ڪجا میخوای بری
چرا منو نمیبری
حسین
این دم آخری
چقدر شبیہ مادری
قرارمون چی شد
ڪہ بے قرار هم باشیم
حسین
هرچے ڪہ پیش اومد
باید ڪنار هم باشیم
#عاشورا
#وداع😭
#السلام_علی_قلب_زینب_صبور
@Loveyouh
15.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری زیبا در عظمت مقام و فداکاری اقا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام🖤
بنویسید که در علقمه سقّا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرملهتر خواهد کرد
🎤 سید حمیدرضا #برقعی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_حسینی_ام
@Loveyouh
🏴
درد تو را نه می شود کشید...
نه می شود گفت...
نه شنید...
حیف که ،....
نمیشود از تو گفت...از تو شنید
▪️سلام صاحب عزای تنها
▪️سلام بلند قامت سیاه پوش
▪️سلام شاهد هر ساله ی درد....
@Loveyouh
🏴 #عاشورا
ای عصمتِ الهی، ای خواهرم کجایی؟
شد وقتِ بینوایی، داد از غم جدایی!
شد موسم وصالم، بینی که شرحِ حالم
این تو وُ این بلاها، خواهر نما حلالم
ای دربدر ای خون جگر، امُ المصائب خواهرم
یکدم بیا سیرم ببین ، آمد وداعِ آخرم
از بعدِ قتلم خواهرم، جانِ تو وُ طفلانِ من
جان رقیه دخترِ بیمعجر و نالان من
اِصبِر علی کلٌِ البلا، قَد یقتُلُونِی الاَشقیا
اَلصٌَبرَ مُختارُ لَنا لا تَندُبی فی غَمٌَنا ...
هستی_محرابی
#یا_مظلوم🏴
@Loveyouh
| #story
عشق؛
یڪ واژه بےارزش و بےمعنے بود
تا ڪه یکباره خدا گفت
که عـشـق است حسین ..
-عشقاستحسین؏ (:
#تسلیتبادعاشوراۍحسینے..
@Loveyouh
22.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ انیمیشنی #وداع منتشر شد
📍نسخه کم حجم
🎤با صدای : سید مجید بنی فاطمه
.
.
#عاشورا
#امام_حسین
#محرم
@Loveyouh
#عاشورای_حسینی
خورشید گلوی تاک را می بوسید
پیراهن چاک چاک را می بوسید
انگشتر عشق را به غارت بردند
انگشت بریده خاک را می بوسید...!!
#عبدالرحیم_سعیدی_راد
السَّلامُ عَلیْڪ یااَباعَبدِاللهِ الْحُسینِ الْمَظلوُم عَلیہِ السَّلام
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@Loveyouh
#روضه
تو را بخاطر دِرهَم، چه دَرهَمَت کردند
چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد
#علیاکبرلطیفیان
@Loveyouh
🏴بسم رب الحسین🏴
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده ست
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده ست
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
«باز این چه شورش است که در جان واژه هاست
شاعر شکست خورده ی طوفان واژه هاست»
می رفت سمت روضه ی یک شاه کم سپاه
آیینه ای ز فرط عطش می کشید آه
انبوه ابر نیزه و شمشیر بود و ماه...
شاعر رسیده بود به گودال قتلگاه
فریاد زد که چشم مرا پر ستاره کن!
«مادر بیا به حال حسینت نظاره کن»
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زِ غیب،قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب«فرشچیان»گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
بر پیکرش به جان کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
«خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود»
او کهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن..
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
📚طوفان واژهها
👤سید حمید رضا برقعی
@Loveyouh
خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماریم آتش پرستارم شده
😭😭😭😭😭😭😭😭
@Loveyouh