خاطره ای جالب تقدیم شما
روش: تبلیغ از راه دور
شیوه: از طریق تلفن
گرچه دوریم از بساط قرب همت دور نیستبنده شاه شمائیم و ثناخوان شما
(حافظ)
به جوانان مسجد یکی از شهرستانها قول داده بودم که شب نیمه شعبان آنجا باشم. مشکلی پیش آمد و نتوانستم در آن شب آنجا باشم. در قم بودم امّا دلم آنجا پیش جوانان عزیزی بود که مسجد را چراغانی کرده بودند.
پیش از غروب نیمه شعبان تلفن به صدا درآمد. صدا آشنا بود. یکی از جوانان مسجد گفت: برنامه ای به ذهنش رسیده است. پرسیدم: چه برنامه ای؟ گفت: آیا می توانید چند کلامی درباره نیمه شعبان تلفنی صحبت کنید تا برای مردم پخش کنیم؟
ماندم چه جوابی بدهم. به خودم نگاه کردم. خودم را لایق نمی دیدم. به عشق و شور آنها نگاه کردم و با توجه به آن قبول کردم. گفت: ما چند برنامه داریم: قرائت قرآن، تواشیح، پذیرائی و یکی هم برنامه شما.
بیست دقیقه پس از نماز عشاء تلفن مجددا به صدا درآمد. همان صدا گفت: حاج آقا آماده هستید؟ گفتم: انشاء الله. گفت: هم اکنون صدایتان از بلندگوی مسجد پخش می شود.
«بسم الله الرحمن الرحیم» گفتم. سپس ابیاتی از حافظ را که متناسب با نیمه شعبان یافتم خواندم:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
ای درد توام درمان در بستر بیماری
وی یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
سپس گفتم: میلاد مسعود آخرین منجی جهان را به همه دوستان و عزیزان بویژه نمازگزاران مسجد امام حسین علیه السلام تبریک می گویم. من از شهر قم و در جوار کریمه اهل بیت حضرت معصومه علیهاالسلام که هم خواهر، هم دختر و هم عمه امام است، نائب الزیاره شما هستم. در این شب تعداد زیادی زائر وارد شهر قم شده اند که همه یک حرف در دل و یک نغمه بر لب دارند:
در این فرصت کوتاه من تنها به ذکر سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاطره ای از یکی از عالمان بسنده می کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر از عمر جهان تنها یک روز مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از خاندان مرا برانگیزاند. کسی که همنام و هم کنیه من است. او جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد.
امّا خاطره: در کتاب جنة المأوی آمده است که شیخ سلماسی نقل می کند که در نجف اشرف برای زیارت به حرم مطهّر حضرت علی علیه السلام رفتم. به حرم که رسیدم دیدم سید بحرالعلوم هم آنجاست. دیدم سید این بیت را با خود زمزمه می کند: «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن».
پیش او رفتم. پرسیدم: چرا این شعر را می خوانید؟ گفت: وقتی وارد حرم شدم، حضرت حجت علیه السلام را دیدم. داشت قرآن می خواند. من تنها چیزی که به ذهنم رسید، همین مصرع بود.
آنگاه با چند دعا سخن را به پایان رساندم.