فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هندونه:
اگه الان ایران بودیم، عزت و آبرویی نداشتیم😏
فروش هندوانه در ژاپن🙈
12.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمه حالش خوب است
روایت عجیب و تکان دهنده نزدیک به مرگ دختری که در زمینه عفاف و حجاب بی مبالات بود
ماجرای شفاعت حضرت رقیه(س) و شهدا در خصوص دختر بی حجاب
مشاهده عذاب بی حجاب ها...
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری؛
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
حالا که اومدی پیشم
بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضمو بازم
غریبیمو تماشا کن...
🌸🍃🌸🍃
خدای مهربون . . .
شاکرم که تو همیشه قانونت پا برجاست
حتی وقتی ما قانون شکنی میکنیم!
ما چه بنده های خوبی باشیم چه بد،
هیچ وقت طلوع و غروب خورشیدت را از ما نمیگیری
نعمتِ دیدن و شنیدن و زنده بودن رو از ما نمیگیری
قانونهای دنیای تو زیباست ،
نه قانونهای دنیای ما !
خیلی دوستت دارم خدا
بابت همه نعمتهایی که بهم دادی ازت ممنونم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقیه تنها یک کودک خردسال نیست؛
رقیه تنها یک امامزاده نیست؛
رقیه تنها دختر دردانه حسین علیه السلام نیست؛
رقیه، رمزی از رازهای عاشوراست.
شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیه دردانه حضرت امام حسین علیه السلام تسلیت باد.🖤🖤🖤
﷽
شیخ هادی خراسانی و دمشقی
مرحوم آیتالله سید هادی خراسانی نقل میکنند:
دست یکی از اقوام ما را عقرب یا ماری گزید.
دستش دچار مشکل شد و دکترهای متعدد نتوانستند او را مداوا کنند.
بعد از مدتی، شخصی به نام سید عبدالامیر خودش آمد سراغ فامیل ما و دستش را روی دست مارگزیده او گذاشت، کمی فشار داد و گفت: "حالا ببین، درد احساس میکنی؟"
او گفت: "نه، درد دستم خوب شد، ماجرا چیست؟"
سید گفت: "من نه اهل دعا هستم و نه دوا، ما نسل اندر نسل اگر آب دهانمان یا دستمان را بر مار گزیده و عقرب گزیده بگذاریم، خوب میشود.
چون جد من سید ابراهیم دمشقی، سه روز جسد حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را در بغل گرفته بود و چون دست او به بدن حضرت رقیه خورده بود به هر بیماری میزد، بهبود می یافت و این نسل به نسل به ما هم رسیده."
[کرامات و معجزات، 9 ]
سید ابراهیم دمشقی یکی از علمای دمشق بود که سه دختر داشت.
دختران او هر یک در عالم رویا حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را خواب میبینند که ایشان میگویند: "به پدرت بگو به والی دمشق بگوید که بین قبر و لحد من آب افتاده است و بدن من اذیت است. بیاید قبر را تعمیر کند."
دختران سید ابراهیم دمشقی خواب را برای پدرشان تعریف میکنند اما ایشان ترتیب اثر نمیدهد
تا اینکه خود سید ابراهیم خواب حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را میبیند. حضرت رقیه میفرمایند: "چرا به والی خبر نمیدهی؟ بدن من اذیت است. بیایند قبر من را تعمیر کنند."
سید ابراهیم به والی دمشق خبر میدهد و والی دستور میدهد که قفل حرم به دست هر کسی که باز شد، او مسئول تعمیر قبر باشد.
تکتک علما میآیند اما قفل جز به دست سید ابراهیم دمشقی، باز نمیشود.
قبر را میشکافند و لحد را باز میکنند، بدن حضرت رقیه را میبینند که سالم است و هیچ اتفاقی برای جسد مبارک نیفتاده، اما آب زیادی در لحد جمع شده است.
سید ابراهیم دمشقی بدن مبارک حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را سه روز روی زانو میگذارد و گریه میکند و در این مدت فقط برای نماز، بدن مبارک را بر پارچه تمیزی بر روی زمین میگذارد.
به معجزه حضرت رقیه در این سه روز، سید ابراهیم نه نیاز به آب و غذا و خواب پیدا میکند و نه تجدید وضو.
موقع دفن وقتی میخواهد بدن را در قبر بگذارد. میگوید: "من پسر ندارم، از خدا بخواه پسری به من بدهد."
پس از مدتی، خداوند سید مصطفی را به او عطا میکند.
پس از آن، والی دمشق تولیت حرم حضرت رقیه را به این خانواده میسپرد، نسل اندر نسل سید ابراهیم و فرزندانش متولیان حرم حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) میشوند.
[ ستاره درخشان شام، 11- 12 ]