فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی پر از آرامش
سلامتی
موفقیت
انرژی مثبت
و خبرای خوش
براتون آرزو میکنم
شبتون آروم و پر برکت 🌸
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح غم هایت را
از پنجره بیخیالی بتکان
و شروع شادی را آویزهی گوشت کن
امید داشته باش ،
تا دنیا جای بهتری برای زندگی باشد
و در و دیوار روزمرگیهایت پر از لبخند تو باشد.
سلام صبح جمعهتون امام زمانی❤️
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تغذیه
⛔️ شیرکاکائو برای صبحانه کودک ممنوع
❌کاهش یادگیری
❌خرابی دندان به علت قندبالا
❌افزایش پرخاشگری به علت شکربالا
❌چاقی
🍶 به جای شیرکاکائو از شیر استفاده کنید.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ورزش_بازی
🔹️تمرین هماهنگی عصب عضله،تقویت عضلات درشت دست و پا
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#شعر
🔹️مرد آتش نشان
مرد آتش نشانم
وقت نبرد با آتش
خودم یک قهرمانم
کارم را دوست دارم
من ناجی انسانم
بی احتیاطی نکن
با آتش بازی نکن
تا در امان بمونی
خودت رو نسوزونی
حادثه های ناجور
همیشه در کمینه
نجات جان انسان
کارم همش همینه
ماشین آتش نشان
وقتی آژیر می کشه
کنار برید زود زود
باید زودتر رد بشه
خاموش کنه آتیش رو
خیلی فوری خیلی زود
این آتیش خطرناک
هم شعله داره هم دود
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تربیتی
🔸️به جای فریاد زدن بر کودک، اطلاعات را در اختیارش قرار دهید.
🔹️وقتی اطلاعات را در اختیار کودکان قرار میدهید معمولا آنها خودشان متوجه می شوند چه باید بکنند...
❌ اگه یه بار دیگه روی دیوار چیزی بنویسی کتک مفصل میخوری.
✅ دیوار برای نوشتن نیست بلکه کاغذو درست کردن که روش چیزی بنویسی.
❌هیچ وقت شده یه بار توی کار خونه به من کمک کنی؟
✅ خیلی خوب میشد اگه میز برای شام آماده می شد.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🔹️کارتون ای کی یو سان👆
🔹️نوستالوژی
😍😍😍😍😍😍😍
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قرآنی_حدیث
🔹️آفرین که موقع مسواک زدن شیر آب را می بندی و با یک لیوان آب دهانت را می شویی. چون میدونی خداجون دوست اسراف کاران نیست.
🔹️خداجون در قرآن می گوید
" كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ
🔹️بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید همانا او(خداوند) اسراف کاران را دوست ندارد.
#سوره_اعراف
#اسراف
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔴 دعا برای فرج امام زمان علیه السلام در هنگام زوال جمعه
🔵 در روایت آمده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام هنگام زوال جمعه برای امر قیام حضرت مهدی ارواحنا فداه دعا می کردند.
📚 مکیال المکارم ج ۲ ص ۵۱
🌕 زوال خورشید : موقعی است که خورشید به وسط آسمان برسد که همان اذان ظهر است.
#امام_زمان
#روز_جمعه
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#داستان_متنی
👭👭👭👭👭👭👭
داستانی به هدف کمک به دیگران
خرگوش کوچولو از سال نو خیلی خوشش می آید. او از هدیه دادن و هدیه گرفتن هم خوشش می آید. شاگردان کلاس آقای جغد در آخرین ماه هر سال برای بچه های بی سرپرست هدیه هایی تهیه می کنند. این اسباب بازی ها می توانند نو باشند یا این که از وسایل خودشان باشد که چون خوب با آن بازی کرده اند ، سالم مانده اند. وقتی که آقای جغد جعبه هدیه ها را روی میز گذاشت ، بچه ها هیجان زده شدند. فقط سه روز برای آوردن هدیه ها وقت داشتند. آن روز عصر خرگوش کوچولو جعبه اسباب بازی هایش را بیرون آورد و ماشین قرمزش را برداشت و گفت : « وای ماشینم. » یادش آمد که چطوری دور خودش می چرخید و بوق می زد. بعد فیل پنبه ای اش را برداشت و سفت بغل کرد و با خوشحالی گفت : چقدر دنبالت گشتم. کجا بودی ؟ تیله های سبز رنگش را هم که چند هفته پیش گم کرده بود پیدا کرد. فریاد زد : « چه خوب من از این تیله ها خیلی خوشم میاد. » خرگوش کوچولو بقیه اسباب بازی ها را هم بیرون آورد. دلش می خواست به جز یک کامیون که یکی از چرخ هایش را گم کرده بود ، بقیه اسباب بازی ها را نگه دارد. خرگوش از پدرش خواست در درست کردن کامیون به او کمک کند. پدر گفت : « ما سعی خودمان را می کنیم ولی این خوشحالیت دیگر مثل اولش نخواهد بود. »
خرگوش گفت : « این تنها چیزی است که می توانم هدیه بدهم. بقیه اسباب بازی ها را خیلی دوست دارم و نمی توانم از خودم جدا کنم. » پدر گفت : « دوست دارم درباره این موضوع بیشتر فکر کنی. در روزهای عید ما باید از خود ، گذشت بیشتری نشان دهیم. » در مدرسه خرگوش از دوست هایش پرسید که چه چیزی آورده اند. سگ آبی کتاب بزرگ پرسش و پاسخ خودش را آورده بود و با افتخار گفت : « من تمام آن را حفظ هستم. » خرس گفت : « من هم یک سرگرمی آورده ام ، فقط یک بار آن را ذدرست کرده ام. » خرگوش اخم کرد و گفت : « فکر کنم منم یک کامیون بیاورم. » دو روز وقت داشت تا در این باره تصمیم بگیرد ولی خرگوش آن قدر کار داشت که نمی توانست به این موضوع فکر کند. هم در گروه سرود تمرین می کرد و هم باید یک داستان درباره تعطیلات می نوشت. به خودش قول داد بعد از مدرسه یک چیزی انتخاب کند. وقتی به خانه رسید ، عمه به دید او آمده بود و کادویی برای او آورده بود. عمه سال گذشته هم به او عروسک خیمه شب بازی هدیه داده بود. خرگوش آن قدر ذوق کرد که فکر کردن به هدیه را فراموش کرد.
روز بعد وقتی به مدرسه رفت جعبه هدیه ها پر شده بود. آقای جغد گفت : « بچه ها شما مثل هر سال نشان دادید که بسیار بخشنده هستید. » می دانید که شاید هدیه شما تنها هدیه ای باشد که آن بچه ها در این روزهای تعطیل می گیرند ؟ » خرگوش به فکر فرو رفت. او هرگز به این موضوع فکر نکرده بود. فردا باید هدیه حسابی بیاورد. به خانه که رسید دوباره سر جعبه اسباب بازی ها رفت. شاید یکی از این فیل خوشش بیاید ولی زیاد با آن بازی کرده ام و رنگش رفته است. او مطمئن نبود که ماشین قرمزش هم تند راه برود. خرگوش ناراحت شد. اول آن قدر این اسباب بازی ها به نظرش خوب بودند که دلش هم نمی آمد به کسی بدهد و الان آن قدر کهنه که رویش نمی شد به کسی بدهد. همان طور که با عروسک های خیمه شب بازی اش بازی می کرد فکر کرد که عمه چطور هدیه ای را انتخاب می کند. زیر لب گفت : « بهترین هدیه آن است که دوست داری خودت هم آن را داشته باشی. » به مجموعه تیله هایش نگاه کرد. از آن ها خیلی خوشش می آمد پس بچه دیگری هم از بازی کردن با آن ها لذت خواهد برد.
خرگوش تیله ها را تمیز کرد و در یک کیسه ریخت و روی یک کاغذ کوچک نوشت : « این تیله ها شانس می آورد. عید مبارک » صبح روز بعد خرگوش هدیه اش را روی دیگر هدیه ها گذاشت. بعد از آن با دوست هایش جعبه اسباب بازی ها را به محل شهرداری بردند تا از آن جا به محل بچه های فقیر برود. خرگوش می دانست دلش برای تیله هایش تنگ می شود ولی به جای اینکه ناراحت باشد ، خوشحال بود.
از کودک بپرسید :
- اگر یک روز کودکی که هیچ وقت اسباب بازی نداشته به اتاق تو بیاید و از تو بخواهد یکی از وسایلت را به او هدیه دهی چه می کنی ؟
- با بخشیدن وسایلت فکر می کنی چه حسی داشته باشی ؟
- فکر کردن به بچه ای که با اسباب بازی ات بازی می کند ، خوشحالت نمی کند ؟
به کودک بگویید :
همه بچه ها این شانس را ندارند که پدر و مادرشان هر چیزی که دوست دارند برای شان فراهم کنند و گاهی حتی لباس و خوراکی مناسب هم ندارند و ممکن است بیمار شوند.
🔹️و با هدیه دادن بعضی از وسایلت می توانی آن ها را هم در سال نو خوشحال کنی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#درمانی
🔹️کار کردن شکم نوزادان و شیرخواران ریفلاکسی از روزانه ۵ بار تا هر ۵ روز یکبار طبیعی است و کارنکردن شکم تا ۲ هفته نیز بی خطر است ولی اگر کودک برای دفع مدفوع دچار بی قراری باشد بهتر است با تحریک مقعدی و .... کودک را در این مورد کمک نمایید.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخند
🔹️چه حس آرامشی داره😍😋
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
🔹️یه بازی دو نفره با ابزارهای ساده و راحت
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#آموزشی
🔹️علائم دندان در اوردن کودک🍼
🔸اشتهای کم
🔸جویدن
🔸بی قراری
🔸بدخوابی
🔸تب
🔸جوش صورت
🔸لثه قرمز
🔸آبریزش زیاد از دهان
🔸داغ شدن سر با اینکه بدن سرد است
🔸اسهال اسیدی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🔹️یه کاردستی جالب برای بچه ها😍
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#خلاقیت_هوش
🔸️سایه بازی
🔹️از اون دست بازیها که دقت و توجه زیادی رو میطلبه چون بچهها باید به جزییات تصویر خوب دقت کنن تا سایه مناسب هر تصویر رو پیدا کنن 😊
از قول زنبور کوچولوهااا😃👇
🐝ویززززز ویززززز سایهی من کدومه؟🐝
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
بهار ثانیہ بہ ثانیہ نزدیکتر میشود
واینجا کسی هست کہ بہ اندازه شکوفہ های بهار براتون آرزوهای قشنگ دارد
الهی در آخرین روزهای سال هر آنچہ آرزو دارید، براتون فراهم شه 🙏🌸
سلام صبح شنبهتون زیبا💕❣️
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تغذیه
🔸️کراکت سیبزمینی
🔹️5عددسیب زمینی را آبپز کرده,له کرده به شکل پوره در می آوریم و ,یک عدد تخم مرغ,نمک,فلفل سیاه و پودر سیر را اضافه کرده مخلوط میکنیم.
🔹️تیکه هایی به اندازه گردو برداشته داخل هر توپک یک قاشق مایع ماکارانی و پنیر قرار میدیم .سپس اول در آرد سفید و بعد در تخم مرغ و سپس در آرد سوخاری غلطانده و در روغن داغ سرخ میکنیم.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ورزش_بازی
🔹️ورزش و بازى به کودک فرصت مىدهد که پس از خستگىهاى بدنى و روانى ناشی از برنامههای روزانه،دوباره به رهایى و آرامش درونى برسد.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#شعر
🔹️مادرم،پدرم
مثل یک صبح بهار
خنده هایش زیباست
مادرم دشت گل است
مادر من دریاست
* * * * *
حرفهای پدرم
مثل عطری خوشبوست
پدرم خورشید است
روشنیها از اوست
* * * * *
خانهی ما باغی است
بچه ها جای گل اند
پدر و مادر من
باغبان های گل اند
* * * * *
گرمی خانه ما
خنده و مهر و وفاست
زندگانی آرام
زندگانی زیباست
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تربیتی
🔸️تحقیقات نشان می دهد :
🔹️تعداد کلماتی که نوزادان هر روز میشنوند، بر هوش و ذکاوت، مهارت های اجتماعی و موفقیت های تحصیلی آنها در آینده تاثیر می گذارد.
🔹️سعی کنید مدام با کودکتان حرف بزنید و با حوصله به واکنش های او جواب بدهید.
🔹️وقتی طوری رفتار کنید که نوزادتان بفهمد دارید با تمام وجود به او گوش می دهید ،هم اعتماد به نفسش تقویت می شود و هم مهارت های زبانیاش.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔹️کارتون فوق العاده و جذاب کاتیا و کوتیا
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآنی
🔹️آموزش اذان و اقامه
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#داستان
🔹️گربه عصبانی
در سرزمینی دوردست که خورشید به روشنی می درخشید و پرندگان آوازهای قشنگ سر می دادند،باغ بزرگی بود پر از حیوانات، با شکل ها، اندازه ها و رنگ های مختلف. حیوانات بزرگتر مشغول ساختن لانه یا پیدا کردن غذا بودند. حیوانات کوچکتر هم به آنها کمک می کردند. اما آنها هم برای خودشان کار داشتند. کار آنها بازی کردن بود. اگر به طور اتفاقی از کنار باغ رد می شدید، حتما صدای داد و فریاد و قهقهه ی آنها را می شنیدید و می دیدید که چقدر از بازی با یکدیگر لذت می برند. ممکن بود در گوشه ای از باغ، خوک را ببینید که با فیل کوچولو قایم موشک بازی می کند و در گوشه ای دیگر اسب کوچولو،زرافه کوچولو و اردک کوچولو را که با هم والیبال بازی می کنند. آنها دسته ای از حیوانات شاد و خوشحال بودند.
روزی ، گربه ی کوچکی با خانواده اش به این باغ بزرگ آمدند. همان روز اول، گربه کوچولو به همه جای باغ سر زد تا دوستان جدیدش را ببیند. او توپ بزرگ براقی داشت که هر وقت آن را به هوا پرتاب می کرد یا با پا می زد صداهای خنده داری از آن شنیده می شد. گربه کوچولو در حالی که توپش در دستش بود به این طرف و آن طرف می دوید تا بقیه ی حیوانات کوچک را ببیند. آنها هم کنجکاو بودند که گربه کوچولو را بشناسند.
زرافه با لبخند به گربه گفت : ” بیا با هم والیبال بازی کنیم.” گربه با خوشحالی گفت : ” باشه”. آنها مدتی با هم بازی کردند تا اینکه گرمشان شد و خسته شدند. نشستند و کمی آب خوردند.
بعد از اینکه خنک شدند، زرافه گفت : ” می شه ما با توپ تو والیبال بازی کنیم؟ توپ قشنگیه.” گربه گفت که دوست ندارد کسی با آن بازی کند. زرافه گفت : ” پس اقلا اجازه بده آن را ببینم.” و دستش را دراز کرد تا توپ براق را بردارد. اما قبل از اینکه زرافه آن را بگیرد، گربه با پنجول های تیزش پای زرافه را چنگ زد، زرافه بیچاره شروع کرد به گریه کردن. خراش پایش او را اذیت می کرد. زرافه گفت :” دیگه با تو بازی نمی کنم.” گربه با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و گفت : ” چه اهمیتی دارد. بقیه حیوانات با من بازی می کنند.” بعد هم توپش را برداشت و به خانه رفت.
روز بعد،گربه دوباره با توپ براقش به باغ بزرگ آمد تا با حیوانات دیگر بازی کند. او می دانست که زرافه از او ناراحت است. بنابراین، از زرافه نخواست که با او بازی کند. به جای آن، به اردک گفت: ” می خواهی با من بازی کنی؟”
اردک که دیده بود که چگونه به زرافه چنگ زد،گفت:” نه من نمی خواهم با تو بازی کنم، چون تو به دوستانت پنجول می کشی.”
گربه شانه هایش را بالا انداخت و گفت: ” اصلا مهم نیست، بقیه ی حیوانات با من بازی می کنند.” وقتی که گربه از اسب پرسید که آیا می خواهد با او بازی کند ، او هم گفت نه. بعد گربه پیش فیل رفت و پرسید که آیا می خواهد با توپ براق او بازی کند. فیل و خوک با هم گفتند : ” ما با تو بازی نمی کنیم. چون تو به دوستانت پنجول می کشی.” گربه عصبانی شد. اما هیچ کاری نمی توانست بکند. روزها می گذشت و او حیوانات دیگر را تماشا می کرد که با هم بازی می کردند. خیلی خسته و کسل شده بود. توپ براقش هم هیچ کمکی برای شاد کردن او نمی کرد. آخر وقتی کسی نیست که بشود توپ را برایش انداخت و با او بازی کرد، داشتن توپ براق چه فایده ای دارد. بالاخره به اطراف زرافه و حیوانات دیگر رفت و گفت که از کاری که انجام داده متاسف است. او احساس بدی داشت و دلش می خواست که دوباره بتواند با زرافه و حیوانات دیگر بازی کند. اما زرافه گفت تا وقتی که جغد نگوید که بازی با او کار درستی است، آنها با او بازی نمی کنند.
گربه پیش جغد رفت و همه چیز را برایش تعریف کرد. جغد با دقت به حرف هایش گوش داد و با چشمان گرد و درشتش به گربه نگاه کرد و گفت : ” به نظر می رسد فهمیده ای که کار اشتباهی کرده ای. اما این کافی نیست. حالا باید یاد بگیری که هر وقت عصبانی یا ناراحت شدی چه کار کنی.” گربه با دقت به حرف های جغد گوش می داد، چون واقعا از اینکه زرافه بیچاره را اذیت کرده بود متاسف بود و می خواست با بقیه ی حیوانات دوباره بازی کند. گربه پرسید: ” چه کار باید بکنم؟ ” جغد برایش توضیح داد که بعضی وقت ها از اینکه دیگران کارهایی انجام می دهند که ما دوست نداریم، عصبانی یا ناراحت می شویم . به جای صدمه زدن به آنها می توانیم با آنها صحبت کنیم. می توانیم بگوییم به خاطر کارهایی که انجام داده اند از آنها عصبانی یا ناراحت هستیم. گربه گوش می داد و سر پر مویش را تکان می داد. به نظر می رسید که دیگر یاد گرفته بود. جغد معلم خوبی بود. جغد به او گفت :” حالا تو یک چیز جدید و مفید آموخته ای . برو با بقیه ی حیوانات بازی کن.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از « به رسم زینب » علمدار مقاومتیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ از قدرت دختران ایران زمین میترسند!
آنهایی که دیروز فتنهٔ #مهسا را رقم زدند و امروز سوار موج #مسمومیت شدند.
🧕 دختر مسلمان ایرانی، تاریخ ساز و میدان دار عرصه آگاهی و روشنگریست...
این پاسخ ما دختران دهه هشتادی و نودی ست...
#سرود
#بازی_واره
#مسابقه_کتابخوانی
#من_میترا_نیستم
#چالش_ها
📌به پویش دخترانهٔ « #به_رسم_زینب » بپیوندید.
🌐 rasmezeynab.ir
🌸 @rasmezeynab