...
حتما زیاد شنیدین 👇👇
ما ایرانی ها.....
ما شرقی ها .....
ما زن های ایرانی ....
ما مردهای ایرانی .....
تو ایران اگر بود .....
ترک ها .....
یه شمالیه ....
یه عربه .....
معلم ایرانی .....معلم خارجی
و.......الی ماشاءالله
جوك و حرف و حديث و.....داريم براى اينكه با هر روشى بگيم ما يا نژاد يا جنسيت مون يا كشورمون
پايين تر و بدتر از بقيه هستيم 😔
...
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چنان در جنگ شناختی به ما القا کردند که بدبخت هستیم که انگار باورمان شده است!
🔹 توضیحات مهدوی ارفع در مورد وضعیت زندگی در گذشته و دوران قبل انقلاب
_________🌱🪐___________
@Kharej_iran
...
بچه هامون رو طورى بار بياريم ، عاشق ميهن و دين شون و خودشون و هموطناشون باشن👌☺️❣
اصلا عاشق انسان ها و انسانيت باشن🌱
...
هدایت شده از 🇵🇸دختران انقلاب 🇮🇷
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آفرررین به این خیزش و شور و غیرت دینی💪👏
#دختران_انقلاب
#با_پرچم_اسلام_در_قلب_میدانیم✌️
هدایت شده از عماد دولتآبادی
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا به ما
یه مقلوبه زیر این آسمون بدهکاره😉
سنفطر فی القدس❤️
در قدس افطار خواهیم کرد💪
🆔 @EmadDavari
...
اين جنبش مقلوبه ميدونين چيه ⁉️
داستان جالبى داره
اگر واقعا دوست دارين بدونين اين حركت چرا تو قدس انجام ميشه بهم پيام بدين و كلمه قائم رو بفرستيد
تعدادتون زياد باشه ميگم ☺️🌱
...
خارج_بدون_سانسور 📡
... اين جنبش مقلوبه ميدونين چيه ⁉️ داستان جالبى داره اگر واقعا دوست دارين بدونين اين حركت چرا تو
خب تعداد زیاد نبود پس بی خیال داستان مقلوبه خوری میشیم
میریم سراغ قصه شب خودمون 😁🌱
📖#تا_سياهى_در_دام_شاه
🔱#داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐
🌟💐
💐
💐قسمت چهل و سوم 🌟
🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🔱محمدرضا همچون یک کودک حساس و زودرنج و دهن بین بود.دير عصبانى ميشد اما اگر به هنگام عصبانیت اش با مقاومت روبرو می شد فوراً جا میزد.
⚜در چند بار اختلاف و نزاع لفظی که با هم داشتیم من همواره با او تندی می کردم و او زود تسلیم می شد.
🔱 ذاتا انسان ترسو و بزدلى بود .از خود اراده ای نداشت .يادم میآید یک بار که به هنگام گردش در سرخه حصار دست در دست یکدیگر گام برمی داشتیم به ناگاه از میان علف ها فش فش ماری به گوش رسید. او با اینکه همیشه مسلح به کلت زیبایی بود، ناگهان دستانم را رها کرد و به سويی دوید .
⚜من از تعجب و ترس بر جا ماندم. مار نیز راه خود را گرفت و رفت. من به حالت قهر از این حرکت بزدلانه شاه که مرا در برابر خطری که تهدید میکرد رها کرده و گریخته بود به طرف اتومبیل رفتم.
🔱شاه با چهره ای که کاملاً سرخ شده بود به سویم آمد و از این حرکتش عذرخواهی کرد و بدون پردهپوشی گفت:
_ از تنها حیوانی که میترسم مار است و این ترس به خاطره ای از دوران کودکی ام برمیگردد .
⚜به راستی ترسو بود. روزی در یکی از دیدارهای خصوصی به حد افراط مشروب نوشید و حالت مستی او آن چنان شد که اختیار از کف داد .با صدای بلند می گریست و به مادر و خواهر و برادرانش فحش های رکیک میداد .
🔱این ماجرا به خاطره ای متعلق به وقایع پس از ۱۵ بهمن ۱۳۹۰ ۱۳۲۷ ماجرای تیراندازی به او بر می گشت .در این ماجرا شخصی به نام ناصر فخرآرایی به هنگام بازدید شاه از دانشگاه تهران به سوی وی تیراندازی کرد.
⚜ طبق گفته محمدرضا آنروز برادرش غلامرضا هم در کنارش بوده و به محض شنیدن صدای تیر غلامرضا خودش را بر روی زمین انداخته و بدون توجه به وضع برادرش اقدام به فرار میکند .پس از این اتفاق، شاه کینه غلامرضا را به دل می گیرد و هیچ گاه نیز این ترس و بزدلی او را فراموش نمی کند غافل از اینکه خود وی نیز دست کمی از او ندارد...
ادامه دارد...
✍#امينه
📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟 @Kharej_iran 💐🌟
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
💐
🌟💐
💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐🌟💐
...
⭕️اما معمای ترور محمدرضا شاه در نیمه بهمن ۱۳۲۷ چه بود؟
⭕️ ۶ اقدامی که پس از ترور نافرجام انجام شد
👇👇👇
https://khabaronline.ir/xftW2
...