پی به راز سفرم برد و چنان ابر گریست
دید بازآمدنی در پیِ این رفتن نیست
همه گفتند مرو، دیدم و نشنیدمشان
مثل این بود به یک رود بگویند بایست
مفتضح بودن از این بیش که در اول قهر
فکر برگشتنم و واسطهای نیست که نیست
در جهانِ تهی از عشق نمیمانم چون
در جهانِ تهی از عشق نمیباید زیست
دهخدا تجربهٔ عشق ندارد ور نه
معنی مرگ و جدایی به یقین هر دو یکیست
👤 کاظم بهمنی
❤️🍂☕️♥️