میخوره.😍😍 این ها شعار نیست..که فقط دلمون رو بهش خوش کنیم. این ها قانون دنیاست...😊 پس لبخند بزن...😊 لبخند بزن...😊 و آسوده باش... که فردا هرچه برای تو رقم بخورد، به شرط آموزش دیده بودن تو قطعا بهترین خواهد بود😍🌺 خدای مهربان من سپاس بابت قوانین تغییر ناپذیرت 😍 با احترام - خادمین خانواده منتظران موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران 💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
✅ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺩﺭﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺑﺪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺭﻧﺞ ﺷﻤﺎ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﺩ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ‌ﻭ ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ... در گرفتاری باید اندیشه را به جنب و جوش درآورد، نه اعصاب را. خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد ، بلکه خوشبخت کسی است که با مشکلات مشکلی ندارد. باید حوصله داشته باشیم و تحمل کنیم و آموزش ببینیم تا موفق شویم. 👤اپرا وینفری (ثروتمندترین زن دنیا در قرن بیستم) موفقیت شخصی و همسرداری همراه بانوان منتظر💪❤️ 👇 @KoodakeShieh @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
☘️ کاش رابطه ها یه آپشنی داشتن که هروقت دارن به ته خط میرسن❌ 🔴 یه پیام هشدار بیاد که ♨️رابطه بسیار ضعیف ست 🔅لطفا با یک بوسه ❣️یک دوستت دارم 🔅یک فقط تورو میخوام 🏵 شارژش کنید🏵 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم : تا صبح با خودم حرف زدم و کلنجار رفتم.کله سحر,حال زن خراب شد و گفت:به دادم برسید. مردها دنبال ماشین رفتند و نهایتا کامیونتی آمد.به زحمت چند نفری سوارش کردیم و او را به زایشگاه بردیم.توی راه برگشت,به مسجد سلمان رفتم.اکثر مردم خواب بودند.دا را دیدم مشغول روشن کردن چراغ خوراک پزی است و زینب کنارش نشسته.حسن و سعید خواب بودند.منصور وسط حیاط ایستاده بود.تا مرا دید,خوشحال به طرفم آمد.دستم را دور گردنش انداختم و گفتم:ها منصور چه کار می کنی؟ گفت:هیچی.بیکارم.خسته شدم از این وضع. من هم مثل بقیه فکر می کردمامروز و فردا این آتش خاموش می شود و همه سر خانه و زندگی شان بر می گردند,گفتم:خدا بزرگه,جنگ تموم میشه,تو هم می ری پی درست. بعد رفتم طرف دا و سلام کردم.با آن چشمان غم گرفته اش نگاهم کرد و گفت:ها ماما اومدی؟ گفتم:آره.چه حال,چه خبر؟ گفت:چه حالی,خاک به سرمون شد. گفتم:دا خاک نه,تاج به سرمون شد. گفت:تو نمی دونی دختر سرت داغه.بذار جنگ تموم بشه بهت می گم.اون وقت می فهمی چی به سرت اومده.بعد با بغض گفت:می خوام برم سر خاک. گفتم:مگه دیروز سر خاک نبودی؟ گفت:یعنی چی؟ گفتم:مگه یادت رفته مردم سه روزه می رن سر خاک عزیزاشون.بذار سوم برو.دلم نمی خواست برود سر خاک بابا گریه زاری کند.نگرانش بودم. با گریه گفت:من به مردم چی کار دارم.مگه من تونستم براش ختم و مراسم بگیرم که حالا بذارم سوم برم.خاکی به سرم شده... عصبی شدم,گفتم:دا همه حال و روز ما رو دارن.شرایط ما هم مثل اوناست.قرار نیست که اینقدر شیون و زاری کنن. حالا دیگر حسن و سعید هم با صدای ما بیدار شده,همان طور که بغ کرده بودند,به من سلام دادند.حس کردم آن ها هم آماده گریه هستند.بغض گلویم را فشار می داد.نمی توانستم گریه دا و بچه ها را ببینم.اصلا با تشر زدن به دا می خواستم خودم را کنترل کنم.