May 11
هدایت شده از استیکر1و1
#مرگ_بر_اسرائیل مرگ بر اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا مرگ بر آمریکا
#مرگ_بر_انگلیس مرگ بر انگلیس
#مرگ_بر_آل_سعود مرگ بر آل سعود
#مرگ_بر_فرانسه مرگ بر فرانسه
#مرگ_بر_آلمان مرگ بر آلمان
#مرگ_بر_فتنه_گر مرگ بر فتنه گر
#مرگ_بر_منافق مرگ بر منافق
#مرگ_بر_داعش مرگ بر داعش
............................
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها موردی که پراید جان یک نفر را نجات داد!
خبرآنلاین: تصاویری جالب از تعقیب و گریز یک روستایی توسط شتر را ببینید.
#استیکر1و1
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
خُزّانُ العِلم
🌹روایت سردار سلیمانی از قرآن خواندن پیکر شهید در تابوت و اذان گفتنش در قبر
♦️سردار حاج قاسم سلیمانی در صحبتی اشاره کرده بود که ما هرگز فراموش نمیکنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر هنگام دفن، در همین رابطه یکی از اقوام شهید روایت کرده است: «وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم گریه میکردم. در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که میگفت، شهید قرآن میخواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. گفتم خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازهاش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن میآید.
♦️وضو گرفتم، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم، رنگش مثل مهتاب نور میداد و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام میرسید، وقتی گوشم را به صورت و دهانش نزدیک کردم مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد، چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادم است در همان لحظهای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را میخواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن میخواند»
♦️شهید مهندس عبدالمهدی مغفوری معاون حاج قاسم در لشکر ۴۱
کانال خُزّانُ العِلم👇
@Khuzzanaleilm 🇮🇷
حاج قاسم یکبار با لباس نظامی در بیمارستان حاضر شد
فاطمه مغفوری فرزند بزرگ شهید عبدالمهدی مغفوری با اشاره به روایت رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهید سلیمانی بیانکرد:
ماجرایی که حضرت آقا در دیدار با خانواده شهید سلیمانی به آن اشاره داشتند مربوط به اردیبهشت ماه ۹۸ است که دخترم باید تحت عمل جراحی قرار میگرفت. البته پیش از آن نیز به صورت ناگهانی متوجه دیابت پسرم شدیم که موجب بستری شدن یک هفتهای او در بیمارستان شد که در آن زمان نیز حاج قاسم در بیمارستان مرتبا به ما سر میزد.
ماجرای حضور ۴ ساعته سردار سلیمانی در بیمارستان
فرزند شهید مغفوری با اشاره به ماجرای حضور حاج قاسم در پشت اتاق عمل دخترش هم گفت: ۲۱ اردیبهشت ماه ۹۸ و روز عمل زینب خانم فرا رسید؛ ما در حال آمادهکردن دخترم برای اتاق عمل بودیم که حاج قاسم به تلفن من زنگ زدند، من گمان کردم که ایشان برای احوالپرسی و پیگیری وضعیت زینب تماس گرفتهاند اما سردار بخش بستری دخترم را سوال کردند و بعد از دقایقی دیدم حاج قاسم همراه با آقای پورجعفری خود را به ما رساندند؛ حضور ایشان از ساعت ۷ صبح در بیمارستان در کنار ما آرامش وصفناپذیری به ما داد.
این فرزند شهید اضافه کرد: در همین حین حضور حاج قاسم از طریق آقای پورجعفری متوجه شدم که ایشان عازم هستند، دلهرهای در جانم افتاد اما با توجه به مأموریتهای مهم حاج قاسم از او تشکر کردم و خواستم تا به کار و مأموریت خود برسند.
وی افزود: معمولا حاج قاسم با لباس فرم جایی نمیرفتند و از کودکی دیده بودم که برای رفتن به جایی خیلی سریع در منزل یا هرجایی لباس فرم خود را عوض میکردند ولیکن در یکی از روزها که ایشان برای سرزدن به من و پسرم حسین به بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) آمدند، با لباس فرم آمدند.
فرزند شهید مغفوری گفت: پسرم در آن زمان حدودا ۹ ساله بود و دخترم هم ۳ سال از حسین بزرگتر است. پس از مرخص شدن پسرم از بیمارستان، به فاصله یک شب شاهد تورم شکم دخترم بودیم که همگی تعجب و نگران شدیم.
وی ادامه داد: سراغ متخصصان زیادی رفتیم تا علت این مسئله را پیدا کنیم. متخصصان پس معاینه گفتند دخترت باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد تا دلیل قطعی بیماری مشخص و برطرف شود. این شرایط ۲ هفته ادامه داشت و شهید سلیمانی در این 2 هفته پیگیری کار ما بودند و وقتی فرصت میکردند در منزل و بیمارستان به ما سر میزدند و حتی چندین بار از عراق و سوریه با من تماس گرفتند.
به دوستان شهیدت بگو فرزند من را شفا دهند/ «عمو جان توکل کن» از دهان حاج قاسم نمیافتاد
فاطمه مغفوری با بیان اینکه شهید سلیمانی در منزل خود قاب عکسی بزرگ، شاید ۱.۵ متری داشتند که تصویر اکثر شهدای کرمان از جمله پدر من در آن بود، گفت: حاج قاسم با حضور و صحبتهای خود سعی در انتقال آرامش به من را داشت و جمله «توکل کن» از دهانش نمیافتاد. یک روز که خیلی نگران حال فرزندم بودم با اضطرار به شهید سلیمانی گفتم، حاج آقا وقتی به خانه رفتید در خانه به آن قاب عکس بزرگ و دوستان شهیدت بگو فرزند من را شفا دهند.
