1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 این کلیپ ، بارها و بارها ارزش دیدن دارد...
با هربار دیدنش اشک به چشمان خواهد آمد
اوج احساسات مردم ایران به رهبر عزیز ، زیر بارش شدید باران
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
زنده باد ایران
زنده باد مردم ایران
@KhanevadehMontazeran
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحنه ای جدید و باورنکردنی از قیامت...
👤 استاد #عالی
@KhanevadehMontazeran
🔺 توییت اکانت رسمی موسسه مصاف
✍با بررسی روند قیمتها از لحظه شمارش آراء در انتخابات آمریکا میبینیم که طی یکی دو روز قیمت سکه از ۱۵ میلیون به ۱۱ میلیون و دلار از ۲۸ تومان به ۲۲ تومان کاهش پیدا میکنه،درحالی که تحریمها،FATF و...همگی سرجای خود هستند.این اتفاقات جز پالس برای مذاکره چه معنی دارد؟
#گروگانگیران_معیشت
@KhanevadehMontazeran
به نام رب و الله یکتا 🌹
#تغییر_امروز_من
من از امروز تصمیم میگیرم که برای بیشتر کردن سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم
➖➖➖➖➖
از امروز تصمیم میگیرم که «شهرزاد قصه گو » باشم.
و البته منظورم این نیست که بشینیم و برای دیگران قصه تعریف کنیم...😜
در داستان شهرزاد قصه گو با پادشاهی مواجه میشیم که توسط وزیرش متوجه خیانت همسر و معشوقه اش میشه و برای انتقام تصمیم به کشتن همسرش و سپس ازدواج با دختران زیبای سرزمینش به قصد کشتن آنها می گیره تا دیگه هیچ دختر زیبایی وجود نداشته باشه که خیانت کنه..
تا اینکه دختر وزیر بنام شهرزاد برای ازدواج با شاه قدم جلو میزاره و هر شب با قصه های نا تمومش پادشاه رو از کشتن خود منصرف میکنه..
قصه گفتن می شه بهانه زنده موندن شهرزاد و به مرور زهر انتقام از دل شاه بیرون میاد و درمان میشه...
✅و درایت یک زن یعنی همین...
💯یعنی اگه باهوش و بادرایت باشی، نه تنها خودت رو نجات میدی بلکه اطرافیانت رو هم نجات میدی و پادشاه رو هم مطیع و دلبسته ی خودت می کنی و به مقام ملکه بودن می رسی ..
حکایت ها همیشه برای تفنن و سرگرمی نیستن...
بهتره گاهی دقیق تر بیشم و ازشون پند بگیریم...
➖➖➖➖➖
☞→ @KhanevadehMontazeran 🌼
•۰۰۰۰۰┅═✧❁ ☁️ 🔆 ☁️ ❁✧═┅۰۰۰۰۰•
👈بودن شما در این کانال، اتفاقی نیست👉
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_است 🤝
✨ امام صادق علیهالسلام فرمودند :
به راستی در آسمان دو فرشته است که موکل بندگانند ؛ اگر کسی برای خدا تواضع کند ، بلندش میکنند و ( مقامش را بالا میبرند ) و اگر تکبر کند ، پایینش می آورند ( و نزد مردم پست میکنند ).
📚 وسائل الشیعه،ج۱۵،ص۲۷۲
☞→ @KhanevadehMontazeran 🌼
•۰۰۰۰۰┅═✧❁ ☁️ 🔆 ☁️ ❁✧═┅۰۰۰۰۰•
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلیترین وظیفهی انسان چیه ؟
@KhanevadehMontazeran
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «تفکرات آخرالزمانی، صهیونیزم مسیحی»
📥
استاد رائفیپور
@KhanevadehMontazeran
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چند سال قبل که سیف رئیس بانک مرکزی بود و دلار به ۲۹۰۰ تومن کاهش پیدا کرده بود، سیف یه سخنرانی کرد و گفت نرخ ارز نباید از این پایینتر بیاد و به صلاح نیست! فرداش دلار به ۳۲۰۰ برگشت!
🔻حالا هم که با جو روانی پیروزی بایدن دلار سیر کاهشی پیدا کرده بود، دولت جلوی کاهش بیشترش رو گرفت!
فلذا این صحبتا که بایدن بیاد و مذاکره کنیم تا دلار بیاد پایین رو بذارید کنار، واقعیت اینه که دولت اقتصاد مردم رو به گروگان گرفته...
@KhanevadehMontazeran
یکی میگفت :
30 سال پیش خواستم برم شیراز . رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه تپل و شیرین 3یا 4ساله داشتند.
اتوبوس راه افتاد.
16 ساعت راه بود.
طی راه بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو
که نمیخوردش، تو دالی بازی یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم؛ بچه کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
ببین؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدرومادرش خوشحالند؛ گفتم
بذار بیشتر خوشحال بشند.
خلاصه 3 تا کاکائو را کم کم از دست بچه یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم که یهو ای وای..
مردم از دل پیچه، دل و روده ام اومد تو دهنم، سرگیجه داشتم، داشتم میترکیدم.
دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم. راننده با غرغر تو یه کافه ایستاد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.
برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد، هنوز 10 دقیقه نگذشته بود که دل پیچه شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم. چه دل پیچه وحشتناکی، تموم بدنم را میکشیدند، مردم خدا....
دویدم پیش راننده و با التماس وضعیتم را گفتم.
راننده اومد اعتراض کنه که با صدای عجیبی که ازم در شد راننده زد بغل جاده و گفت: بدو داداش
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس وتشکر کردم.
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک شده بود و چشمام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم؟
غذای فاسد که نخورده بودم!
دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچه تون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه، کاکائو براش بده. مادرش گفت:
حقیقت بچه مون یبوست داره، روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو سه تا هم خورده ولی بی فایده بوده!
من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجدداً اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم، رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه ماشین که شخصی نیست.
برو بشین!
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم؛ برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : من هم یبوست دارم، میشه به من هم کاکائو بدید؟
3 تا کاکائو مسهلی گرفتم
و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم:
عزیز چرا داد میزنی؟ نوکرتم، فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست، معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن!
راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود گفت ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی!
خلاصه ؛ 3 تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.
10 دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت:
داداش؛ جون بچه ات چی به خورد من دادی؟ ترکیدم!
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق!
مسافرها هم اعتراض که میکردند راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد توی جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره!
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.
*این را عرض کردم که بدانید برای رفع هر مشکلی #مسئولش باید همدرد مردم باشه تا حس کنه طرف چی میکشه...
🔰🔰🔰🔰🔰
@KhanevadehMontazeran
هدایت شده از موسسه مصاف
🔻زد و بند فروشگاهها برای تخفیفهای صوری به مردم!
🔸معاون سازمان تعزیرات حکومتی:
🔹️بعضاً دیده میشود که فروشندگان با همکاری و زد و بند با شرکت بسته بندی کننده و یا تولید کننده، قیمت روی کالا را بالاتر ثبت میکند که بعداً برای اعمال تخفیفهای جذاب، آزادی عمل بیشتری داشته باشد.
✅ @Masaf