چند دقیقه بعد که آرام تر شدم,گفتم:دا صبر کن.خودم می یام می برمت جنت آباد. دا کمرش از غم خم شده بود.پشت شله اش را به رسم کردهای عزادار جلوی سر آورده و پیشانی اش بسته,یک شله مشکی هم دور کمرش پیچیده بود.دیگر نای راه رفتن نداشت.می خواستم وسیله ای فراهم کنم,پیاده به جنت آباد نرود.گفت:من منتظرت می شم.اومدی,اومدی وگرنه خودم می رم. گفتم:باشه و زینب را که بهم چسبیده بود,بغل کردم و بوسیدم.انگار اصلا متوجه نبود کجا هستیم و چه شرایطی داریم که گفت:می ری اون لباس صورتی که بابا برام خریده بیاری؟ نگاهش کردم.لباسی که می گفت,تازه بابا برایش خریده بود.ادامه داد:اسباب بازی هام رو هم بیار.عروسک و قابلمه اینام می خوام.می خوام با بچه های اینجا خاله بازی کنم. دستی به موهای لخت و خوشرنگش کشیدم و گفتم:نمی تونم.باشه یه وقت دیگه. با ناراحتی گفت:پس منم با خودت ببر.تو رو خدا.اینجا دلم تنگ می شه. گفتم:نه عزیزم.نمی تونم ببرمت.اونجاهایی که می رم خطرناکه. دست هایم را فشار داد و با ترس گفت:اگر خطرناکه چرا تو می ری زهرا؟نرو. دیدم عجب حرفی زدم,بچه را نگران کردم.گفتم:من می تونم از خودم مواظبت کنم.نترس طوریم نمی شه.اما اگه رو با خودم ببرم دست و پا گیرم میشی دیگه نمی تونم کاری بکنم. همین طور که زینب در بغلم بود به سعید نگاه کردم.با آن چشمان سیاهش انگار داشت با من حرف میزد.سعید خیلی آرام و مظلوم بود.زینب را کنار گذاشتم و کنار سعید و حسن نشستم.زینب که روی دور حرف زدن افتاده بود و مثل همیشه کسی جلودارش نبود,همین طور حرف می زد.من هم به خاطر رعایت حال مردم که خواب بودند,آهسته جوابش را می دادم.بلند شدم بروم.بغض کرد و سر ناسازگاری گذاشت.آخر سر هم با گریه گفت:خسته شدم.بریم خونمون.اگه بریم خونه بابا می یاد می بینمش.انگار دیروز را فراموش کرده بود.یلدش رفته بود,بابا شهید شده.بی طاقت شدم و از مسجد رفتم بیرون.سر راه نان و پنیری از مسجد جامع گرفتم و راهی جنت آباد شدم.آنجا هم خیلی نماندم.فقط می خواستم از حال و روز لیلا با خبر بشوم.به نظرم نسبت به دیشب خیلی بهتر شده بود.با من حرف زد و گفت که:از شب قبل دیگر شهید نیاورده اند.من هم گفتم:دا می خواهد به جنت آباد بیاید,اگر بشود وسیله ای جور می کنم با بچه ها پیاده نیایند. ادامه دارد... رمان دا/خاطرات سیده زهرا حسینی خاطره نگار/سیده اعظم حسینی ⭕️ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
آیت_الله_شبیری فرمودند: چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود. (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرا|(زمر73ً ) یعنی مومنین را به سمت بهشت می کشند. از خود پرسیدم چرا گفته شده به سمت بهشت میکشند!! تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحارالانوار برخورد نمودم .که می فرماید: مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند. امام به دیدار محبان می آید . این ملاقات بسیار طولانی می شود . امام_صادق(ع) می فرماید : هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد یا ابا عبدالله تصویر قشنگی ست که در صحنه ی محشر ... ما دور حسینیم و بهشت است که مات است ... اللهمَ_ارزُقنا @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
👤پست اینستاگرامی تاجگردون ( رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس) : 🔺شک ندارم بانک مركزی و سيستم بانكی و برخی از اركان دولت تعمداً «ماموريت بر خراب‌ترشدن اوضاع و اذيت كردن مردم» را دارند