eitaa logo
کودکانه
45.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
چقدر در مورد مزاج اتری و اختری میدونید ⁉️ وَعَلَامَاتٍ ۚ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ نشانه‌هایی (در زمین مانند کوهها و دریاها و رودها و جنگلها مقرر داشت) و آنان به ستارگان (در شبها) هدایت یابند. میدونستید هر شخص پنج مزاج داره 😳 🔹مزاج فیزیکی 🔸 مزاج اتری 🔹 مزاج اختری 🔸 مزاج ذهنی 🔹 مزاج روحانی چقدر در موردشون شناخت داری ⁉️ وارد کانال بشید و این موضوع رو بررسی کنید 😍 https://eitaa.com/joinchat/734068766Cdabfebc5ec
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی خروس با کمک خمیر بازی و پلاستیک‌های حبابی 🐓 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁🖌 با یه پلاستیک هم مگه میشه نقاشی کشید😍😳 بله میشه😌 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
⁉️⁣کودکان چگونه بد آموز می شوند؟ 🔺وقتی والدین، خواسته یا ناخواسته، بر کودکانی که چیزی را خراب می‌کنند، جیغ می‌زنند، کودکان یاد می‌گیرند که «جیغ» بزنند. 🔺وقتی کودکان به این نتیجه می‌رسند که با جیغ‌زدن به «خواست هایشان دست می‌یابند، این کار را ادامه می‌دهند. 🔺وقتی والدین چیزی را به زور از دست کودک می‌گیرند، کودک «زورگیری» را یاد می‌گیرد. 🔺برخی‌ از والدین به کودک بی‌اشتها می‌گویند: «اگر غذا نخوری، آن را به فلانی می‌دهیم!»، این‌گونه، کودک «خسیس بودن» را می‌آموزد. 🔺وقتی والدین، برای آرامش کوتاه‌مدت خودشان، به کودکان وعده‌هایی می‌دهند، کودک «دروغ‌گویی» را می‌آموزد. 🔺وقتی والدین، برای آرامش کودکِ آسیب‌دیده، دیوار یا اسباب بازی را با سیلی می‌زنند و می‌گویند: «اینو زدمش، دیگر گریه نکن»، کودک «انتقام‌گیری» را می‌آموزد. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شاد حیوانات🦁🐻🦊🐰🐹🐼 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بچه بودیم و می‌رفتیم مهمونی و می‌گفتن برو یه گوشه مودب و ساکت بشین. 😂 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
دشمن در شهر مورچه ها - @mer30tv.mp3
3.82M
دشمن در شهر مورچه ها 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا متعلق به آدمایی هست که صبح ها با یک عالمه آرزوهای قشنگ بیدار میشن امروز از آن توست پس با اراده ت معجزه کن 🌷سلام صبحتون بخیر ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸شعر کودکانه آقای خوبی‌ها 🌸دوباره یادت افتادم 🌱سلام ای بهترین رویا 🌸سلام ای مهربان‌تر از 🌱تمام مردم دنیا 🌸تویی زیباتر از هر گل 🌱تویی آبی‌تر از دریا 🌸تو عطر یاس را داری 🌱شبیه مادرت زهرا س 🌸امام من تو بارونی که 🌱می‌باری به قلب‌هامون 🌸همون ماهی که می‌تابی 🌱به تاریکی شب‌هامون 🌸چه قدر تنگه برات امشب 🌱دل شفاف ماهی‌ها 🌸همیشه دوستت دارم 🌱سلام آقای خوبی‌ها 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🐻🌳خرس قرمز شکمو🌳🐻 در یک جنگل بزرگ و سبز، توی غاری کوچک، خرس قرمز و مادر مهربانش زندگی می‏کردند. روزی خرس قرمز، تصمیم گرفت برای اولین بار، تنهایی به بیرون از خانه برود و به دنبال غذا بگردد. او رو به مادرش کرد و پرسید: «می‏توانم تنهایی بروم غذا پیدا کنم؟» مادر کمی فکر کرد. او می‏ ترسید، پسرش چیزهایی پیدا کند و بخورد که یک خرس نباید بخورد! اما برای اینکه خرس قرمز غذا پیدا کردن را یاد بگیرد، گفت: «برو پسرم. اما مواظب باش زیاد از خانه دور نشوی و هر چیزی را نخوری!» خرس قرمز که دوست داشت هر کاری را زود یاد بگیرد، خیلی خوشحال شد. مادرش را بوسید و به بیرون از خانه دوید. چند قدمی از خانه دور شده بود که روی زمین چند دانه سیب سرخ درشت را دید. دهانش آب افتاد. با سرعت سیب‏ ها را جمع کرد. پای درخت نشست و یکی یکی میوه‏ ها را خورد. بعد هم دور دهانش را پاک کرد و دوباره به راه افتاد. خیلی نرفته بود که سر راهش بوته‏ ای پر از تمشک‏ های آبدار و قرمز را دید. باز هم دهانش آب افتاد. با عجله تمشک‏ ها را چید و خورد. بعد از این کار، دست‏ های کوچکش را که از آب تمشک قرمز و چسبناک شده بود، حسابی لیسید. او دوباره به راه افتاد. کمی گذشت که زیر درخت گردو رسید. یک سنجاب پشمالوی قهوه‏ ای را دید که روی شاخه‏ای بلند نشسته بود و تند تند پوست محکم گردوها را با دندان تیزش می‏ شکست. دهان خرس قرمز، آب افتاد. با زحمت از درخت بالا رفت و گردوها را یکی یکی از روی شاخه‏ ها کند و با دندان پوست آنها را شکست و خورد. دیگر گردویی به شاخه‏ ها نمانده بود که خرس کوچولو، آرام از درخت پایین آمد. چند قدم آن طرف‏تر از درخت، سرو صدای چند میمون کوچک و بزرگ را شنید که در بالای درخت مشغول خوردن نارگیل بودند. خرس قرمز نمی‏دانست نارگیل چیست؛ اما فکر کرد باید میوه‏ ی خوشمزه‏ ای باشد که میمون‏ ها آنها را با لذت می‏ خورند. این بود که از درخت بالا رفت و با دست‏ های کوچکش نارگیلی را چید. بعد، با زحمت زیاد، پوست نارگیل را شکست و شروع به خوردن کرد. میمون‏ ها که برای اولین بار نارگیل خوردن یک خرس را می‏دیدند، تعجب کردند. کمی گذشت. خرس قرمزخواست یک نارگیل دیگر بچیند که ناگهان دلش درد گرفت. آنقدر درد دلش زیاد شد که نتوانست به خوبی از درخت پایین بیاید. برای همین محکم از بالای درخت به زمین افتاد. دلش را گرفت و بلند بلند گریه کرد. مادرش صدای او را شنید و به طرفش دوید. خرس کوچولو از مادر و حیوانات خجالت کشید. چون آنها بچه خرسی به آن شکمویی ندیده بودند. او آنقدر خجالت کشید که مجبور شد چند روز از غار بیرون نیاید. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