ادامه 👇👇👇👇
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حاج آقا گویی بیشتر از ما پیگیر وضعیت زینب بود
خانم مغفوری با اشاره به پیگیری وضعیت دخترم پس از عمل جراحی گفت: یک هفته پس از عمل و ترخیص زینب، شهید سلیمانی با ما تماس گرفتند و گفتند من همین الان در خصوص آزمایشات با بیمارستان صحبت کردم و گفتند مورد خاصی نبوده است. من به سردار گفتم که خودمان این موضوع را فراموش کرده بودیم، حاج قاسم گفت: «نه عمو جان من کاملا حواسم بود و منتظر جواب آزمایش بودم.»
وی ادامه داد: به هر حال شهید سلیمانی با تمام افراد و خانواده شهدا همین رفتار را داشتند و چنانچه در این ایام صحبهای فرزندان شهدا و اقدامات و رفتارهای حاج قاسم را دیدیم.
شهیدسلیمانی، شهیدمغفوری را امامزاده کرمان میدانست/مزه یتیمی را باشهادت سردار چشیدم
فاطمه مغفوری با اشاره ارادت حاج قاسم به شهید عبدالمهدی مغفوری گفت: یک سخنرانی مشهوری حاج قاسم در برج میلاد در خصوص پدر من داشتند و حتی پدر من به شهید باب الحوائج معروف است و حتی پس از شهادت مشهور شدند و از نقاط مختلف کشور و حتی خارج از کشور خواب پدرم را میبینند و برای گرفتن حاجت میآیند؛ حتی مادرم تعریف میکرد که خانمی از آمریکا پس از خواب دیدن برای حاجت گرفتن بر سر مزار پدر من آمده بود.
وی ادامه داد: شهید سلیمانی در آن سخنرانی معروف گفته بود که ما افتخار میکنیم که شهید مغفوری امامزاده شهر ماست، کسی که هر شخصی به سمت او بیاید، حاجت خود را میگیرد.
دختر شهید مغفوری در پایان گفت: واقعا لحظه شنیدن خبر شهادت حاج قاسم در قالب کلمات نمیگنجد، زمان شهادت پدرم من ۳ ساله بود و خاطره زیادی از او به خاطرم نیست و چه بسا شاید به جرئت بگویم مزه یتیمی را برای اولین بار شنیدن این خبر تجربه کردم.
ادامه 👇👇👇
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
شهید سلیمانی پدرم را برای مدیریت میدان فرستاده بود
فاطمه مغفوری حال و هوای خود را اینگونه توضیح میدهد: از طرفی دلهره زینب را داشتم، از طرفی دیگر اما به حاج قاسم گفتم میدانم که یک خاورمیانه روی انگشت شما میچرخد و حضور شما در این موقعیت حتی برای من آزار دهنده است و احساس دین میکنم! که شهید سلیمانی آن جمله معروف که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند را گفتند.
وی ادامه داد: پس از اصرار شدید من، شهید سلیمانی جمله عجیبتری گفت؛ «عموجان صبح که من داشتم به بیمارستان میآمدم، به پدرت گفتم تو برو اونجایی که من باید بروم و مدیریت کن، من به جای تو بیمارستان میروم و در کنار دخترت میمانم.» پس از این جمله انگار دیگر رو پای خودم بند نبودم، چند قدم به سمت عقب رفتم و بغضم ترکید.
دختر شهید مغفوری افزود: زمانی که به ما اعلام کردند که نوبت عمل دخترم فرارسیده است، قبل از رسیدن من و همسرم به طبقه مورد نظر و اتاقهای جراحی، حاج قاسم خود را رسانده بود و تمام زمانی که زینب در حال عمل بود، من به همراه سردار سلیمانی، همسرم و آقای پورجعفری در اتاق مجاور نشسته بودیم.
حاج قاسم گفت تا زینب به هوش نیاید نمیروم
وی ادامه داد: من در این زمان آرام قرار نداشتم و گریه میکردم که حاج قاسم میگفت: «گریه نکن، الان همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشود، بخند عمو» که پس ۴۵ دقیقه پزشکان اتاق عمل آمدند و گفتند که الحمدالله به خیر گذشته است.
فاطمه مغفوری ادامه ماجرا را اینگونه روایت میکند: خیالمان که راحت شد به حاج قاسم گفتم لطفا تشریف ببرید، اما باز هم نمیرفتند و میگفت تا زینب به هوش نیاد و او را نبینم، نمیروم؛ پس از نیمساعت، به هوش آمدن و ورود زینب به ریکاوری، حاج آقا بالای سر او رفت و پس از دیدن او خیالشان راحت شد و با ما خداحافظی کردند و رفتند.
فرزند شهید مغفوری یادآوری کرد: حاج آقا در روز عمل دخترم از ۷ صبح تا حدود ساعت ۱۱ و شاید بیشتر از ۴ ساعت در بیمارستان در کنار ما بودند.
کانال خُزّانُ العِلم👇
@Khuzzanaleilm 🇮🇷
حاجقاسم در منزل خود قاب عکسی بزرگی داشتند که تصویر اکثر شهدای کرمان از جمله پدر من در آن بود که با گریه یقه پیراهن ایشان را گرفتم و با اضطرار گفتم حاجآقا میروید در خانه و به آن قاب عکس بزرگ و دوستان شهیدت میگویی بچه مرا شفا دهند و نباید یک مو از سر او کم شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلیپی از شهید آرمان علیوردی:
دو روز دیگه میوفتیم شهید میشیم، دوتا عکس نیست ازمون... میگن طرف شهیده دو تا عکس نداره
#شهدا_شر_منده_ایم ❤️
#الّلهُـمَّ_عَجِّــل_لِوَلِیِّکَـــ_الفَـــرَج🤲
کانال خُزّانُ العِلم👇
@Khuzzanaleilm 🇮🇷