🌸ای که با نامت جهان آغاز شد
💫دفتر ما هم به نامت باز شد
🌸دفتری کز نام او زیور گرفت
💫کار آن از چرخ بالاتر گرفت
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
💫 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@Loveyoub
🌺 زندگی تون
💫متبرکــــ و منـــوّر به نور
🌺صلوات بر
💫حضرت محمد ص
🌺و خاندان پاک و مطهرش
💫الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌺وَ آلِ مُحَمَّدٍ
💫وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Loveyoub
🌸پنجشنبه خود را
💫 را معطر میکنیم
🌸با صلوات بر حضرت محمد (ص )
💫و خاندان مطهرش 🌸
🌾🌸اَللّهُمَ
🌾🌸صَلَّ
🌾🌸عَلی
🌾🌸مُحَمَّدٍ
🌾🌸وَآلِ
🌾🌸 مُحَمَّد
🌾🌸وَعَجِّل
🌾🌸فَرَجَهُم
🌾🌸وَ اَهلِک
🌾🌸عَدُوَّهُم...
🌾🌸 اَللّهُــــمَّ
🌾🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ
🌾🌸الفَـرَج
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت قلب تو را با شعر راضے مے ڪنم
با ردیف و قافیہ دیوانہ بازے مے ڪنم
مے روم در مجلس مشروطہ ساڪن مے شوم
یڪ سخنرانے علیہ حزب نازے مے ڪنم
انقلابے مے ڪنم سبز و سپید و سرخ و زرد
قلب خود را با تو تقسیم اراضے مے ڪنم
ڪودتاے مخملے در چشم مهرویان رواست!
حصر مے سازم تو را، پروندہ سازے مے ڪنم
ڪاش مے شد صورت ماہ تو گلباران ڪنم
تا تویے دروازہ بان در حملہ بازے مے ڪنم!
طفل جانم خستہ شد در مڪتب بے مهرے ات
بس ڪہ دارم با ڪلامت جملہ سازے مے ڪنم
گر تو برگردے بہ این ڪاشانہ بعد از سالها
باز مهمانے و من مهمان نوازے مے ڪنم
#لآدری
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ ِ روز دیدنت را دوست دارم
آرامش ِ خندیدنت را دوست دارم
آرام مے پرسے بہ من احساس دارے ؟
این زیر لب پرسیدنت را دوست دارم
وقتے صدایت مے ڪنم آرام جانم
من ناگهان چرخیدنت را دوست دارم
دیدم ڪہ دلتنگے بہ چشمانت رسیده
این شیوہ ے باریدنت را دوست دارم
وقتے حواسم پرت چشمان تو باشد
من بے هوا بوسیدنت را دوست دارم
هر روز زیباتر ز روز قبل هستی
اے ماہ من تابیدنت را دوست دارم
حالا ڪہ عطرت ماندہ بر پیراهن من
من تا ابد بوییدنت را دوست دارم
با عشوہ میرقصے تو در آغوش شعرم
از شوق دل رقصیدنت را دوست دارم
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو اگر باشی و من باشم و باران باشد
به بغل می کشمت گر چه خیابان باشد
هوس بوسه به لبهای تو وقتی آید
مشکلی نیست در آن کوچه نگهبان باشد
لب تو باشد و من باشم و ای وای خدا
گنه بوسه زدن گردن شیطان باشد
گونه ات معدن و من در پی استخراجش
نمکش حیف که در حصر نمکدان باشد
باز باران به دلم شور جوانی بخشید
"نم باران و تو" ایکاش،فراوان باشد
راستی هرچه که شد بین من و تو رازست
راز داری صفت فرد مسلمان باشد
من فقط عاشقم و هیچ ندارم ایمان
از خدا نیست نهان از تو چه پنهان باشد
#لاادری
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خود ِمن از خود ِمن گاه بدش می آيد
آدم از آدم ِخودخواه بدش می آيد
بايد از درد بنالم ولی از بخت ِبدم
سينه از ناله و از آه بدش می آيد
چه كسي پنجره را بُرده كه من تاريكم!؟
آينه از شب ِ بی ماه بدش می آيد
توشه برداشته ای ميروی از من به سفر
گندم از ماندن ِدر كاه بدش می آيد
شايد از تلخي قهوه است كه خاتون قجر
انقلابی شده از شاه بدش می آيد
شانه كن ! گيس بِلوندت به سر شانه بريز
شاعر از گيسوی كوتاه بدش می آيد
آي يعقوب ! كجايي كه ببينی امشب
يوسف از مصر ِته ِ چاه بدش می آيد
#لاادری
@Loveyoub
یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ؟
بوسه ای کشدار و شیرین ، در بهایش میدهی ؟
با غزل هایم برای تو دعاها خوانده ام
یک دو جمله در جواب این دعایش میدهی ؟
واژه هارا در هوایت پیش و پس هی کرده ام
گاه گاهی یک نگاهی در هوایش میدهی ؟
ادعای عشق دارد این دل وامانده ام
یک بناگوش و زبان در ادعایش میدهی ؟
یک غزل آورده ام ، اردیبهشتی بی بدیل
بوسه ای چون حوریان باصفایش مید هی ؟
یک غزل دارم شراب اصلی شیرازی است
کوزه اش ازآن تو ، جامی به پایش میدهی ؟
زلف یلدایت حریف بیت هایم میشود ؟
وُصله ای از آن شب شیرین به جایش میدهی ؟
لهجه شیرازی ات از من ، غزل هایم زِ تو
یک دو تا گلواژه کاکو ، در بهایش میدهی ؟
این غزل دیگر سرامد ، نیست حرف تازه ای
جان من ، یک بوسه در این انتهایش میدهی..
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من دلت را برده ام اما تو جانم برده ای
با نگاهی آتشین ، روح و روانم برده ای
بس که در باغ و چمن ها دلبری ها میکنی
گل به گل باغ و بهار و ، بوستانم برده ای
درد بی درمان من بودی همیشه حال هم!
با سیاست ، بند بند استخوانم برده ای
میزبانت بوده ام در عشق ای آرام جان؛
خون دل خوردم بسی ، اما تو خوانم برده ای
بی قراری های من را بی تفاوت رد شدی
از توان انداختی من را ، امانم برده ای
قطره قطره اشک از چشمم روان شد در پِیَت
ساحلی را از کران ، تا بیکرانم برده ای
تیر و مرداد و بهارِ عمرم از دوریِ تو؛
در نبودت شد خزان ، کل جهانم برده ای
با دو چشم مستت آشوبی به پا شد در دلم
با همین مستی همه نام و نشانم برده ای
آشنایت بودم و حالا شدم دردی غریب !
تلخ کامی شد نصیب ، قند دهانم برده ای
آخر از هر چه بلا آمد سرم خندیدی و ؛
آنچه مانده قد خمیده در کمانم برده ای
#افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
@Loveyoub
میخواهم
بهترین خاطراتمرا
روی کاغذی سپیدی بنویسم
سپید
به پاکیِ دست هایِ همیشه
تَر و خشکِ مادرم
با تمیزیِ قالیچه هایی که میشُست
که در ظهر هایِ تابستانه رویِ آن مینشستیم گل یا پوچ و مارپله
یادر حیاط وسطی وهفت سنگ
به نورِ آفتابِ سوزان
بی آنکه دانه های درشتِ غرق
روی پیشانی مان
مانع شادیمان باشند
میخواهم بنویسم روی کاغذی سپید
به سپیدیِ
دستهایِ پینه بسته یِ پدر که هندوانه ی قرمزی را با دستهای خسته اما پُرمِهرَش بُرِش میدادهمراهِ تکه ای نان باپنیر....
هرچه بودونبود ،داشتیم ونداشتیم آخر به شبانه سَر میکردیم
خواب های سیاه وسفید
اما شیرین
می خواهم
روی کاغذی سپید بنویسم
به سپیدیِ گوله های برف
در زمستانهایِ سخت ،سردوطولانی
آنچنان که سقف خانه ها یمان
نم میداد
بی آنکه از سرماخوردگی بترسیم،
آنچنان که با آن
سوزش، سرما و بارشِ تند آسمان میتوانستیم
یک آدم برفی باهویج ،شال گردن وکلاه درست کنیم
بی آنکه سردمان شود
بی آنکه هراس داشته باشیم از پایانسلطنت آن تا غروب خورشید
آسمان گوله گوله روزها در پی هم میبارید
و
آدم برفی روزهای بیشتری در پشت بام خانه هابا دوربینهای عکاسی
برایمان خاطره ساز میشد
میخواهم بنویسم
بر کاغذی سپید....
چه تلخ،پریشان،نالان،گریان وتکراری
گذشته های کودکانه مان،
رویایی
دست نیافتنی شد....
#سپیده_اسدی
#مهربان
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز امشب عشق تو آتش بہ جانم مے زند
شعلہ اے بر هستے و روح و روانم مے زند
باز امشب غم شدہ مهمان قلب عاشقم
هجرتو هرشب شرر بر استخوانم مے زند
عڪس زیباے تو مے خندد بہ روے من ولی
خندہ هایت نیشتر بر دیدگانم مے زند
قطرہ قطرہ مے چڪد اشڪم بہ روے دفترم
همچو بارانے ڪہ روے ناودانم مے زند
بغضهاے آخرین دیدارمان وقت وداع
در گلویم ماندہ و زخم زبانم مے زند
بے امان مے گریم امشب در فراق روے تو
چشمهایت لعنتے آتش بہ جانم مے زند
#آنجالا راد
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند خطے گلہ دارم ز غمت میخوانی؟
تـا تـہ ایـن غـزلم خیرہ بہ من میمانی؟
خبرت هست نفس در دلِ من تنگ شده؟
خبرت هست ڪہ هم دردے و هم درمانی؟
خبرت هست ڪہ در تنگهے دریایِ جنون
ساحل امن منی،،،موجِ منی،،،طوفانی؟
تنِ تو قبلہ و چشمانِ تو قرآن من است
پـایـهیِ ڪـفـر مـنـی،،،از طـرفے ایمـانی
"فَتَبارَڪ"...ڪہ خدا گفت بہ چشمانِ تو گفت
شـأن نـازل شـدن آیـهاے از قـرآنی
عشقت آلودہ بہ خونم شدہ جریان دارد
وَ تو چون روح بہ تن،،، مستترے در جانی
بس تبر زد بہ تنم خاطرههایت شب و روز
مُرد،،،افتاد،،، زمین خورد دلم،،،میدانے؟
@Loveyoub