eitaa logo
مُهمَل
38.7هزار دنبال‌کننده
465 عکس
376 ویدیو
14 فایل
- مگذار درد دل کنم و دردسر شود . . . ! * ثبت لحظاتِ زندگی با نگاهی شاعرانه * اینجا با هم «شعر» می‌خوانیم؛ ارسال اشعار. @Hamrah403 شنوای پیشنهادات و .. فعلا تبادل نداریم. ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح الخیر صباح النور 💙
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟ یا گرفته‌است هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه آن چنان نزدیک است که چو بر می‌کشم از سینه نفس نفسم را بر می‌گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد که هوا هم اینجا زندانی‌ست هر چه با من اینجاست رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز گوشه چشمی هم بر فراموشی این دخمه نینداخته است.
اندر این گوشه خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن گریه می‌انگیزد ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می‌گرید…
چون دل من که چنین خون آلود هر دم از دیده فرو می‌ریزد
ارغوان این چه رازی‌ست که هر بار بهار با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است وین چنین بر جگر سوختگان داغ بر داغ می‌افزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده خورشید بپرس کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟
ارغوان خوشه خون بامدادان که کبوترها بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا بر سر دست بگیر به تماشاگه پرواز ببر آه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار تو برافراشته باش شعر خونبار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش؛ تو بخوان نغمه ناخوانده من ارغوان شاخه همخون جدا مانده من…
: هوشنگ ابتهاج
🚶🏻‍♂ حقیقتا شعر ارغوان استاد ابتهاج بی‌نظیره
Alireza Ghorbani - Arghavan (320).mp3
12.57M
تو کنج دلتون نگهش دارید :)
[https://setare.com/fa/news/20613] اگه حوصلشو داریدتحلیل شعر ارغوان بخونید.
شعر بخونیم؟
[ آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت]
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت
دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت