#سلام اقای غریبم. صبحتبخیرمولایمن
#یوسف ترین
نشانہے یعقوبِ #اهل بیٺ
شد پاره پاره قَلب زلیخا
#ظهور ڪن
با پرچَمے ڪه
نام #حسین اسٺ نقشِ آن
با مَشڪ #ساقے
از دلِ دریا ظهور ڪن
#یا_صاحب_الزمان_عجل الله
#العجل_یامولاے
#روزتون_مهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#دقایقی_با_شهدا
بنام خدا
شهدای امروز برادران شهید علی وحمید ومهدی باکری،سه برادری که تاامروز جسدهیچکدام برنگشته...
شهادت آقا مهدی تبریز- سکاندار قایق شهید باکری وقتی از لحظات آخر عمر سردار می گوید، بی اختیار اشک از چشمانش جاری می شود.
رضا لطفی که لحظات آمیخته به آتش و خون جزیره مجنون را درکنار سرداررشید اسلام سپری کرده بود، هنگام تعریف نحوه شهادت آقا مهدی لرزه در لبانش هوایدا می شود و دلش برای تشریح صحنه شهادت با زبانش همراهی نمی کند.
سرانجام پس ازمسلط شدن بر خود و فرو خوردن اشکهای چشمه گرفته از دریای خاطرات فرموش نشدنی جبهه های جنگ و همنشینی با انسانی آن جهانی می گوید: با آقا مهدی کنار دجله نشسته بودیم که آتشبار عراقی ها شروع شد، نزدیک غروب آفتاب بود و یکی از تک تیراندازهای عراقی زیرسایه این آتشبار از فرصت استفاده کرده ، بچه های ما را را می زد.
لطفی می افزاید: شهید باکری هم که تحمل این وضع را نداشت، یک آرپی جی برداشت و خواست برود که تک تیرانداز عراقی را بزند. من خواستم مانع شوم و گفتم می دونم که بعثی بی مروت کجا پناه گرفته، اجازه بده من بزنمش.
سکاندار قایق سردار سرفراز لشکر عاشورا که از تصویر نحوه نوشیدن شربت شهادت توسط آقا مهدی، حسرت های زیادی را در دل انباشته، با بیان هر جمله ای چهره اش درهم می رود و ادامه می دهد: اما آقا مهدی قبول نکرد و انگار که خودش می دانست، سرانجام کار چه می شود، با میل و رغبت خاصی آر پی جی را برداشت دوشش که شلیک کند، اما تک تیرانداز عراقی هم که انگار منتظر همین فرصت بود، تا آقا مهدی بلند شد مهلت نداد ... و من فقط دیدم که از پشت سر آقا مهدی خون سرازیر شد.
لطفی که شب های زیادی را در مهتاب نیزارهای جزایر محل جنگ و نیز پشت خاکریزهای ساده و غلتان به خون سرخ شهیدان، شاهد راز و نیاز سردار شهید مهدی باکری و زمزمه مناجات معروف وی مبنی بر خدایا مرا پاکیزه بپذیر بوده اضافه می کند: پس از بر زمین افتادن قامت آقا مهدی ، رضا مددی شهید را بغل کرده و داخل قایق آورد ولی عراقی ها که متوجه شده بودند چه پیکر با ارزشی داخل قایق است، با تیر بار و آرپی جی شروع به شلیک به سمت قایق کردند.
سکان دار قایق بزرگ مرد جبهه های جنگ حق علیه باطل که بغض گلویش را گرفته ، با صدایی آرام که خروش قطرات اشک را در پشت آن پنهان کند، ادامه می دهد: قایق را برگردانده به سمت نیروهای خودی حرکت کردم، اما یکی از گلوله های آر پی جی دشمن بعثی به قایق اصابت کرد و در نتیجه آن سه باک بنزین داخل قایق آتش گرفته، قایق شعله ور شد.
وی با تانی ای که به راحتی می توان تصویر آهسته و سینمایی گونه لحظات شهادت سردار همیشه خنده روی لشکر اسلام را در اعماق آن مشاهده نمود، تشریح می کند: در آن لحظه شدت آتش از طرف عراقی ها خیلی سنگین شده بود و ما هم که داخل آب دجله افتاده بودیم ، دیگرنتوانستیم کاری کنیم و فقط توانستیم خودمون راعقب بکشیم.
وقتی که لطفی از دقایق یافتن قایق آقا مهدی باکرمی گوید، غبارغم سنگینی بر چهره برافروخته اش به نشانه درماندگی در ان لحظات منحصربفرد می نشیند و می افزاید: بعد از مدتی آب قایق آقا مهدی را عقب آورد و پیکر تعدادی از شهدا داخل قایق بود، اما پیکر شهید باکری نبود.
وی اضافه می کند: بعدها هم حاج مصطفی مولوی ازدوستان و همرزمان سردار سرافراز لشکر همیشه پیروز 31 عاشورا از من پرسید که آیا پیکر شهید باکری به همراه پیکرعلیرضا تندرو و چند شهید دیگر داخل همان قایق بود و جواب دادم که آری.
سکان دار قایق آقای مهدی چقدر زیبا خاطرات اش از نحوه شهادت این شهید بزرگوار را با نقل جمله ای از سردار مولوی به پایان می برد که پیکر همه شهدای همراه باکری در قایق بود ، اما پیکر آقا مهدی نبود، گویا زمین خاکی هم تاب تحمل او را نداشت .
مهدی در راه گفت در رابطه با مهریه صحبت نکردیم، نظر شما چیست؟ به او گفتم هر چه شما بگویید. گفت: یک جلد قرآن و یک کلت کمری من، مهریه شما. گفتم به خدا قسم نظر من هم همین بود.
به گزارش مشرق، مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورای تبریز بود که بی شک اغلب کسانی که نامش را میشنوند مردی با لباس خاکی جنگ در ذهنشان تداعی میشود که چهرهای آرام دارد.
از ازدواج پدر و مادر مهدی 6 فرزند متولد شده بود؛ علی، رضا، مهدی و حمید و دو خواهر. علی باکری مهندس شیمی از دانشگاه صنعتی شریف بود که از مبارزین مذهبی مجاهدین خلق پیش از تغییر ایدئولوژیشان بود، رضا که اکنون در قید حیات و مشغول کار آزاد است، حمید که برادر کوچک بود اما یک سال پیش از مهدی در عملیات خیبر به شهادت رسید و مهدی باکری که مدتی شهردار ارومیه بود اما با آغاز جنگ به جبهه رفت و هنگامی که فرماندهی لشکر عاشورای تبریز را بر عهده داشت در عملیات بدر سال 62 به شهادت رسید.
نکته قابل تأمل در مورد شهدای باکری این است که علی رغم تقدیم سه پسر در راه اسلام، پیکر هیچ کدام به آغوش خانواده بر نگشت و هر سه گمنام و مفقود الجسد هستند.
صفیه مدرس همسرشهیدمهدی باکری :
بعد از شهادت آقا حمید، برادر شهید مهدی دیگر ایشان حضور جدی و فراوانی را در جبهه ایفا می کردند به طوری که هر 40 روز یا 20 روز یکبار به خانه سرمی زد.
و اما معیارهای ما در اوایل زندگیمان عبارت بودند از: 1- اتکاء به خدای متعال 2- دوری از تجملات 3- داشتن زندگی ساده 4- رعایت تقوای الهی; شهید مهدی همیشه می گفت ملاک من جهت زندگی، رضایت حق تعالی است، مکان و نحوه زندگی برایم تفاوتی ندارد. همین روحیه ایشان عاملی بود جهت صفا و نورانیت زندگی مشترک ما در اوایل دوران ازدواج و پس از آن.
یاس: انتظارات شما در اوایل زندگی، چه مسائلی بودند؟
انتظاراتی که شهید باکری از من داشتند این بود که فعالیت دوران مجردی ام ادامه پیدا کند و تعطیل نشود. به لحاظ این که بنده تا قبل از ازدواج به نحو چشمگیری در اغلب فعالیت های فرهنگی - سیاسی شرکت داشته و فعالیت می کردم.
وصیت نامه شهید حمید باکری
بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بنده خطاکار را ببخشند .
وصیت به احسان و آسیه عزیز
۱ ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
۲ ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
۳ ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
۴ ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزتبخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
۵ ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
۶ ) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
۷ ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
۸ ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
۹ ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
۱۰ ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
۱۱ ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
۱۲ ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
۱۳ ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
۱۴ ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
وصیّت به فاطمه :
۱ ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
۲ ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودهام به عهده شماست .
۳ ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
۴ )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
۵ ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا… که حلال خواهید کرد .
۶ ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
۷ ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت میخواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکریوصیت نامه شهید حمید باکری
بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بنده خطاکار را ببخشند .
وصیت به احسان و آسیه عزیز
۱ ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
۲ ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
۳ ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
۴ ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزتبخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
۵ ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
۶ ) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مو
رد تائید رهبری و امامت باشد .
۷ ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
۸ ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
۹ ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
۱۰ ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
۱۱ ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
۱۲ ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
۱۳ ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
۱۴ ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
وصیّت به فاطمه :
۱ ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
۲ ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودهام به عهده شماست .
۳ ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
۴ )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
۵ ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا… که حلال خواهید کرد .
۶ ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
۷ ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت میخواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکری
🌹🌹🌹بی گمان اغلب شما شهیدان باکری رامیشناسید ولی امیدوارم زندگینامه شهدای باکری بهانه ای باشد که به دیدن فیلم💐موقعیت مهدی 💐 که درحال حاضردرسینمااکران میشود بروید
tajvid-sotodeh-nia (38).mp3
5.76M
#آموزش_تجوید
🎤استاد #ستوده_نیا
✴️جلسه سی و هشتم
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره اعراف - آیه ۵۷
وَهُوَ الَّذِى یُرْسِلُ الرِّیحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْنَهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلنَا بِهِ الْمَآءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَ تِ کَذَ لِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
✅ ترجمه :
و اوست که بادها را پیشاپیشِ (باران) رحمتش به بشارت مى فرستد، تا آنکه (باد) ابرهاى سنگین (پر آب) را به آسانى حمل کند (و آن را) به سوى سرزمین مرده روانه کنیم، پس به این وسیله آب (باران) نازل کردیم و به واسطه آن هرگونه میوه اى را (از زمین) رویاندیم و برآوردیم. مردگان را نیز این گونه (از زمین) بیرون خواهیم آورد، باشد که شما (با دیدن حیات زمین پس از مرگ) متذکّر شوید
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°﷽°•
#تلاوت
🌸قرائت آیۀ شفا
🎙استاد #عبدالباسط عبدالصمد
📖سورۀ مبارکۀ #اسراء
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
4_5888657525846314578.mp3
899.2K
#صوت_دعای_فرج_استادفرهمند 👆
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
راس ساعت 21
🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#نجوایمهدوی
🏝مولاے من
چشم وجودمان
خیره بہ نورِ حضور شماست
ادرڪنے،ادرڪنے،ادرڪنے...
و دست استغاثہ
و روے حاجتمان
متوسل بہ درگاهتان
الغوث،الغوث،الغوث...
تا خداوند
طلعت رشیدتان را بہ ما بنمایاند
العجل،العجل،العجل... 🏝
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#دقایقی_با_شهدا
بنام خدا
شهید امروز تازه داماد،شهیدحسین لیراوی...
زندگینامه تازه داماد شهید حسین لیراوی عملیات فتح المبین
وي در آغوش پدر و مادر مهربان و متدين بزرگ شد. دوران ابتدايي راه در روستا به پايان رساند. اخلاق نمونه حسين از همان كودكي زبانزد همه اهل روستا و آشنايان
شهيد ليراوي در خردادماه 1340 در روستاي به نام بيدو از توابع بخش ديلم از استان بوشهر متولدشد. وي در آغوش پدر و مادر مهربان و متدين بزرگ شد. دوران ابتدايي را در همين روستا به پايان رساند. اخلاق نمونه حسين از همان كودكي زبانزد همه اهل روستا و آشنايان بود او از استعداد خاصي برخوردار بود تا اينكه در دوران ابتدايي و راهنمايي هميشه از بهترين دانش آموزان بود او به نماز علاقه فراوان داشت از همان سن هفت سالگي شروع به نماز خواندن كرد او در دوره راهنمايي قرآن خواندن را يادگرفت. دوران راهنمايي تحصيلي خود را در شهرستان ديلم گذراند. دوران متوسطه را در هنرستان فني گذراند به علت اينكه هنرستان در شهرستان خودش نبود مجبور بود باز به شهر بزرگتري بيايد. او به بوشهر رفت و بعد از دوسال به گچساران آمد در گچساران ديپلم گرفت و همان سال در انستيتو برق شيراز قبول شد دوران دانشجوييش مصادف با شروع انقلاب شكوهمند جمهوري اسلامي ايران بود حسين در اين مدت هميشه به پخش عكس، اعلاميه و پيامهاي امام مي پرداخت. شب و روز فعاليت مي كرد خاطره جالبي كه تعريف مي كرد اين بود كه در شيراز تظاهرات بود و حسين همراه با پنج نفر از دوستان و همكلاسي هايش به تظاهرات مي روند كه پليس شاهنشاهي به آنها حمله مي كند و درگيري شروع مي شود كه چهار نفر از دوستانش شهيد مي شوند و هميشه او را تحت تعقيب داشتند تا اينكه مجبور شد به زادگاهش بيايد. در اين موقع همه وقت به تبليغ مي پرداخت براي بچه ها شب كلاس قرآن مي گذاشت و هميشه با دوستانش كه در گچساران فعاليت مي كردند در تماس بود و با موتور هميشه اعلاميه و نوار يا عكس تازه اي از امام كه پيدا مي كرد به روستا مي برد تا اينكه انقلاب اسلامي پيروزگشت. وقتي جهادسازندگي به فرمان امام شروع به كار كرد از افرادي بود كه همان اول در جهادسازندگي فعاليت را شروع كرد و مدتي مسئوليت كميته امام را بعهده گرفت و بعد از اين فعاليت وقتي كه در كردستان گروهكها غائله بپا مي كنند حسين همراه با چند تن از برادران به كردستان مي رود و مدت چندماه در آنجا با گروهكهاي ملحد پيكار مي كنند بعد به جهادسازندگي برمي گردد و مسئوليت كميته حمل و نقل به او واگذار گرديد كه مدت پنج ماه مسئول اين كميته بود. حسين در بهمن ماه 60 ازدواج نمود درست بعد از يك ماه از ازدواجش نگذشته بود كه همراه برادران جهاد به شوش رفت. حسين در عمليات فتح المبين شركت نمود و مسئوليت رانندگي يك آمبولانس را بعهده داشت كه مجروحين و شهدا را از ميدان جنگ به پشت جبهه برگرداند ولي از آنجا كه هميشه يارانش را گلچين مي كند امانش نداد و در روز 61/1/4 حسين به وسيله تركش خمپاره دشمن به شهادت رسید وبه لقاءالله پيوست
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عج