هدایت شده از قاصدک
خیلی دنبال لباس هایی گشتی که هم برای پوشش زیر چادر مناسب باشه، هم بتونی تو مهمونی ها ازش استفاده کنی ⁉️
جامان همون جاییه که به همه خواسته هات یکجا میرسی اونم به قیمت خرید عمده 😳
#انواع_عبا_تن_پوش_و_شومیز👇🏻
╭━━━⊰•🧥⃟🧕🏻•⊱━━━╮
https://eitaa.com/joinchat/230228206C9f372f545b
╰━━━⊰•🧥⃟🧕🏻•⊱━━━╯
خرگوش باهوش و هدیه تولد - @mer30tv.mp3
4.35M
#قصه_شب
خرگوش باهوش و هدیه تولد
😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از قاصدک
اگه افسرده ای
اگه اضطراب داری
اگه افكار منفی رهات نمیكنه
با این #کانال_روانشناسی زندگیتو بهشت کن👇
⚫️ #فقط_با_تکرار_یک_ذکر
زندگیتو متحول کن 🔥
از لینک زیر میتونی وارد بشی تا تو هم معجزه رو تو زندگیت تجربه کنی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
مطمئنم جایی نشنیدید این حرفهارو👆🤔🙄
با این دوره #رایگان زندگیتو بساز✅
فقط کافیه روزی ۱۰ دقیقه وقت بزاری✅
💖✨صبحتون عالی
🌿✨روزتون پراز موفقیت
🌷✨و لحظاتتون زیباتر از گل
💖✨امیدوارم روز و هفته ای آرام
🌿✨ولی پرشور و زیبـا
🌷✨زندگی عاشقانه
💖✨و سرنوشتی پراز
🌿✨نغمه های شاد و رویایی
🌷✨و روزگاری پراز خیر و برکت
💖✨همراه باسلامتی و
🌿✨عاقبت بخیری داشته باشیـد
🌷✨روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
شعر کودکانه
﴿گربهیگرسنهودرخت تشنه﴾
🌸یه روز پیامبر خدا
🌱روی حیاط یه گربه دید
🌸که هیلباشو لیس میزد
🌱اینور و اونور میدوید
🌸🍃
🌸حیوانکی گرسنه بود
🌱روی زمین را بو میکرد
🌸برای لقمهای غذا
🌱هرجا روجستجو میکرد
🌸🍃
🌸پیامبر عزیز ما
🌱یه کاسهی غذایی را
🌸آورد و پیش اونگذاشت
🌱گفت بیا پیشی زود بیا
🌸🍃
🌸چشمای گربه برقی زد
🌱با خوشحالی اومد جلو
🌸میخورد ودُمتکونمیداد
🌱میگفت میو میو میو
🌸🍃
🌸توو خونه پیغمبرِ ما
🌱به فکرِ حیوونا بودن
🌸به فکرِ تشنه بودنِ
🌱درختتوو خونهها بودن
🌸🍃
🌸حتی آبِ وضویِ خود
🌱نبیِ پاکِ مصطفی
🌸میریختبهپایِ بوتهای
🌱که خونه باشه با صفا
🌸شاعر:سلمان آتشی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#داستان_کودکانه
🐠💧زبان حبابی💧🐠
رضا مثل هر روز از مدرسه که آمد، رفت توی اتاقش صورتش را چسبانده بود به تنگ، و ماهی قرمز را از پشت تنگ شیشه ای نگاه کرد. ماهی قرمز با دیدن رضا، دم سه بالهاش را تکان داد؛ بعد هم خوابید ته تنگ و دهانش را آرام باز و بسته کرد. رضا گفت: «سلام خانم پولکی، من آمدم!»
بعد دفتر مشقش را باز کرد و گرفت جلو تنگ.
- ببین، ببین چه مهر صد آفرین قشنگی گرفتم! آن وقت مهر پروانه ای را که خانم معلم پایین دفترش زده بود، به ماهی نشان داد؛ اما ماهی قرمز همانطور ته تنگ خوابیده بود و دهانش را آرام باز و بسته می کرد. رضا گفت: «چی شده خانم پولکی؟ نکند سرماخورده ای؟»
بعد رفت و یکی از آن قرص های صورتی را که آقای دکتر به او داده بود، آورد و انداخت توی تنگ و گفت: «بیا خانم پولکی، بیا این قرص را بخور. حتماً حالت خوب می شود! من هم وقتی مریض بودم از این قرصها خوردم و خوب شدم!»
