eitaa logo
بانک جزوه،تلخیص،شرح کتب حوزوی
45.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
179 ویدیو
9.4هزار فایل
🔆بانک #جزوه_تلخیص_شرح_دروس حوزوی خواهران و برادران 🔆 اهداف: ارائه خدمات آموزشی و کمک آموزشی #رایگان به طلاب پایه های ۱ الی ۱۰ و دروس خارج و دانشجویان مقاطع سه گانه #جهت_تبادل_تبلیغات👇 @boudoe_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 مباحث علم عرفان 🔹مقدمه ✅ درس سوم: اصطلاحات عرفان و تصوف ( قسمت دوم) در دوران ما و به خصوص در داخل جمهوری اسلامی ایران یعنی در اطلاقات بعد از انقلاب، به واسطه‌ی برخی گرایش‌ها و اعمالی که خود اهل تصوف هم در آن بی‌تقصیر نبودند و نیستند، عملاً عارف و عرفان واژه‌هایی با بار ارزشی مثبت تلقی شده و تقریباً در همه فرآورده‌های عرفانی اعم از علمی، عملی، معرفتی، هنری، ادبی و ... به کار رفته و غالباً از آن عرفای شیعی قصد می شود. متقابلاً واژه‌ی صوفی و تصوف، با بار ارزشی منفی و عمدتاً در فرآورده های عملی سلوکی به کار رفته و بیشتر برای عرفای مذاهب مختلف اهل تسنن استفاده می شود. اگر بخواهیم نگاهی علمی و آکادمیک به این دو اصطلاح در دوران معاصر داشته باشیم باید گفت که عرفان یک واژه‌ی عام میان اسلام و سایر ادیان بوده و برگردان رایجی از واژه انگلیسی «Mysticism» است. این واژه در قرون اخیر بیشتر بر جنبه‌های عاطفی و احوالی ادیان دلالت می‌کند و معنای آن راز ورزی یا سِرّ ورزی است، یعنی توجه به رموزی که در ادیان نهفته‌اند و فراتر رفتن از ظواهر دینی و رسیدن به باطن ادیان. البته به دلیل برخی بحث‌های مربوط به «تجربه‌ی دینی» (که نمی‌خواهیم وارد آن ها شویم)، کاربرد این واژه در غرب معاصر لزوماً به معنای معرفت‌زایی روش عرفانی نیست، ولی در حوزه‌ی اسلام و تصوف و عرفان اسلامی به خصوص تکیه روی این هست که سلوک عرفانی نسبت به اتیان دستورات عام دینی، معرفت‌زایی بیشتر و عمیق‌تری دارد آن هم از نوع معرفت توحیدی و شناخت خداوند و افعال و اسمائش که البته همانطور که قبلاً عرض شد، شناخت، اولین مرحله‌ی آن است و در پس آن، شهود عینی هم برای عارف رخ می‌دهد. اگر بخواهیم از این بخش هم نتیجه‌گیری‌ای داشته باشیم باید بگوییم که به طور خلاصه، عرفان واژه‌ی مشترکی بین همه‌ی ادیان به معنای راز ورزی است و وقتی که آن را در مورد اسلام - و باطن‌گرایی اسلامی به طور دقیق‌تر - به کار می‌بریم، بایستی از پسوند اسلامی استفاده کنیم یعنی بگوییم: عرفان اسلامی*، با تکیه بر این که عرفان در اسلام به خلاف برخی از ادیان دیگر ناظر به معرفت شهودی حق متعال هم هست.  اما در اصطلاحات آکادمیک، یک واژه خاص هم در مورد عرفان اسلامی داریم که همان تصوف** است. این اصطلاح در متون دانشگاهی خارجی هم رواج دارد و به عنوان معادل عرفان اسلامی از آن استفاده می شود. پس اگر از اطلاقاتی که در زمان حال در عرف کشور ما رایج است صرف‌نظر کنیم و یک نگاه آکادمیک جهانی به این دو اصطلاح داشته باشیم، عملاً دو اصطلاح عرفان اسلامی و تصوف معادل هم هستند.    * Islamic mysticism  ** Sufism  https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
✅ تلخیص درس منطق مظفر ( ۱۱) ✅ باب اول: درس هفتم: تقسیمات الفاظ - ترادف و تباین ( قسمت اول) وقتى لفظى با یک یا چند لفظ دیگر مقایسه شود، این الفاظ متعدد، از دو حال بیرون نخواهند بود: 1- یا همۀ آنها براى یک معنا وضع شده‌اند،که در این صورت«مترادف»خوانده مى‌شوند؛ زیرا یک لفظ در«ردیف» و کنار لفظ دیگر قرار مى‌گیرد، و همه بر یک معنا دلالت مى‌کنند. مانند انسان و بشر، سبب و دلیل، خانه و منزل و سرا. بنابراین،ترادف عبارت است از: «اشتراک چند لفظ در یک معنا». 2-  یا این الفاظ به گونه‌اى هستند که هر کدام ، براى معناى خاصى وضع شده است که در این صورت «متباین» خوانده مى‌شوند. مانند کتاب، قلم، آسمان، زمین و بسیاری الفاظ دیگر که ما بکار می بریم و هر کدام معنای خاص خود را دارند. بنابراین، تباین آن است که «به تعداد الفاظ، معنا وجود داشته باشد».   تقسیم الفاظ متباین:مثلان،متخالفان،متقابلان  دانستیم که الفاظ متباینه آن الفاظى را گویند که به تعداد الفاظ، معانى هم متعدد شود و هر لفظى داراى معناى خاص خود باشد و معانى الفاظ مثل خود الفاظ با یکدیگر مغایرت داشته باشد. تغایر میان دو معنا بر سه نوع و لذا الفاظ متباین نیز به سه دسته تقسیم می شوند : تماثل،تخالف و تقابل.   1-تماثل: مثلان دو امرى را گویند که در یک حقیقت مشترک‌اند، وقتی از آن جهت که مشترک هستند ملاحظه شوند: هما المشترکان فى حقیقة واحدة بما هما مشترکان؛ یعنى به جهت اشتراک آنها در آن حقیقت مورد بررسی قرار گرفته اند. براى مثال محمد و جعفر- که نام دو شخصى است که در انسانیت اشتراک دارند- از آن جهت که در انسانیت اشتراک دارند، «مثلان»هستند. و نیز انسان و اسب،به اعتبار اشتراکشان در حیوانیت «مثلان» خوانده مى‌شوند. اما اگر اشتراک محمد و جعفر در انسانیت، و نیز اشتراک انسان و اسب در حیوانیت لحاظ نشود، و ویژگیهاى خاص هریک از آنها لحاظ شود، آنها «متخالف»خوانده مى‌شوند. نکته: بداهت عقل حکم مى‌کند که اجتماع مثلان محال است. (یعنی مثلا انسان و اسب در یک موضوع جمع نمی شوند.)   2- متخالفان دو امر متغایراند وقتی از آن جهت که متغایر هستند ملاحظه شوند: هما المتغایران من حیث هما متغایران؛ یعنى به لحاظ مغایرتى که با هم دارند،متخالف خوانده مى‌شوند. مانند انسان و اسب از آن جهت که انسان و اسب هستند- نه از آن جهت که در حیوانیت اشتراک دارند- و نیز مانند آب و هوا،آتش و خاک،  سیاهى و شیرینى، بلندى و نازکى،شجاعت و بزرگوارى، سفیدى و گرما https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
تلخیص درس منطق مظفر ( ۱۲) ✅ باب اول: درس هفتم: تقسیمات الفاظ - ترادف و تباین ( قسمت دوم) نکته1: اجتماع دو امر متخالف در محل واحد،اگر از زمرۀ صفات باشند،امرى ممکن است؛ مانند سیاهى و شیرینی که در خرما جمع مى‌شوند.   نکته2: از آنچه گفته شد روشن می شود که انسان و اسب، از آن جهت که یکى انسان و دیگرى اسب است، و دو نوع جداگانه را تشکیل مى‌دهند،«متخالف»خوانده مى‌شوند؛ و از آن جهت که هردو حیوان‌اند و در جنس خود مشترک‌اند،«مثلان»نامیده مى‌شوند. این سخن در امورى چون پنبه و برف، حیوان و گیاه، درخت و سنگ نیز صادق است.   3-متقابلان دو معناى متنافر و گریزان از هم هستند که اجتماعشان در محل واحد از یک جهت و در یک زمان محال است: هما المعنیان المتنافران اللذان لا یجتمعان فى محل واحد من جهة واحدة فى زمان واحد مانند انسان و ناانسان، کور و بینا، پدرى و فرزندى، سیاهى و سفیدى.  در تقابل،منع مطلق اجتماع را نداریم، بلکه محال بودن اجتماع فقط با شرط خاص است و آن اجتماعى است که سه قید دارد: الف-در محل واحد باشد ب-از جهت واحد باشد ج-در زمان واحد باشد.   توضیح: الف: انسان و لا انسان دو مفهومى هستند که در شیئى واحد (محل واحد) جمع نمى‌شوند یعنى محال است که شیئى واحد، هم انسان و هم ناانسان باشد و نیز نابینا و بینا که اجتماعشان در موضوع واحد محال است یعنى ممکن نیست یک شخص واحد، هم نابینا باشد و هم بینا. ب:پدری و فرزندی: امکان ندارد که شخصِ واحد، از جهتِ واحد و نسبت به یک نفر، هم پدر او باشد و هم فرزند او. (ما از دو جهت مختلف ممکن است -زیرا یک شخص می تواند پدر یک نفر، و فرزند یک نفر دیگر باشد-) ج: گرما و سرما:  که اجتماعشان در محل واحد و در زمان واحد ممکن نیست یعنی یک شیء نمی تواند در یک زمان واحد، هم گرم باشد هم سرد.  (اما در دو زمان ممکن است- چرا که گاهى جسم در یک زمان سرد است و در زمان دیگر گرم مى‌شود-)    منابع:  - منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1 -شرح منطق مظفر، علیمحمدی خراسانی، ج1 -تحریر منطق، دکتر علی شیروانی   تلخیص: نگین افتخاری  https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ نمودار آشنایی با ۱۰ قاعده فقهی در این مطلب، ده قاعده پرکاربرد فقهی به شکل نموداری تقدیم شما شده است. ✅ آشنایی با قواعد فقهی برای طلاب و دانشجویانی که قصد دارند بصورت تخصصی وارد فقه شوند لازم است علاوه بر آشنایی با اصول فقه، آشنایی مختصری با قواعد فقهی هم داشته باشند. در این مطلب به آشنایی اجمالی قواعد فقهی و تفاوت آن با مسائل اصولی و به بررسی مفاد،ادله،مسائل و تطبیق ۱۰ قاعده فقهی پرداخته شده است.  توجه داشته باشید که این نمودارها فقط جهت آشنایی اجمالی تهیه شده است و امیداست که دانشجوی گرامی پس از آن خود به سراغ مطالعه و تحقیق در این زمینه بپردازد. متاسفانه درس رسمی ای در زمینه قواعدفقهی در حوزه علمیه وجود ندارد و باید خود طلاب برای پرکردن این خلا و رسیدن به مراتب اجتهاد آن را فرابگیرند. از جمله منابعی که از آنها در تهیه نمودار استفاده شده و دانشجو میتواند به آن رجوع کند: ۱. قواعد فقهی، آیت الله محقق داماد ۲. دروس التهمیدیه فی القواعد فقهیه، آیت الله ایروانی ۳. مائه قاعده الفقهیه معنی مدرکا و موردا، آیت الله سیدکاظم مصطفوی ۴. درسهایی از قواعد فقه، عبدالجواد ابراهیمی ۵. صوت تدریس دروس التمهیدیه فی القواعد فقهیه استاد حائری ۶. صوت تدریس قواعد فقهی استاد فیروزآبادی ✅ تفاوت قاعده فقهی و اصولی بدیهی است که برای به دست آوردن احکام مسائل جزئی شرعی، هم به قواعدفقهی نیاز است و هم به قواعد اصولی، و از این نظر این دو دسته از قواعد شباهت بیش تری به یک دیگر دارند، از این رو جداسازی و دریافت نقاط تمایز آن ها ازاهمیت و دقت ویژه ای برخوردار است. برخی از این تفاوت ها عبارت اند از: ۱ – اجرای قاعده فقهی، میان مجتهد و مقلد مشترک هست ولی تطبیق قاعده اصولی ویژه مجتهد است ۲ – قاعده فقهی، استقلالی است در حالی که قاعده اصولی آلی بوده و ابزاری برای استنباط احکام است ۳ – قاعده فقهی، مستقیما به عمل مکلف تعلق می گیرد بر خلاف قاعده اصولی که تعلق آن به فعل مکلف با واسطه است ۴ – قاعده فقهی تطبیقی ولی قاعده اصولی استنباطی باشد ۵ – غایت و هدف قاعده اصولی بیان شیوه های اجتهاد و استنباط است اما هدف قاعده فقهی بیان حکم حوادث جزئی است. 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قواعد فقهی.pdf
1.68M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی کلی با قواعد فقهی 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قاعده الصحت.pdf
1.77M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی صحت 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قاعده لاضرر.pdf
1.59M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی لاضرر 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قاعده قرعه.pdf
1.37M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی قرعه 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قاعده لاحرج.pdf
1.67M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی لاحرج 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
قاعده ید.pdf
1.3M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی ید 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
��� 婟� � �����.pdf
1.36M
🔰 نمودار آشنایی اجمالی با ۱۰ قاعده فقهی پرکاربرد 🔰 آشنایی با قاعده فقهی فراغ و تجاوز 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy