🔰مالزی ربات جراح ایرانی را به آمریکایی ترجیح میدهد
🔰ربات سینا رباتی که امکان جراحی از راه دور داره، رقیب آمریکاییها در کشور مالزی هست. با توجه به کارایی بالاتر و هزینه کمتر، مالزی آموزش با این ربات رو خیلی وقته شروع کرده تا اون رو به طور کامل جایگزین نمونه آمریکایی کنه
#ایران_قوی
#ایران_بدون_روتوش
__🌱🪐____________
@Kharej_iran
✋ســـلام بر ویراســـتی
🔺حقیقتا این حرکت و این ادبیات آقای میرزایی قابل تحسین است!
🤔من نمیفهمم...
وقتی شبکهی اجتماعی ویراستی [که شبیه به توئیتر است] با سرعتی بسیار بالا در حال رشد است ، چرا و با چه توجیهی برخی مسئولین هنوز در #توئیتر آمریکایی فعالیت میکنند؟
😳میگویند باید در دسترس خبرنگاران ایران و جهان باشیم!
🔹کار دنیا بر عکس شده؟ خبرنگاران باید به دنبال شما باشند تا از نظرات و اظهار نظرهایتان مطلع شوند ، اما شما به توئیتر میروید تا در معرض دید خبرنگاران باشید!!!
😳برخی دیگر میگویند به سبب اثرگذاری جهانی و دیپلماسی عمومی باید در توئیتر فعال باشیم!
🔹با توئیت هایتان به زبان فارسی میخواهید دیپلماسی عمومی در دنیا به راه بیندازید؟
🤔با چه توجیهی در یک پیامرسان آمریکایی که تعداد کمی ایرانی در خود دارد فعالیت دارید و با حضورتان برای آن تبلیغ رایگان انجام میدهید؟
#نه_به_جنگ_افزارهای_آمریکایی
#مطالبه_گری
✍میلاد خورسندی
ویراستی
https://virasty.com/AbuTORAB/1683315463254096437
__________🌱🪐____________
@Kharej_iran
⭕️اتفاقی عجیب در مدرسه !
🎥لیام موریسون، دانشآموز ۱۲ سالهی کلاس هفتمی در ایالت ماساچوست آمریکا میگوید:
▫️در مدرسه به من گفتند: قبل از اینکه بتوانم به کلاس برگردم باید پیراهنم را در بیاورم!!!.... چه جملهای بر روی پیراهن من نوشته شده بود؟ فقط پنج کلمه ساده....👇👇
🔴 #خارج_بدون_سانسور
_______🌿🌎____________
@Kharej_iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اتفاقی عجیب در مدرسه !
#خارج_بدون_سانسور
#ایران_بدون_روتوش
#پهلوی_بدون_فیلتر
✅ایتا:
🌎https://eitaa.com/Kharej_iran
✅روبیکا:
🌎https://rubika.ir/Kharej_iran
هدایت شده از چند متری خدا
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمَدَمَت که بِنگرم،
گریه اَمان نمیدهد :)💚
+ اشکِ شوق توی بینالحرمین
📖#تا_سياهى_در_دام_شاه
🔱#داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐
🌟💐
💐
💐قسمت پنجاه و هشتم 🌟
🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🔱غلامرضا صراحتاً تاکید کرد که مادرم را همراه نبرم ،چون مسئله حساس و خصوصی است که باید تنها با من در میان بگذارد.
⚜پذیرفتم که راننده اش به دنبالم بیاید و خداحافظی کردم . به مادرم گفتم :
_قرار نیست شما همراه من بیایید
🔱 بسیار ناراحت شد و به فکر فرو رفت و به اتاقش برگشت .من هم لباس پوشیده و آرایش ملایمی کردم .حدود نیم ساعت طول کشید تا راننده غلامرضا برسد .وقتی که اتومبیل وارد باغ شد و من از آن پیاده شدم راننده تعظیمی کرد و دور شد.👮♂
🔱 غلامرضا در ایوان ایستاده بود و به جز زیر پیراهن و شورت پوشش دیگری نداشت .از بی ادبی او حرصم گرفته بود اما چاره ای نبود .
⚜همچنان که من از پله ها بالا میرفتم او نیز به طرف من آمد و وقتی که دستم را به طرفش دراز کردم بر آن بوسه زد. در آن دور و بر کسی مشاهده نمی شد. من که دیگر گرگ باران دیده بودم احساس کردم غلامرضا با کشاندن من به این باغ خلوت قصد و غرضی دارد که روشن خواهد شد.
🔱 با هم به درون اتاق بزرگ و مبله و شیکی رفتیم روی میز انواع اغذیه و نوشیدنی به چشم می خورد و از منقل کنار پشتی دود بلند میشد. به محض نشستن ،گیلاس مشروب برایم ریخت و کنار دستم نشسته در نگاهش تمنا موج میزد اما معلوم بود که میخواهد اول چیزی بگوید .
⚜برای اینکه به او کمکی کرده باشم گفتم :
_هیچ می دانید اگر برادرتان بداند که در دل شب من و شما در یک باغ و یک اتاق تنها بودیم چه خواهد کرد ⁉️
🔱 او در حالی که می کوشید لبخندی بزند گفت:
_ هیچ کاری نخواهد کرد و خوشحال هم خواهد شد
⚜با غیض گفتم :
نه چنین نیست او هم من و هم شما را خواهد کشت...
ادامه دارد....
✍#امينه
📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟 @Kharej_iran 💐🌟
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
💐
🌟💐
💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐🌟💐
ایشالا همیشه تنتون سالم
دلتون آروم
پدر و مادر و همسرتون کنارتون
و بچههاتون توی بغلتون باشن...