کمی گذشت؛ اما ماهی قرمز از جایش تکان نخورد و همانطور ته تنگ ماند و دهانش را آرام باز و بسته کرد.
رضا نشست پشت میزش و فکر کرد. فکر کرد و فکر کرد و فکر کرد. بعد بلند شد و از اتاق رفت بیرون. وقتی برگشت، توی دستش یک استکان چایی نبات بود. چایی نبات را ریخت توی تنگ و گفت: «بیا خانم پولکی، بیا این چایی نبات را بخور. حتماً حالت خوب میشود. من هم وقتی دلم درد میکند مامان بهم چایی نبات میدهد. آن وقت خوب خوب میشوم.»
کمی گذشت؛ اما باز هم ماهی قرمز از ته تنگ تکان نخورد. رضا ترسید. با خودش فکر کرد:
«نکند خانم پولکی خوب نشود!»
آن وقت رفت پیش مامان. مامان توی هال داشت با کامواهای رنگی برای رضا دستکش می بافت. رضا گفت: «مامان، مامان، خانم پولکی، خانم پولکی...»
مامان دوید توی اتاق، رضا هم دنبالش. مامان با دیدن تنگ ماهی اخمهایش در هم رفت.
- وا! این آب چرا این رنگی شده؟
رضا گفت: «چیزی نیست مامان. گفتم شاید دلش درد میکند یک چایی نبات برایش درست کردم. از همانهایی که وقتی دلم درد میکند، برایم درست میکنید.» مامان تنگ را گرفت جلو نور مهتابی.
- این دانه های ریز صورتی دیگر چیست؟
رضا خجالت کشید. صورتش سرخ شد و خودش را پشت صندلی اش قایم کرد.
- فکر کردم شاید سرماخورده است. یکی از آن قرصهای صورتی را که آقای دکتر به من داده بود، انداختم توی تنگ، تا بخورد و خوب شود.
مامان تنگ ماهی را برداشت و رفت توی آشپزخانه. آب تنگ را خالی کرد توی ظرفشویی و تنگ را پر از آب تمیز کرد. بعد به رضا گفت: «کار خیلی بدی کردی رضا جان. اگر خانم پولکی می مرد چی؟»
چشمهای رضا پر از اشک شد.
- اما، اما من فقط، فقط میخواستم که...
مامان گفت: «می دانم؛ اما ماهی ها مثل ما آدم ها نیستند که مریض شوند یا دلشان درد کند. ماهیها وقتی مریض می شوند که آبشان کثیف و آلوده باشد.»
آن وقت مامان تنگ ماهی را داد به رضا.
- بیا، این هم خانم پولکی؛ صحیح و سالم.
رضا تنگ ماهی را گرفت جلو صورتش و از پشت آن خانم پولکی را نگاه کرد. خانم پولکی باله ها و دمش را تکان داد و دهانش را چند بار باز و بسته کرد. حبابهای کوچولو از توی دهان خانم پولکی بیرون آمد و توی آب پخش شد. مامان گفت: «نگاه کن رضا جان، خانم پولکی دارد با تو حرف میزند. او حتما دارد با زبان حبابی اش از تو تشکّر میکند!»
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تغذیه
برنج:
چاق کنندگی برنج مورد قبول عموم مردم است! اگر عادت کنید بجای برنج سفید از برنج « قهوهای » استفاده کنید دیگر چاق نمیشوید ، با آن که میزان کالری برنج همان میزان قبلی است 👌
👈 برنج قهوهای هم خوش طعمتر و هم خوش خوراکتر از برنج سفید است و در عین حال میتواند بیماریهایی مثل سرطان، چاقی، دیابت، اختلالات عصبی، بیخوابی، افسردگی، فشارخون بالا، کلسترول، یبوست و ... را ازبین ببرد همچنین سلامت استخوانها را تضمین و سیستم ایمنی بدن را تقویت میکنید
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از قاصدک
❤️ لوازم قنادی ❤️
قیمتامون ارزونه چون مستقیم ازتولیدی میاد 😍😍
✅مستقیم از لنج ⛴
✅بدون واسطه
✅سبد خرید داریم 🛒🛒🛒
✅تک به قیمت عمده💰
✅ارسال ازقم به سراسرکشور✈️
#فروش حضوری هم داریم👇
http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed
http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
تقویت مغز
تمرکز
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
یه برکه با قورباغه های متحرک🐸😄
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