eitaa logo
مُهمَل
38.6هزار دنبال‌کننده
499 عکس
401 ویدیو
14 فایل
- مگذار درد دل کنم و دردسر شود . . . ! * ثبت لحظاتِ زندگی با نگاهی شاعرانه * اینجا با هم «شعر» می‌خوانیم؛ ارسال اشعار. @Hamrah403 شنوای پیشنهادات و .. فعلا تبادل نداریم. ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
:هوشنگ ابتهاج
Audio_494720.m4a
2.74M
*صدای‌شما💙.
Hushang-Ebtehaj-Arghavan-128.mp3
4.14M
خیلی عزیزه تو دلت نگهش دار ؛)
خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم راحتِ جان طلبم و از پِیِ جانان بروم گر چه دانم که به جایی نَبَرد راه غریب من به بویِ سرِ آن زلفِ پریشان بروم دلم از وحشتِ زندانِ سِکَندَر بگرفت رخت بربندم و تا مُلکِ سلیمان بروم چون صبا با تنِ بیمار و دلِ بی‌طاقت به هواداریِ آن سروِ خرامان بروم در رهِ او چو قلم گر به سرم باید رفت با دلِ زخم‌کَش و دیدهٔ گریان بروم نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا درِ میکده شادان و غزل‌خوان بروم به هواداری او ذَرِّه صفت، رقص کنان تا لبِ چشمه‌ی خورشیدِ درخشان بروم تازیان را غمِ احوالِ گران‌باران نیست پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم ور چو حافظ ز بیابان نبرم رَه بیرون همرهِ کوکبهٔ آصفِ دوران بروم *شاعر: حافظ
خدایا بی هیچ گله ای شکرت 🤍
01_Frozen_Silence_The_Girl_Who_Fell_From_The_Sky_from_Laputa_Castle.mp3
1.66M
روزی دوباره سبز میشویم.
هر چه داری در قمار عاشقی بر سنگ زن پیش رندان بهتر از صد بردن است این باختن!
و شب همچو زخم من بی‌انتها بود..
آن که میگفت منم بهر تو غمخوار ترین چه دل آزار ترین شد، چه دل آزار ترین..
halal.mp3
15.48M
جُمعه.
Gerek ( Piano ).mp3
4.23M
مهر/عشق
شب یکی بود اما شب آدما نه ...
همه یه روزی برمیگردن ولی موقعی میرسن که ما یاد گرفتیم بدون اونا زندگی کنیم… - دیالوگ ؛ رهایم کن.
ز درد و داغِ محبت مگو به مرده دلان تنور سرددد سزاوارِ بستنِ نان نیست.
رودکی چه قشنگ میگه :
با آن که دلم از غم هجرت خون است شادی به غم توام ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب! هجرانش چنین است، وصالش چون است
*در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست....
این‌چنین کز اشک مژگان می‌کنم هر لحظه پاک گر فشارم آستین خویش، آبم می‌برد...
دل از من بُرد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییَم در قصدِ جان بود خیالش لطف‌هایِ بی‌کران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم؟ که با ما نرگسِ او سر گران کرد
که را گویم که با این دردِ جان سوز طبیبم قصدِ جانِ ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صُراحی گریه و بَربَط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت، وقت است که دردِ اشتیاقم قصدِ جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت؟ که یارِ ما چُنین گفت و چُنان کرد
عدو با جانِ حافظ آن نکردی که تیرِ چشمِ آن ابروکمان کرد