eitaa logo
کودکانه
46هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
خیلی دنبال لباس هایی گشتی که هم برای پوشش زیر چادر مناسب باشه، هم بتونی تو مهمونی ها ازش استفاده کنی ⁉️ جامان همون جاییه که به همه خواسته هات یکجا می‌رسی اونم به قیمت خرید عمده 😳 👇🏻 ╭━━━⊰•🧥‌⃟🧕🏻•⊱━━━╮ https://eitaa.com/joinchat/230228206C9f372f545b ‌‌╰━━━⊰•‌‌🧥⃟🧕🏻‌•⊱━━━╯
خرگوش باهوش و هدیه تولد - @mer30tv.mp3
4.35M
خرگوش باهوش و هدیه تولد 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قاصدک
اگه افسرده ای اگه اضطراب داری اگه افكار منفی رهات نمی‌كنه با این زندگیتو بهشت کن👇 ⚫️ زندگیتو متحول کن 🔥 از لینک زیر میتونی وارد بشی تا تو هم معجزه رو تو زندگیت تجربه کنی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a مطمئنم جایی نشنیدید این حرفهارو👆🤔🙄 با این دوره زندگیتو بساز✅ فقط کافیه روزی ۱۰ دقیقه وقت بزاری
💖✨صبحتون عالی 🌿✨روزتون پراز موفقیت 🌷✨و لحظاتتون زیباتر از گل 💖✨امیدوارم روز و هفته ای آرام 🌿✨ولی ‌پرشور و زیبـا 🌷✨زندگی عاشقانه 💖✨و سرنوشتی پراز 🌿✨نغمه های شاد و رویایی 🌷✨و روزگاری پراز خیر و برکت 💖✨همراه باسلامتی و 🌿✨عاقبت بخیری داشته باشیـد 🌷✨روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
شعر کودکانه ﴿گربه‌ی‌گرسنه‌ودرخت تشنه﴾ 🌸یه روز پیامبر خدا 🌱روی حیاط یه گربه‌ دید 🌸که هی‌لباشو لیس میزد 🌱این‌ور و اون‌ور میدوید 🌸🍃 🌸حیوانکی گرسنه بود 🌱روی زمین را بو می‌کرد 🌸برای لقمه‌ای غذا 🌱هرجا رو‌جستجو میکرد 🌸🍃 🌸پیامبر عزیز ما 🌱یه کاسه‌ی غذایی را 🌸آورد و پیش اون‌گذاشت 🌱گفت بیا پیشی زود بیا 🌸🍃 🌸چشمای گربه برقی زد 🌱با خوشحالی اومد جلو 🌸میخورد ودُم‌تکون‌میداد 🌱میگفت میو میو میو 🌸🍃 🌸توو خونه پیغمبرِ ما 🌱به فکرِ حیوونا بودن 🌸به فکرِ تشنه بودنِ 🌱درخت‌‌توو خونه‌ها بودن 🌸🍃 🌸حتی آبِ وضویِ خود 🌱نبیِ پاکِ مصطفی 🌸میریخت‌به‌پایِ بوته‌ای 🌱که خونه باشه با صفا 🌸شاعر:سلمان آتشی 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🐠💧زبان حبابی💧🐠 رضا مثل هر روز از مدرسه که آمد، رفت توی اتاقش صورتش را چسبانده بود به تنگ، و ماهی قرمز را از پشت تنگ شیشه‏ ای نگاه کرد. ماهی قرمز با دیدن رضا، دم سه باله‏اش را تکان داد؛ بعد هم خوابید ته تنگ و دهانش را آرام باز و بسته کرد. رضا گفت: «سلام خانم پولکی، من آمدم!» بعد دفتر مشقش را باز کرد و گرفت جلو تنگ. - ببین، ببین چه مهر صد آفرین قشنگی گرفتم! آن وقت مهر پروانه‏ ای را که خانم معلم پایین دفترش زده بود، به ماهی نشان داد؛ اما ماهی قرمز همان‏طور ته تنگ خوابیده بود و دهانش را آرام باز و بسته می‏ کرد. رضا گفت: «چی شده خانم پولکی؟ نکند سرماخورده‏ ای؟» بعد رفت و یکی از آن قرص‏ های صورتی را که آقای دکتر به او داده بود، آورد و انداخت توی تنگ و گفت: «بیا خانم پولکی، بیا این قرص را بخور. حتماً حالت خوب می‏ شود! من هم وقتی مریض بودم از این قرص‏ها خوردم و خوب شدم!» کمی گذشت؛ اما ماهی قرمز از جایش تکان نخورد و همان‏طور ته تنگ ماند و دهانش را آرام باز و بسته کرد. رضا نشست پشت میزش و فکر کرد. فکر کرد و فکر کرد و فکر کرد. بعد بلند شد و از اتاق رفت بیرون. وقتی برگشت، توی دستش یک استکان چایی نبات بود. چایی نبات را ریخت توی تنگ و گفت: «بیا خانم پولکی، بیا این چایی نبات را بخور. حتماً حالت خوب می‏شود. من هم وقتی دلم درد می‏کند مامان بهم چایی نبات می‏دهد. آن وقت خوب خوب می‏شوم.» کمی گذشت؛ اما باز هم ماهی قرمز از ته تنگ تکان نخورد. رضا ترسید. با خودش فکر کرد: «نکند خانم پولکی خوب نشود!» آن وقت رفت پیش مامان. مامان توی هال داشت با کامواهای رنگی برای رضا دستکش می‏ بافت. رضا گفت: «مامان، مامان، خانم پولکی، خانم پولکی...» مامان دوید توی اتاق، رضا هم دنبالش. مامان با دیدن تنگ ماهی اخم‏هایش در هم رفت. - وا! این آب چرا این رنگی شده؟ رضا گفت: «چیزی نیست مامان. گفتم شاید دلش درد می‏کند یک چایی نبات برایش درست کردم. از همان‏هایی که وقتی دلم درد می‏کند، برایم درست می‏کنید.» مامان تنگ را گرفت جلو نور مهتابی. - این دانه‏ های ریز صورتی دیگر چیست؟ رضا خجالت کشید. صورتش سرخ شد و خودش را پشت صندلی‏ اش قایم کرد. - فکر کردم شاید سرماخورده است. یکی از آن قرص‏های صورتی را که آقای دکتر به من داده بود، انداختم توی تنگ، تا بخورد و خوب شود. مامان تنگ ماهی را برداشت و رفت توی آشپزخانه. آب تنگ را خالی کرد توی ظرف‏شویی و تنگ را پر از آب تمیز کرد. بعد به رضا گفت: «کار خیلی بدی کردی رضا جان. اگر خانم پولکی می‏ مرد چی؟» چشم‏های رضا پر از اشک شد. - اما، اما من فقط، فقط می‏خواستم که... مامان گفت: «می‏ دانم؛ اما ماهی‏ ها مثل ما آدم‏ ها نیستند که مریض شوند یا دل‏شان درد کند. ماهی‏ها وقتی مریض می‏ شوند که آب‏شان کثیف و آلوده باشد.» آن وقت مامان تنگ ماهی را داد به رضا. - بیا، این هم خانم پولکی؛ صحیح و سالم. رضا تنگ ماهی را گرفت جلو صورتش و از پشت آن خانم پولکی را نگاه کرد. خانم پولکی باله‏ ها و دمش را تکان داد و دهانش را چند بار باز و بسته کرد. حباب‏های کوچولو از توی دهان خانم پولکی بیرون آمد و توی آب پخش شد. مامان گفت: «نگاه کن رضا جان، خانم پولکی دارد با تو حرف می‏زند. او حتما دارد با زبان حبابی‏ اش از تو تشکّر می‏کند!» 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
برنج: چاق کنندگی برنج مورد قبول عموم مردم است! اگر عادت کنید بجای برنج سفید از برنج « قهوه‌ای » استفاده کنید دیگر چاق نمی‌شوید ، با آن که میزان کالری برنج همان میزان قبلی است 👌 👈 برنج قهوه‌ای هم خوش طعم‌تر و هم خوش خوراک‌تر از برنج سفید است و در عین حال می‌تواند بیماری‌هایی مثل سرطان، چاقی، دیابت، اختلالات عصبی، بیخوابی، افسردگی، فشارخون بالا، کلسترول، یبوست و ... را ازبین ببرد همچنین سلامت استخوان‌ها را تضمین و سیستم ایمنی بدن را تقویت میکنید 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از قاصدک
‌ ❤️ لوازم قنادی ❤️ قیمتامون ارزونه چون مستقیم ازتولیدی میاد 😍😍 ✅مستقیم از لنج ⛴ ✅بدون واسطه ✅سبد خرید داریم 🛒🛒🛒 ✅تک به قیمت عمده💰 ✅ارسال ازقم به سراسرکشور✈️ حضوری هم داریم👇 http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed .