هست آرام دل آن را که دلارامی هست
خرم آن دل که در او، صبری و آرامی هست
╭━═━━═━╮
❤️@Loveyoub❤️
╰━═━━═━╯
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هر بارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خستهست میخواهد بخوابد، راحتش بگذار
با گریه؛ هر شب تا سحر، بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقهتُردِ خوشهزرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینهء دیوارِ من بوده
بر خود نناز از اینکه آوردی به دست او را
اینها همه از بختِ نکبتبارِ من بوده
یک روز با این شعر میبندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
...ولعنت به قهـوه به فـال خـودم...
به روز و... به ماه و به سال خودم
شبی با تو در کوچه پس کوچه ها...
قـدم میـزدم درخیـال خـودم
تو رفتی و از حسرت دوری ات
خودم گریه کردم به حال خودم
به بذر غـــم و آبیـاری اشـک
درختی شــــدم از نهال خودم
شبیـــــه درختـان بی میوه ام
که عمریست هستم وبال خودم
پس از دیدنت گفته بودم به ماه
همین بود عشق محــــال خودم
فرشته ست نامم که ازشوق دوست
شبی پر زنــــم با دوبال خودم
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
بگذار بگويند خسيسم
من دوستت دارم هايم
را الکي خرج نميکنم
جز براي مهرباني خودت
تو، قلهی خیالی و تسخیر تو محال
بختِ منی که خوابی و تعبیر تو محال
ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیرممکن و تفسیر تو محال
عَنقای بینشانی و سیمرغِ کوه قاف
تفسیرِ رمز و رازِ اساطیر تو محال
بیچارهی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال...