تا لحظاتی دیگر پا میشم میرم پیویش از خودش واسه تولدش نظر میگیرم 😐
دیگه مخم گنجایش نداره
به مرور زمان
سیو یه سری آدمای زندگیت عوض میشه
یکی میره بالا تر
یکی میاد پایین تر
تا جایی که دیگه فامیلیشونو
سیو میکنی و والسلام:)
اونی که بالاتر میره قشنگه..
یادت میمونه چرا برات عزیز تر شد
و بلعکس
اونی که پایین تر میاد..
یادت میمونه چرا دیگه ارزشی نداشت
و چرا در آخر فقط فامیلیش شد یکی از
مخاطبین گوشی!
اونجا که علی قهرمانی میگه :
گفته بودی عاشقِ باران به روی شیشهای
چشمِ گریان خودم را عینکی کردم... بیا!
فِکر کُن قَهوهِ بِنوشی تَهِ فالَت باشَد
بَعد اَز این دیدَن او فَرضِ مَحالَت باشَد
اَز خُدا ساده بِپُرسی کِه تو اَصلا هَستی !؟
گِریه اَت باعِثِ تِکرارِ سوالَت باشَد