eitaa logo
کودکانه
46.4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸صبح بخیر گفتن 🪷چه رسمِ شیرینی‌ست 🌸وقتی که هر روز 🪷بهانه‌ای می‌شود 🌸بـرای یـاد کردن 🪷دوستان و عزیزان♡ سـ😍✋ـلام 🌸صبحتون بخیر 🪷دلتـون مسرور 🌸عـمرتـون بـرقـرار 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر کامیون باری 🌸این ماشینه یا گاریست 🌱بگو که اسم اون چیست 🌸نه ماشینه نه گاری 🌱یک کامیون باریست 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🌼داستان فقط یک تکه کوچک گُرگوش یک تکه گوشت پیدا کرد. آن را به دندان گرفت و بالای تپه، کنار درخت پیر برد. دور و برش را نگاه کرد و مشغول خوردن شد. گربه ی جنگلی روی شاخه ها جا به جا شد. از همان بالای درخت گفت: می شود یک تکه گوشت هم من بدهی؟ گُرگوش اخم کرد. گربه چند شاخه پایین آمد و آهسته گفت: فقط یک تکه کوچک. گُرگوش گفت: نمی توانم از غذایم به تو بدهم چون مزه اش کم می شود. شغال از رودخانه پایین تپه رد شد و خودش را به درخت رساند. او با خنده گفت: به به عجب بوی غذایی می آید. گُرگوش دست هایش را دور غذا گذاشت. شغال کنار او نشست و گفت: من خیلی مزاحم نمی شوم. فقط چند لقمه. گُرگوش دندان هایش را نشان داد. شغال ترسید و عقب رفت. گُرگوش گفت: اگر مزه اش تمام شد، چه؟ من می خواهم همه مزه غذا برای خودم باشد. شغال آب دهانش را قورت داد و به گوشت بزرگ نگاه کرد. روباه بدو بدو به سمت گُرگوش دوید و هن هن کنان گفت: ببین چقدر لاغر و ضعیف شده ام. یک تکه گوشت می تواند من را نجات دهد. گُرگوش از جایش بلند شد. به دور تا دورش نگاه کرد و بلند گفت: من همه این غذا را تنهایی می خورم چون نمی خواهم مزه اش خراب شود. فهمیدید؟ گربه از بالای درخت داد زد: شیر. شیر دارد به این طرف می آید. گُرگوش چند تکه بزرگ گوشت پشت سر هم خورد. با خودش گفت: چرا همه لقمه ها یک مزه می دهد؟ گربه گفت: شیر دارد نزدیک می شود. شغال گفت: نزدیک تر. روباه گفت: خیلی نزدیک گُرگوش گوشت را برداشت و به سمت رودخانه فرار کرد. چند قدم که رفت، پشت سرش را نگاه کرد. پایش به سنگی گیر کرد. گوشت از دهانش افتاد. قل خورد و قل خورد. آن قدر چرخید تا افتاد داخل رودخانه. 🌼نویسنده: حسین مجاهد 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔰بادام بخورید تا دندان‌هایتان تقویت شود !🥜 ♻️بادام منبع خوبی از مواد مغذی مانند کلسیم و فسفر است که باعث جلوگیری از پوکی استخوان و تقویت استخوان‌ها و دندان‌ها می‌شود🥜 ♻️ همچنین حاوی مقادیر زیادی ویتامین E می‌باشد که ماده مغذی مناسب پوست است و از پوست در مقابل آفتاب محافظت می‌کند. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این بامزه‌های سبز رو به راحتی با کاغذ رنگی می‌شه درست کرد. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
دفترمون رو زیبا کنیم 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
خورشید 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
❌ تربيت کودک مسابقه نیست ❌ رقابت با دیگران نیست ❌ مطابق مد روز عمل کردن نیست ❌ عروسک سخنگو برای مجالس تربیت کردن نیست... مراقب باشید، عاقلانه، آگاهانه و با شناخت کودکتان، برای او برنامه‌ریزی تربیتی داشته باشید. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
چال زانو😂😅 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
نقاشی فانتزی 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
💕💕 داستان قورباغه باهوش اهداف قصه: مغرور نشدن ، ترس از خطرهای احتمالی ، کمک به دوستان روزی روزگاری توی دل یه جنگل ، یه برکه کوچیک و زیبا بود که ماهی ها ، قورباغه ها و خرچنگ های زیادی توی اون زندگی میکردن. دو تا ماهی به اسم های بادی و نیلی هم توی این برکه زندگی میکردن که از همه ماهی ها بزرگتر و زیباتر بودن و به همین دلیل به ظاهر زیباشونن مینازیدن. 🦀 🦀 🐠🐟🦀 🦀 🐠🐟🦀🦀 تو این برکه یه قورباغه هم به همراه خانواده اش زندگی میکرد به نام قورقوری که بسیار قورباغه باهوشی بود. بادی و نیلی با قورقوری و با همه حیوونای برکه دوست بودن و با آرامش کنار هم زندگی میکردن. 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 یه روز نزدیک های غروب که همه ماهی ها و قورباغه ها و خرچنگ ها مشغول بازی بودن ، دو ماهیگیر که از ماهیگیری کنار رودخانه برمیگشتن ، داشتن از اون نزدیکی ها عبور میکردن. ماهیگیرها چشمشون به ماهی ها و قورباغه ها افتاد که از توی آب میپرن بیرون و با هم بازی میکردن. یکی از ماهیگیرها گفت: عجب ماهی های خوشگلی. اینجا کلی ماهی و قورباغه و خرچنگ هست ، بیا اینا رو بگیریم و با خودمون ببریم. ماهیگیر دیگه گفت: الان داره شب میشه و بار ما هم که خیلی سنگینه ، بیا بریم و فردا صبح برگردیم و اینجا ماهی میگیریم. ماهیگیر اول قبول کرد و هر دو به سمت خونه هاشون رفتن. 👨‍🌾👨‍🌾 👨‍🌾👨‍🌾 👨‍🌾👨‍🌾 👨‍🌾👨‍🌾 قورباغه که صحبت کردن دو ماهیگیر رو شنیده بود به بقیه دوستاش گفت: شنیدید چه گفتن؟ اونا فردا برمیگردن تا ما رو با خودشون ببرن ، باید امروز یه جای امنی رو پیدا کنیم و بریم اونجا اما بادی و نیلی گفتن: چی؟ بخاطر حرف دو تا ماهیگیر خونه قشنگمون رو بزاریم و بریم؟ نه هرگز. شاید اصلا برنگردن ، تازه اگه برگردن هم ما هزار راه بلدیم که از تور اونا فرار کنیم. بقیه ماهی ها و خرچنگ ها هم به حرف بادی و نیلی گوش کردن و تو برکه موندن اما قورباغه به همراه همسرش از برکه رفتن تا جای امنی برای موندن پیدا کنن تا ماهیگیرها بهشون آسیب نرسونن. 🐸🐸🦀🦀🐟🐟🐸🐸🦀🦀🐟🐟 فردا صبح ماهیگیرها برگشتن و تور خودشون رو توی برکه پهن کردن ، ماهی ها هرکاری کردن نتونستن خودشون رو نجات بدن. بادی گفت: نخ های این تور خیلی محکمه ، نمیتونیم اونا رو پاره کنیم. همه ماهی ها و خرچنگ ها نگران و ناراحت بودن که متوجه شدن قورقوری با کلی پرنده دارن به سمت برکه میان ، پرنده ها با نوک زدن ماهیگیرها رو ترسوندن و ماهیگیرها رو فراری دادن. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 به این ترتیب ماهی ها و بقیه حیوونا نجات پیدا کردن و کلی از قورباغه تشکر کردن و فهمیدن که باید در موقع خطر احتیاط کنن و حواسشون رو بیشتر جمع کنن. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
سلام و درود صبح پاییزیتون زیبـا♥️ و روزتان سرشاراز موفقیت و پراز امواج مثبت زندگیتون پراز صفا و صمیمیت♥️ دلتون شـاد و خالی از ابرای غم و ناراحتی♥️ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